تاریخ سند: 5 بهمن 1314
وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
متن سند:
13141105
ایالت خراسان
نمره ۱۳۹۴
تاریخ ۵ ماه بهمن /1314
نظامنامه
وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه1
هیئت وزرا در جلسه اول بهمن ۱۳۱۴ بر طبق پیشنهاد نمره ۵۸۰۳۹/ ۱۰۵۵۶ وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه نظر به لزوم رفع نواقص نظامنامه امتحان طلاب و تشخیص مدرسین معقول و منقول مصوب ۱۵ اسفند 1307-2 مواد ذیل را به جای نظامنامه سابق تصویب نمودند:
ماده ۱- همه ساله در ماه خرداد جلسه امتحانات طلاب در مرکز و ایالات از طرف وزارت معارف منعقد خواهد گردید. ۳
و از طرف وزیر داخله سیاح
ماده ۲- مواد امتحان مطابق مقررات و برنامه قسمت مقدماتی و نهایی دانشکده معقول و منقول4 خواهد بود
ماده ۳- هیئت ممتحنه از مدرسین و استادان دانشکده معقول و منقول انتخاب خواهد شد.
تبصره - در ایالات و ولایات تا وقتی که دانشکده معقول و منقول و قسمت مقدماتی آن تأسیس نگردیده، ممتحنین بر حسب تشخیص اداره معارف تعیین خواهند شد.
ماده ۴- امتحانات مدرسی و اعطای درجه علمی دانشگاه فقط در دانشکده معقول و منقول در تهران به عمل خواهد آمد.
ماده ۵ -طلابی که در امتحانات غیر نهایی سالیانه قبول میشوند، تصدیقی از اداره تعلیمات مرکز و ادارات معارف ولایات دریافت خواهند نمود که درجه تحصیلات آنان در آن تصدیق قید شده باشد.
ماده ۶- وزارت معارف به کسانی که از عهده امتحانات نهایی دانشکده معقول و منقول برآیند برحسب پیشنهاد اداره دانشکده تصدیق مدرسی اعطا خواهند نمود، ولی درجه لیسانس فقط به کسانی داده میشود که بر طبق اساسنامه و مقررات داخل دانشکده شده و تحصیلات خود را منظم به پایان رسانیده باشند.
ماده ۷- محدثینی که مطابق بند (۶) از ماده دوم قانون متحدالشکل نمودن البسه ، من بعد اجازه روایت به دست آورند، باید مدارک خود را به وزارت معارف ارائه دهند و وزارت معارف پس از تشخیص صلاحیت به ایشان اجازه محدثی خواهد داد.
ماده8-اداره معارف تصدیق طلابی را که اشتغال به تحصیل قسمت نهایی دارند، همه ساله به مجرد صدور در تهران به وزارت داخله و در ولایات که دانشکده تأسیس شده باشد به اداره حکومتی ارسال میدارد که بر طبق آن تصدیق معافیت آنان را به موجب ماده دوم قانون دهم دی ماه صادر کرده به مشارالیه بدهند. شاگردان قسمت متوسطه (مقدماتی) مشمول مقررات فوق نخواهند بود.
ماده ۹- وزارت معارف مقررات امتحان را طبق مصوبات شورای عالی معارف، به موقع اجرا خواهد گذاشت.
ماده ۱۰- کسانی که به موجب نظامنامه امتحان طلاب و مدرسین مصوب ۱۵ اسفند ماه به درجه مدرسی و محدثی نایل شدهاند مشمول مقررات این نظامنامه نخواهند بود.
