صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش بهره برداری از نوار شماره 1668 سوژه سرفراز از تاریخ 31/5/37 الی 1/6/37

تاریخ سند: 31 مرداد 1357


گزارش بهره برداری از نوار شماره 1668 سوژه سرفراز از تاریخ 31/5/37 الی 1/6/37


متن سند:

خانم اکبر حسینی صالحی با یکی از اقوام خودش صحبت کرد و اظهار کرد اکبر آقا امشب مهمان دارد و شخص مخاطب گفت کی و خانم اکبر آقا گفت میدانی و افزود آقای جوادی.
سپس مذاکرات دیگری درباره مسائل خانوادگی انجام دادند.
سید علی اندرزگو از منزل اکبر حسینی صالحی با مشهد منزلش تلفنی تماس گرفت و با زنش صحبت نمود سید علی اندرزگو پس از تعارفات معموله عنوان کرد آقای زاهدی با شما تماس نگرفت خانمش گفت خیر سپس اندرزگو اظهار کرد علی آقا باز هم میخواهد بیاید رو باو نشان نده سپس خانمش درباره مرغها با او صحبت کرد و پس از احوالپرسی از بچه ها خداحافظی نمودند.
بچه اکبر حسینی صالحی با مغازه پدرش تماس گرفت و باو اظهار کرد بابا آقای جوادی افطار میماند اکبر حسینی صالحی اظهار کرد کی آمده و بچه از مادرش سئوال کرد و بیان کرد صبح آمده و در حال حاضر خوابیده و اکبر حسینی صالحی گفت آره افطار میماند سپس بچه او اظهار کرد ماست و غیره بخرد و کی میاید که اکبر گفت خواهم آمد.
سید علی اندرزگو با تلفن شماره 357031 تماس گرفت و از بچه منزل سئوال نمود آسید علی آقا آنجا هستند که بچه گفت خیر مجددا سئوال کرد نیامدند هنوزو چون جواب منفی شنید اظهار کرد گوشی را بمامانت بده پس از تماس سید علی اندرزگو پس از تعارفات معموله اظهار کرد آسید علی آقا نیامدند آنجا و خانم منزل اظهار کرد قرار است بیایند ساعت 6 یا یک کمی دیرتر سپس سید علی اندرزگو گفت من حالا میآیم آنجا تا سید علی آقا تشریف بیاورند باشم و خداحافظی نمود.
پسر اکبر صالحی با پدرش صحبت کرد و اظهار نمود آقای جوادی رفته و گفتند بعد از افطار خواهم آمد و افزودند اگر استاد آمد بگو تشریف بیاورند تو اکبر صالحی گفت آقای جوادی نگفت چرا نمیمانند بچه در جواب گفت کاری دارم که باید بروم و بعد از افطار خواهم آمد.
پسر اکبر صالحی مجددا تماس گرفت گفت بابا آقای جوادی به حسن گفته من افطار میایم و بمن گفت که نمیایم حالا چکار میکنی اکبر صالحی عنوان کرد اگر اذان عصر [مغرب] آمد فوری بمن تلفن بزن که بیایم.
سید علی اندرزگو با منزل اکبر صالحی تماس گرفت و از حسن سئوال کرد بابا شب نیامده و چون جواب منفی شنید اظهار کرد تلفن شماره مرتضی چه میباشد که حسن شماره تلفن 354295 مرتضی را باو داد و خداحافظی نمودند.
سید علی اندرزگو با تلفن شماره 354295 منزل مرتضی تماس گرفت و اظهار کرد حاج اکبر آقا آنجاست و مرتضی گفت بله سپس سید علی اندرزگو گفت من یکربع تلفن شما را گرفتم و صحبت میکردی سپس سید علی اندرزگو گفت میله ها را خریدی و مرتضی گفت نه قرار بود باتفاق برویم سید علی اندرزگو گفت کی برویم مرتضی گفت فردا ظهر و قرار شد با احمد نصیری فرید بروند ولی مرتضی قبول نکرد و گفت ماشین دارم و میایم منزل اکبر آقا که بروند دنبال کار سپس مرتضی از او سئوال کرد که چرا نیامدی اینجا اظهار کرد رفتم منزل کسی کار داشتم ولی اون نامرد نیامد و زن صاحبخانه تنها بود لذا آمدم منزل اکبر آقا و بعد با اکبر آقا صحبت کرد.
