تاریخ سند: 15 شهریور 1350
موضوع: سخنرانی شیخ محمد تقی فلسفی در مسجد ارک
متن سند:
به: 312 شماره: 11425 /20 ه 12
از: 20 ه 12
نامبرده بالا در ساعت 1740 روز 4 /6 /50 در مجلس ختم شیخ مرتضی انصاری1 واعظ که در مسجد ارک تشکیل شده بود به منبر رفت و ضمن صحبت درباره مسائل دینی گفت روحانیت افتخار میکند که همیشه برای مملکت و مردم کشورش با تمام وجود کار کرده و آنها را به راه راست ارشاد نموده است مرحوم آیتاله ثقۀالاسلامی در زمان پیشهوری یعنی تودهایها2 که تمام مأمورین و اداریها سنگرهای خود را خالی کرده بودند بر علیه آنها به مبارزه برخواست همچنین در مجلسی یکی از روحانیون به منبر رفت و بر علیه برنامه تودهایها شروع به صحبت کرد به او گفتند پیشهوری در این مجلس نشسته از تودهایها بدگویی نکن او گفت من میدانم که پیشهوری3 در این مجلس است من این حرفها را برای او میگویم روحانیون اینطوری و با این وضع از دین اسلام و مملکت خود دفاع کردهاند.
هر گوشه این مملکت اگر خراب بود میآمدند میگفتند آقا فلانجا وضع بدی دارد و کمی نصیحت کنید تا خوب بشوند ولی وقتی که برنامهها درست شد آیا رعایت احترام اینها واجب نیست دیگر کار به جایی رسیده است که در تلویزیون و بعضی جاها روحانیون را به صورت خرگوش به مردم نشان میدهند4 آیا این انصاف است خود دانید ما افتخار میکنیم که درِ خانه هیچکس نرفتهایم و همیشه جزء نوکران و جیرهخواران امام حسین هستیم واز خود در آورده و در روزهای سخت از مملکت و دین خود دفاع کردهایم.
این کاباره و دانسینگ رفتن و شرابخواریها و قماربازیها هم اندازه دارد این جا مملکت اسلامی است کمی جلوی این کارها را بگیرید.
ناطق در ساعت 1830 به وعظ خود پایان داد و مجلس ختم شد.
تعداد شرکتکنندگان حدود 1700 نفر بودند.
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: یکشنبه نظری ندارد.
آمال
نظریه سهشنبه: نظری ندارد.
سپاهی
نظریه چهارشنبه: نظری ندارد.
در گزارش 27 /6 /50 درج شد.
96190 بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ مرحوم حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ مرتضی انصاری قمی، یکی از مبلغین نستوه دین به شمار میرفت.
مرحوم آیتالله بروجردی درباره ایشان میفرمود: زبان انصاری و قلم سید شرفالدین، هر دو خدمتگزار واقعی اسلاماند.
ایشان در سال 1321 یا 1323 ق در قم، در خانوادهای پر فضیلت که نسبشان به شیخ الطایفۀ جناب سعدبن عبدالله بن ابی خلف اشعری قمی، صحابی جلیلالقدر حضرت امام حسن عسکری (ع) میرسد، زاده شد.
پدرش مرحوم آقا شیخ محمد حسین زاهد، یکی از عباد و زهاد پایین شهر قم بود وی و برادرش مرحوم حاج شیخ علی زاهد، در تابستانهای سخت و گرم ماه رجب و شعبان را روزه گرفته و به ماه رمضان متصل میکردند و در دوره عمرشان کمتر اتفاق افتاد که نماز شبشان ترک شده باشد.
آنان در امر به معروف و نهی از منکر بسیار کوشا بودند و مرتکبین امور خلاف شرع را شخصاً توبه میدادند.
مرحوم انصاری در اوان تأسیس حوزه علمیه قم در سال 1340 ق (1300 ش) به تحصیل علوم دینی روی آورد و مقدمات و ادبیات را نزد مرحوم علامه ادیب تهرانی و سطوح را نزد حضرات آیات: میرزا محمد همدانی و آخوند ملا علی همدانی و حاج شیخ محمد علی حائری قمی و آیتالله حاج سید محمدتقی خوانساری فرا گرفت و پس از آن در سال 1347 ق، به درس خارج فقه و اصول آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد و به زودی در زمره یکی از شاگردان مبرز وی درآمد.
او در همان زمان، سخت مورد توجه استادش قرار گرفته بود، داستان زیر گواهی بر این مدعا است:
پیش از آن که معمم شود، روزی در تیمچه بزرگ بازار، بر فراز منبر بود که مرحوم آیتالله حائری وارد مجلس شد و زمانی که منبر شیرین وی را مشاهده کرد، او را به نزد خود طلبیدند و فرمود: نام شما چیست و چرا تاکنون معمم نشدهای؟ مرحوم انصاری گفت: آقا! نام من شیخ مرتضی است و تاکنون در خودم اهلیت و صلاحیت معمم شدن را ندیدهام آیتالله حائری فرمود: ان شاءالله که شیخ مرتضی انصاری بوده باشی (و از همان زمان نام خانوادگیاش در میان علما و مردم به «انصاری» معروف شد)، تو بهترین کسی هستی که شایستگی عمامه نهادن را دارد.
