تاریخ سند: 18 آبان 1339
متن سند:
تیمسار معظم با تجدید عرض ارادت قلبی تصدیع می دهد با اینکه به خوبی
خاطر شریف مستحضر است که کوچکترین مداخله در امور مربوطه چه در
انتخابات و غیره ندارد و حتی در مورد بنده زاده دکتر مشیر فاطمی
18 /8 /1339 هم نفهمیدم چه شد با آن همه عنایات و مراحم ذات مقدس
ملوکانه این طور پیش آمد و البته هر چه را مقرر فرموده اند صلاح بوده و اگر اقتضا
داشت از طریق دیگر جبران می شود یک مطلب را می خواستم خدمت تیمسار
عرض بکنم.
در 324 [1324] که مأمور استانداری فارس شدم در آنجا با حزب توده که
تقریبا ششصد نفر از کارگرها و چهل، پنجاه نفر از زارعین را اطراف خود جمع
کرده بودند و چون در کابینه سه وزیر داشتند و مظفر فیروزی1 هم همه کاره و
معاون نخست وزیر بود همه روز از شهربانی و ژاندارمری هم تلگرافات در
سفارش آنها می رسید ولی بنده هم از میدان در نرفته و جلوی آنها در می آمدم و
هر نقشه را که طرح می کردند قبلاً به وسیله مخصوص مطلع و شدیدا جلوگیری
می کردم و حتی وجوهی را که از کارخانه بوشهر و قیمت قند و شکر زارعین خودشان
بود نگذاردم پول قند و شکر را بخورند و عینا خود جنس تحویل دارایی شد.
اینها ده یازده نفر بودند که سه نفرشان مثل...
و جهانمیر و ابطحی به سایرین
ریاست داشتند بعد از 28 مرداد نقشه خود را تغییر و به وسایل خاص یک عده با
خصوص ـ ادارات دولتی شدند و دو سه نفرشان وارد زراعت و اجاره کاری شده
از جمله حسین ابطحی در کازرون اقدام و اکنون ثروت مهمی از این راه پیدا کرده
است.
چند روز قبل از شیرازی ها شنیدم که ابطحی کاندید نمایندگی کازرون شده
و با مردم که مخالفند به زد و خورد پرداخته و آنها می گفتند که با عنایات و ذات
اقدس ملوکانه که آنها را محروم از انتخابات فرموده اند معهذا مقامات دولتی جدا
حمایت علنی دارند.
بعدا در روزنامه ها دیدم که جلال جهانمیر و محمد باهری را حزب مردم کاندید
تهران کرده اند بنده که عقلم قاصر است که متوجه شوم چه سیاستی مجوز این کار
شده و از طرفی هم چون ناراحت بودم جریان را برای توجه و تذکر عالی عرض
می کنم شاید به خاطر محترم مستحضر است که بنده از حزب توده و ارباب آنها
نگرانی و ترس ندارم معهذا به جهتی که ممکن است در آتیه حضورا عرض نمایم
مایل نیستم کسی بداند بنده این تذکر را عرض کرده ام و از این تصدیعی که دادم
معذرت می خواهم.
ارادتمند مشیر فاطمی
پی نوشت تیمسار سپهبد ریاست ساواک
اداره کل سوم
پیوست پرونده آنان شود
اصل در پرونده حسین ابطحی 164الف ـ ب
در پرونده محمد باهری بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ مظفر فیروز متولد 1284 ه ش،
فرزند نصرت الدوله وزیر دارائی
کابینه مجدالسلطنه می باشد که در
کودکی روانه انگلیس شد و قبل
از افول سیاسی پدر از اشتغال به
تحصیل در انگلیس فراغت یافت
و به ایران مراجعت نمود.
وی
ابتدا به کار وکالت دعاوی در
تهران مشغول شد و در سال
1320 فعالیتهای سیاسی خود را
آغاز و به همراه تنی چند روزنامه
«ستاره» را خریداری و منتشر
نمود.
وی متعاقبا در ماجرای 53
نفر در شهریور 1320 دستگیر و
سپس تحت رهبری سلیمان میرزا
اسکندری حزب توده ایران را
تاسیس کرد.
او با رژیم پهلوی
شدیدا مخالف بود پدرکشتگی
عجیبی با شاه داشت.
پس از فوت
سلیمان میرزا اسکندری و عدم
توجه به او در حزب توده، او
روانه فلسطین شد و در ماجرای
بازگرداندن سیدضیاءالدین
طباطبائی نقش مهمی را بازی کرد
و مقدمات بازگشت او را به تهران
تدارک دید.
سپس روزنامه
«رعد» را که امتیازش به نام او
بود را به عنوان ارگان «حزب
اداره ملی» سیدضیاء منتشر نمود.
بعد از اختلاف نظر با سیدضیاء
مجددا به حزب توده پیوست و
بعدا در زمینه سازی جهت سقوط
دولت حکیمی مشارکت و در
فراهم ساختن مقدمات صدارت
قوام السلطنه اقدام نمود و سپس
به عنوان معاون نخست وزیر و
رئیس اداره تبلیغات و انتشارات
منصوب گردید.
در این رهگذر
سوءاستفاده های زیادی به عمل
آورد، از جمله سوءاستفاده از
اموال دولتی، واگذاری پست و
مسئولیت به عناصر نامطلوب، لذا
از پُست خود عزل و به عنوان
سفیر روانه مسکو شد و تا
پایان صدارت قوام السلطنه در
مسکو بود.
پس از عزل از
سفارت از عزیمت به تهران
خودداری و روانه فرانسه شد و
در سال 1350 کتابی تحت
عنوان «ایران در مقابل نیرنگ
تاریخ» علیه جشنهای 2500
ساله شاهنشاهی نوشت.
ـ رک : خاطرات نورالدین
کیانوری، انتشارات دیدگاه و
اسناد ساواک.
منبع:
کتاب
محمد باهری به روایت اسناد ساواک صفحه 57