اکبر با اندرزگو تماس گرفت و اظهار کرد کی آمدی و پس از خوش و بش زیاد اندرزگو گفت استاد قرار است بیاید اینجا اکبر صالحی گفت اسلامی هم میاید البته باو تلفن زدم ساعت 21 9 خواهد آمد و افزود مال حاج آقا هم آمده و اندرزگو پرسید کی و اکبر گفت میاره حالا (ایشان میاره) سپس اکبر پرسید استاد کی میاد و اندرزگو گفت قراره بعد از افطار بیاید و حالا هم یک تلفن باو میزنم و بیا کار داریم و زود بیا که اینها بیایند دور هم باشیم.
سپس بچه گوشی را گرفت و باکبر گفت اسلامی دم درب من را دید و گفت بآقایت بگو من رفتم منزل استاد.
اکبر گفت با آقای جوادی بود و او گفت و جوادی گفت من یک تلفن میزنم.
سید علی اندرزگو با منزل پور استاد تماس گرفت و اظهار کرد منتظریم شما با آقای اسلامی بیائید و با همدیگر صحبت کنیم پور استاد گفت یک دو ساعت کار داریم بعدا خواهیم آمد و افزود میخواستم بگویم بیائید اینجا ولی مناسب نیست سید علی اندرزگو از او سئوال کرد کسی آنجاست و پور استاد گفت بله و افزود کار فوری با اکبر دارم منزل است و اندرزگو گفت بمن گفته و من میخواهم همینجا حلّ و فصل کنم پور استاد گفت یعنی از دوستان هستند و اندرزگو گفت اطاق دیگری نداری که من بیایم پور استاد گفت نه نمیخواهم بیائی چون صلاح نیست و سرانجام قرار شد پور استاد و اسلامی شب را بمنزل اکبر رفته و همدیگر را ملاقات نمائید.
اکبر حسینی صالحی با منزلش تماس گرفت و باندرزگو گفت نیامدند سپس ادامه داد من باید بروم منزل استاد اندرزگو گفت آنها میایند و اکبر گفت عده ای جمعند و من میروم با آنها میآیم اندرزگو گفت میدانم و من هم می خواستم بروم ولی استاد گفت نه و باید اینها را به بینم ولی در وقت مقتضی و سرانجام قرار شد که اکبر برود و با آندو نفر شب را بمنزلش بیایند.
اندرزگو با منزل دکتر صادقی تماس گرفت و سئوال نمود تشریف آوردند آقا و صادقی گفت گوشی دستتان باشد و پس از تماس اندرزگو اظهار کرد آقا جان چطورند و سید علی آقا گفت قرار شد فردا ایشان را ملاقات کنم و اندرزگو گفت قصد داشتیم این بنده خدا را باتفاق به بینیم و گفت کار هم داریم این سفته و چک ها را ترتیب بدهیم و بگیریم و افزود ساعت 11 انجا هستید که باتفاق برویم تا حدود 4 و سرانجام قرار شد فردا صبح باتفاق هم در ساعت 8 بروند.
احمد لبانی با منزل اکبر صالحی تماس گرفت و چون نبود اندرزگو با او صحبت کرد (بطور ناشناس) و قرار شد اکبر آقا با او تماس بگیرد سید علی اندرزگو با منزل پور استاد تماس گرفت و پس از تماس با اکبر حسینی صالحی عنوان کرد لبانی تلفن زده و تماس با او بگیرد سپس اندرزگو سئوال کرد تشریف نمیاورید و پور استاد گفت چرا و مکالمه قطع گردید.

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 394



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.