فردا من به حجرهات – در مدرسه فیضیه – میآیم و عمامه بر سرت میگذارم.
روز بعد که مردم و بازاریان و طلاب با خبر شده بودند که آقای حاج شیخ به مدرسه فیضیه برای عمامهگذاری بر سر شیخ مرتضی میرود همه به مدرسه فیضیه رفته بودند.
او همواره بر فراز منبر، از اوضاع بد اجتماع و اقتصاد و فرهنگ مملکت و کارهای دولت انتقاد میکرد و حقایق را میگفت، از این رو چندین بار به کلانتری احضار شد و پرونده برایش ساختند.
از جمله در یکی از سالها، در ماه مبارک رمضان در مسجد ارک تهران منبر میرفت.
در شب نوزدهم ماه که شب قدر بود، وزرای وقت در کاخ گلستان – مقابل مسجد – مجلس شبنشینی و زیبایی اندام تشکیل داده بودند، در آن شب، اشرف پهلوی جایزه 200 هزار تومانی را از آن خود کرد روز بعد که مرحوم انصاری باخبر شد، از شدت خشم چشمانش سرخ و رنگش برافروخته شد و به منبر رفت و دودمان کثیف پهلوی را به باد انتقاد گرفت و گفت: یک مشت فاحشه بیبند و بار از جان این ملت مسلمان چه میخواهند؟ شب قدر، شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین، رجال مشغول عیش و نوش و بدمستیاند؟ و تا پایان منبر با حرارتی هر چه تمامتر، در حالی که صدایش علاوه بر مسجد، به تمام خیابانهای اطراف میرسید و جمعیت زیادی در مسجد و اطرافش اجتماع کرده بودند، اینگونه سخن گفت.
مجلس که تمام شد، پلیس انصاری را بازداشت کرده و به شهربانی بردند که با اقدامات مرحوم آیتالله میر سید محمد بهبهانی، آزاد گردید.
از آن مرحوم، یازده دفتر پر برگ در تنظیم احادیث و آیات و روایات و اشعار باقی مانده، که یکی از آنها تفسیر سوره والعصر ـ به طور کامل ـ میباشد.
سرانجام آن خطیب شهیر عالم اسلام، پس از عمری موعظه و ارشاد و پس از یک دوره بیماری در تاریخ چهارشنبه 27 مرداد ماه 1350 ش(26 جمادیالاول 1319 ق) در 70 سالگی بدرود حیات گفت.
پیکر پاکش، صبح روز پنجشنبه 28 مرداد از مسجد رفعت به سوی حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س)، با حضور یکپارچه علما و روحانیون و قاطبه اصناف و اهالی قم تشییع و پس از نماز مرحوم آیتالله العظمی نجفی مرعشی بر آن، در مقابر اشعریین قبرستان شیخان روبهروی مرقد جناب زکریا بن آدم اشعری به خاک سپرده و مراسم متعددی از سوی مراجع و بزرگان برای ایشان برگزار شد.
به هنگام تشییع جنازهاش، بازار قم قصد تعطیلی داشت اما چون روز 28 مرداد بود، شهربانی قم با اعزام پلیس به بازار و تهدید بازاریان، آنان را مجبور به باز کردن مغازهها و چراغانی کردند.
همچنین تشییع جنازه آن مرحوم، باعث شد تا مراسم جشن و رژه 28 مرداد بر هم زده شود.
و روز بعد برخی از متصدیان تشییع را به ساواک و شهربانی احضار و تحت بازجویی قرار دادند.
(مجله معارف جعفری، سال دوازدهم (اسفند 1350/محرم الحرام 1392 ق)، صفحه 291-292-: مجله مکتب اسلام، شماره 141 (مهر ماه 1350)، صفحه 16، روزنامه کیهان، مورخ 1 شهریور 1350، صفحه 3.
گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، جلد 2، صفحه 340.
الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، جلد 26، صفحه 20.
دایره المعارف تشیع، جلد دوم، صفحه 200.
بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره) سید حمید روحانی، جلد 1، صفحه 339-337)
2ـ تودهایها: اشاره به فرقه دمکرات آذربایجان دارد.
با ورود متفقین به ایران مارکسیستهای داخلی که شوروی را حامی خود میدانستند به قصد تجزیه ایران و انداختن آن به دامن شوروی در آذربایجان دست به اغتشاش زدند.
عامل این اغتشاش شخصی بود به نام سید جعفر پیشهوری.
پیشهوری رئیس فرقه دمکرات، خود را کاندید نمایندگی مجلس شورای ملی کرد اما اعتبارنامهاش تصویب نگردید.
