صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

برابر گزارش دریافتی شهربانی قم در ساعت 45/18 روز 17

تاریخ سند: 17 خرداد 1342


برابر گزارش دریافتی شهربانی قم در ساعت 45/18 روز 17


متن سند:

شیخ فضل اللّه محلاتی از فدائیان اسلام کاغذی دارد که سفارشی است و حامل آن دستگیر گردیده است1 : حضور حضرت آقای آیت الله سید کاظم شریعتمداری، مصیبتهای وارده برعالم اسلام و جامعه روحانیت را به حضرت عالی تسلیت عرض ضمنا خاطر محترم را مستحضر می دارد مردم داغدیده و جامعه روحانیت فقط منتظر صدور اوامر جنابعالی هستند.
چشم امید همه به حضرتعالی دوخته آقایان مرتبا در تهران جلسه دارند بنده خود در خفاگاه بسر می برم.
الساعه آقایان علماء در منزل سید آقای خلخالی اجتماع دارند تصمیم براین گرفته شده که اعلامیه منتشر نموده فردا خودشان را معرفی نمایند بنده تلفن کردم به حامل نامه تذکر دادم که به آیت الله تذکر دهید که راه منحصر به این است که دستور فرمایید تمام ماها را بگیرند یا اینکه آقای خمینی و آقایان را رها کنند.
با مجامله دیگر حیثیتی برای روحانیت باقی نخواهد ماند.
اعلامیه آقایان امروز منتشر خواهد شد.
آیت الله میلانی با هواپیما حرکت ولی او را مجبور کردند که هواپیما مراجعت کند و فعلاً در منزلش در مشهد بسر می برد.
آقای خمینی در لشکر 1 زرهی بسر می برد.
از مسگرآباد اطلاع گرفتم تا دیروز 1221 نفر زیر خاک کردند بقیه اجساد را شب گذشته با اتومبیل زباله کشی به بیابان برده اند.
اهل علم جوانی به نام سید مرتضی میلانی جلو مسجد سید عزیزاللّه عبور می کرده او را تیر زدند و مغزش متلاشی شد به هر حال از ترس قوای انتظامی کسی قدرت بیرون آمدن را ندارد.
ده هزار خانواده عزادار [است] شما راحت نخوابید بهترین راه این است که اول حضرتعالی حرکت نموده و خودتان را به دستگاه معرفی نمایید به دنبال شما بقیه علماء و مسلمین هم دنبال خواهند آمد راه دیگری نیست تعیین وظیفه فرمایید، این زندگی برای شما و دیگران ارزش ندارد جواب را فوری وسیله حامل مرقوم فرمائید با قلبی افسرده ولی با عزمی راسخ منتظر امر شما و در اختیار حضرتعالی هستم.
دعاگو فضل اللّه محلاتی باید دستگیر شود.
دائره 6 20 /3 /42

توضیحات سند:

1ـ شهید محلاتی در مورد وقایع پانزده خرداد و نوشتن نامه به شریعتمداری چنین می گوید : «در جریان پانزده خرداد من تا حدود یکی ـ دو ماه مخفی بودم، البته مکرر می ریختند خانه ما و مراقب بودند که مرا دستگیر کنند.
یادم هست آن موقع من یک نامه به شریعتمداری نوشتم و فجایع اینها را برای ایشان گفتم.
از جنایاتی که مرتکب شدند این بود که در روز پانزده خرداد، خودشان یک تعدادی از ماشینها را آتش زدند، کابینهای تلفن را آتش زدند، مراکز عمومی را آتش زدند و به حساب مردم گذاشتند.
می خواستند برپاکنندگان این انقلاب مقدس اسلامی را که مردم بودند و فریاد یا مرگ یا خمینی شان بلند بود.
به عنوان اخلالگر معرفی کنند، لذا خود ساواکیها این کارها را کردند.
من جریان را به آقای شریعتمداری نوشته بودم که شما باید اینها را به مردم بگوئید و فجایعی را که رژیم مرتکب شده برای مردم بازگو کنید.
آن فردی را که نامه را برای او می برد دستگیر شد، و در قم کتکش زدند و گفتند فلانی کجاست و او جای مرا نشان داده بود، خوشبختانه اول شب من استخاره کردم، بد آمد که آنجا بمانم و من جایم را عوض کردم سحر نظامیها در آن خانه ریختند که من نبودم.
به هر حال آقایان آمدند تهران و من هم مخفی بودم.
البته مخفیانه، با آقایان در ارتباط بودم و فعالیت می کردم.
یک شب هم، آخر شب رفتم خانه و مدارک و اوراقی بود که از بین بردم و دو مرتبه برگشتم.
این جریان پانزده خرداد بود که نتوانستند مرا دستگیر کنند.
» ر.ک : خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 50

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 23

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.