تلفنگرام
متن سند:
از یزد تاریخ: ۲/۷/۵۷
به: مدیریت کل اداره سوم ۳۱۲
تلفنگرام
شخصی ناشناس (شاید موسوی باشد) از منزل حاج محمد صدوقی با راه دور تماس گرفت و گفت: امروز همان جایی هستم که قرار بود باشم و اطلاع از بالا آمده که منزل آقای خمینی۱ در محاصره است و اطرافیان آقا را هر کجا پیدا کردهاند کتک زدهاند و اکنون احمد آقا (پسر خمینی) و حسین آقا۲ و آن سید میتوانند رفت و آمد بکنند و تلفنی که از احمد آقا داشتهام گفت ممکن است من را هم دستگیر کنند و حتی تعبیر مأموران آنجا این بوده که ما شماها را میکشیم و آقا امام خمینی گفتند: من سه روز هستم و بعد میروم به عراقیها گفته است و خلاصه باید فکری کرد. در درجه اول به مراجع شهرستانها گفته شود یک حرکت سرتاسری بشود. ضمن این که خود ایشان نظرش این بوده که چوبی بر سر عراق باید بزنیم باید به سر دو طرف زده و شما به دوستان اطلاع بدهید. مخاطب گفت: همین الان این کار را میکنم سپس گوشی را حاج محمد صدوقی گرفت و گفت آقای بهشتی ۳! فعلاً دارد از اطراف میبارد و باید راجع به این موضوع هر چه زودتر تصمیم گرفت. بهشتی گفت شما آنجا با آن دو آقای بزرگوار تماس بگیرید و به شیراز هم زنگی بزنید تا در کرمان و یزد و تهران کاری انجام بگیرد و بعد هم به مشهد اطلاع میدهیم. صدوقی گفت در تهران با کجا تماس بگیرم؟ بهشتی پرسید: روابط شما با خوانساری ۴ چطور است. صدوقی گفت عیبی ندارد. بهشتی عنوان داشت به آشتیانی هم زنگی بزنیم و در خاتمه به محمد علی (برادر صدوقی) بگویید قرار است هاشمی نژاد۵ به طبس برود تا یک مرکزیت بدهند. مراتب جهت استحضار به عرض میرسد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت یزد - خرمزاده
به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید تاریخ ۳/۷/۵۷
افراد وابسته به خمینی تحت مراقبت قرار گیرند ۲/۷/۵۷
(دستخط مقدم رئیس وقت ساواک)
گوینده: افخمی
گیرنده: سجادی ساعت ۱۳:۱۰
توضیحات سند:
۱- مرحوم حجتالاسلام حاج سید احمد آقا خمینی در این مورد میگوید: با اوجگیری مبارزات مردم ایران، دو دولت ایران و عراق در جلسات متعدد که در بغداد تشکیل میشد، به این نتیجه رسیدند که فعالیت حضرت امام نه تنها برای ایران، بلکه برای عراق هم خطرناک شده است، توجه مردم عراق به امام و شور و احساسات زایران ایرانی چیزی نبود که عراق بتواند به آسانی از کنار آن بگذرد، بدین جهت برادر عزیزمان آقای دعایی را خواستند تا خیلی روشن نظرهای شورای انقلاب کشور عراق را به عرض امام برساند. آقای دعایی نظرهای عراق را برای حضرت امام بیان داشت که خلاصه آن به شرح زیر است: ١- حضرت عالی چون گذشته میتوانید در عراق به زندگی عادی خود ادامه دهید ولی از کارهای سیاسیای که باعث تیرگی روابط ما با ایران میشود خودداری کنید. ۲ - در صورت ادامه کارهای سیاسی، باید عراق را ترک کنید. تصمیم امام معلوم بود. رو کردند به من فرمودند: برو گذرنامه خودت و من را بیاور بده آقای دعایی ببرد و به آنها بدهد تا برای من خروجی بزنند من دیگر در اینجا نمیمانم. و من چنین کردم. آقای دعایی عازم بغداد شد، و از گذرنامه خبری نشد. بعد از یک هفته آنها آقای دعایی را خواستند چون میدانستند اگر من را بخواهند ممکن است نروم، آنها برادرمان آقای دعایی را میخواستند لذا آقای دعایی رفتند و برگشتند و گفتند: سعدون شاکر، رئیس سازمان امنیت عراق، وقت ملاقات خواسته است. به امام (ره) گفته شد و امام (ره) نیز اجازه دادند و سعدون شاکر، رئیس سازمان امنیت عراق، وقت ملاقات گرفت و به منزل امام آمد. متأسفانه آن و ملاقات ضبط نشد. امام به زیلوی اتاق که روی آن نشسته بودند اشاره کردند و گفتند: هر کجا برویم، اگر این فرشم را پهن کنم همان جا منزل من است. من از آن روحانیونی نیستم که به خاطر علاقه به زیارت، دست از کار مبارزه بکشم و من اگر بنا شود از مردم ایران جدا بشوم، دقیقهای این جا نخواهم ماند. آقای دعایی به بغداد احضار شد و در مراجعت، گذرنامهها را به همراه داشت. این قضایا ده یا بیست روز کش و قوس داشت. در آن روزها به دلیل شور و احساسات زایران ایرانی و مردم عراق به نفع امام، مأموران دولت عراق، منزل امام را محاصره کردند و اجازه ندادند کسی به آنجا رفت و آمد کند. این خبر مثل بمب در ایران و کشورهای اروپایی و آمریکا و در بین دانشجویان مسلمان طرفدار امام منفجر شد و عراق نتوانست مقاومت کند. محاصره منزل امام شکست. چند روز بعد دوباره منزل امام را محاصره کردند. من یادم است که اولین بار به مرحوم شهید آیتالله صدوقی تلفن زدم و جریان نجف و منزل امام را برای ایشان گفتم. پا به پای آفتاب ج ۱ ص ۷۳
خبرگزاریهای خارجی اعلام کردند: دولت عراق در قبال فشارهای رژیم ایران تسلیم شده و از تماس ملاقات مردم با امام خمینی جلوگیری میکند. از دو روز قبل ۱/۷/۵۷ مقامات عراقی آیتالله خمینی را ممنوع الملاقات کردهاند و به او اجازه نمیدهند تا از خانه خود خارج شود و با دیگران ملاقات کند.
۲ - منظور حجتالاسلام سید حسین خمینی فرزند شهید حاج آقا مصطفی خمینی است.
۳- منظور شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی است و ساواک تماس گیرنده را به اشتباه موسوی خوانده است.
۴- - آیتالله العظمی سید احمد خوانساری و آیتالله آشتیانی
۵- شهید حجتالاسلام حاج سید عبدالکریم هاشمینژاد برای سازماندهی کمیته امداد رسانی امام به طبس رفته بودند. ۱ – ۲۱/۶/۵۷ آسوشیتدپرس گزارش داد که امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان در لیبی ربوده شده است.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی صفحه 364