وی بیدرنگ به آذربایجان رفت و در آنجا اعلام خودمختاری کرد و با تهدید و قتل و ارعاب سعی کرد در آذربایجان حکومتی کمونیستی در زیر لوای شوروی تشکیل دهد.
مردم غیور آذربایجان به رهبری ثقهالاسلام تبریزی پس از مدتی بساط وی را برچیدند.
(ر.ک: کوثر، جلد دوم، صفحه 443)
3ـ سید جعفر پیشهوری در 1272 در روستای زوایه خلخال به دنیا آمد.
در 1284 به همراه والدین خود رهسپار باکو شد و در آنجا به تحصیل و کار پرداخت.
با پیروزی انقلاب بلشویکی، جذب کمونیسم شد و در 1297 در 25 سالگی به عضویت کمیته مرکزی «حزب عدالت» و دفتر سیاسی آن درآمد.
در اردیبهشت 1299 همراه با قوای ارتش سرخ که در تعقیب روسهای سفید وارد گیلان شده بودند، به ایران آمد و به همراه تعدادی دیگری از اعضای حزب عدالت در 30 خرداد 1299 اولین کنگره حزب کمونیست ایران را در بندرانزلی برپا داشتند.
در این کنگره، پیشهوری عضو کمیته مرکزی حزب شد.
او ارکان حزب کمونیست در رشت را نیز انتشار داد و مدیریت آن را بر عهده گرفت.
مدتی با عوامل جناح چپ نهضت جنگل از جمله احسانالله و عمواوغلی همکاری کرد.
اما پس از شکست نهضت جنگل به باکو رفت و وارد فعالیتهای مطبوعاتی شد.
در 1304 رابط حزب کمونیست ایران و «کمینترن» شد.
در 1306 در کنگره دوم حزب کمونیست ایران که در شهر رستوف در نزدیکی مسکو برگزار شد دبیر کمیته مرکزی و مسئول تشکیلاتی حزب در تهران شد.
او سپس به تهران آمد.
اما در 6 دی 1309 دستگیر شد و تا پایان حکومت رضاخان به مدت 11 سال در زندان ماند.
او در تمام طول دوران زندان عضویت خود در حزب کمونیست را انکار کرد.
پیشهوری در اسفند 1318 در دادگاه جنایی به جرم تبلیغ کمونیسم و عضویت در حزب کمونیست به 10 سال زندان محکوم شد.
در دوران محکومیت میان وی با اکثر هم حزبیهای وی اختلافات شدیدی بروز کرد که یکی از علل آن اصرار پیشهوری در کتمان سمت حزبی و سوابق خود بوده است.
پیشهوری پس از آزادی از زندان در 1319 مدتی به کاشان تبعید شد.
در مهر 1320 در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب انتخاب شد و به همراه ایرج اسکندری اولین مرامنامه حزب را نوشت ولی به علت اختلاف با سایر اعضا، از حزب توده فاصله گرفت و در خرداد 1322 انتشار روزنامه «آژیر» را در تهران آغاز کرد.
در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز انتخاب شد ولی در 23 تیر 1323 اعتبارنامهاش به دلیل کمونیست بودن وی رد شد.
در مرداد 1324 روزنامه آژیر نیز توقیف شد.
پیشهوری در 12 شهریور 1324 حزب دمکرات آذربایجان را بنیان نهاد و در 21 آذر این سال حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام کرد.
در 21 آذر 1325 در برابر حمله قوای ارتش، عقبنشینی کرد و به باکو گریخت و در 20 تیر 1326 در یک سانحه اتومبیل در این شهر کشته شد.
4ـ اشاره مرحوم فلسفی به نمایشنامه شهر قصه میباشد: شهر قصه، نمایشنامهای بود که توسط بیژن مفید نوشته و در سال 1349 شمسی به کارگردانی و با حمایت وزیر فرهنگ و هنر وقت ـ پهلبد ـ که شوهر خواهر شاه بود، در تالار سنگلج (25 شهریور) به نمایش درآمد.
این نمایشنامه به حمایت سایر مسئولین وقت فرهنگ رژیم شاه در جشن شیراز نیز اجرا شد و سپس از تلویزیون سراسری پخش گردید.
در این نمایشنامه با استفاده از حیوانات به عنوان تمثیلی از آدمها، قصهای نحیف، هزل و ریتمیک ساخته و پرداخته شده بود.
روباه در لباس روحانیت ظاهر میشد و در توهینی آشکار به معتقدات و مقدسات شیعیان، تکرار میکرد: «گریه کنید مسلمانان ثوابه» این نمایش برای رژیم دستاویزی جهت مبارزه با مذهب، جهاد، شهادت و روحانیت مروج و متعهد و پاسدار باورهای مذهبی بود.
ر.ک (خاطرات و مبارزات حجتالاسلام والمسلمین فلسفی صفحه 214)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 415