ماده ۱۱- نظامنامه امتحان طلاب و تشخیص مدرسین علوم معقول و منقول مشتمل بر (۱۱) ماده که در جلسه اسفند ماه ۱۳۰۷ هیئت وز را به تصویب رسیده بود، از تاریخ تصویب این نظامنامه ملغی خواهد شد.6
سواد مطابق اصل است
مهر
توضیحات سند:
1- وزیر وقت وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه علی اصغر حکمت بود که یکی از مهرههای اساسی نظام پهلوی بود و بسیاری از اقدامات ضد دینی و ضد فرهنگی با مساعدت و تلاش وی انجام یافت. وی فرزند میرزا احمد على مستوفی (حشمت الملک) بود. در سال ۱۲۷۲ خورشیدی [۱۲۷۳ نیز گفته شده است] در شیراز متولد شد، تحصیلات علوم قدیمه را در مدرسه منصوریه شیراز گذراند و سپس به تهران آمد و فقه و فلسفه را نزد مرحوم میرزا طاهر تنکابنی فرا گرفت؛ سپس به مدرسه آمریکایی تهران رفت و ازآن مدرسه موفق به اخذ دانشنامه متوسطه شد. حکمت در سال ۱۲۹۷ ش به خدمت وزارت معارف درآمد و عهده دار ریاست کارگزینی و بازرسی شد. در سال۱۳۰۴ ش به نمایندگی مجلس مؤسسان از طرف مردم جهرم برگزیده شد [مجلس مؤسسان برای تغییر قانون اساسی و تفویض سلطنت به خاندان پهلوی تشکیل شد] پس از آن به مساعدت على اکبر داور به وزارت عدلیه منتقل شد و از طرف او برای ادامه تحصیل به فرانسه و انگلستان رفت و از دانشکده ادبیات پاریس در سال۱۳۱۱ ش موفق به اخذ لیسانس شد. در کابینه محمد علی فروغی در ۲۶ شهریور ۱۳۹۲ ش به سمت کفالت وزارت معارف انتخاب شد و در سال۱۳۱۳ ش به سمت وزیر آن وزارتخانه معرفی گردید.
در کابینه اول و دوم محمود جم نیز همچنان این وزارتخانه را به عهده داشت [البته غیر از مدت کوتاهی که وزیر کشور شد.] روز ۲۳ تیر ۱۳۱۷ مورد غضب رضاشاه واقع و از کار برکنار شد. علت این غضب و برکناری مخابره و تلگراف به وزیر کشور فرانسه بدون جلب نظر رضاشاه بود. پس از چند ماه خانه نشینی مجددا به دربار احضار شد و پست وزارت کشور در کابینه متین دفتری در بهمن ۱۳۱۸ به او واگذار گردید. علی اصغر حکمت ضمن عهده دار بودن شغل وزارت از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۷ش ریاست دانشگاه تهران را نیز به عهده داشت. پس از شهریور ۱۳۲۰ ش در دولت محمد علی فروغی مدتی وزیر بهداری بود و پس از آن در ۲۸ بهمن ۱۳۲۱ در کابینه على سهیلی وزیر دادگستری و در ۲۸ خرداد ۱۳۲۶ در کابینۀ محمد ساعد ابتدا وزیر خارجه و سپس وزیر مشاور گردید. حکمت از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۶ ش سفیر کبیر ایران در دهلی نو بود. در کابینه دکتر منوچهر اقبال از بیستم اردیبهشت ۱۳۳۷ تا ۲۲ خرداد ۱۳۳۸ مجددأ عهده دار پست وزارت خارجه شد. و سرانجام در اوایل شهریور ۱۳۵۹ ش در تهران درگذشت. او نیز مانند بسیاری از اعضای هیئت دولت عضو لژ فراماسونری بود و الحق که در انجام تعهدات خود به این انجمن استعماری نهایت توفیق را بدست آورد. (ر.ک : زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، جلد سوم، صفحات ۱۱۴ تا ۱۱۶ و وزرای معارف ایران، احمد عبدالله پور، صفحات ۱۱۹ و ۱۲۰ و دولتهای ایران در عصر مشروطیت، زاوش، جلد اول، صفحات ۲۳۹ تا ۲۴۲).
۲- نظامنامه امتحان طلاب و تشخیص مدرسین علوم منقول و معقول مصوبه ۱۵ اسفند ۱۳۰۷ در سند پیوست شماره ۲۷ آمده است. نظامنامه مذکور به شماره تنظیم ۵۱۰۰۶، شماره پاکت ۶۱۳ و شمارۂ آلبوم ۲۴ در سازمان اسناد ملی ایران موجود است.
٣- همان گونه که گفتیم هدف از به راه انداختن امتحانات طلاب خالی کردن حوزهها و جلوگیری از رشد و توسعه آن و کم کردن و محدود نمودن و در نهایت برچیدن روحانیت بود. البته خود رژیم ادعا داشت که میخواهد دستگاه روحانیت را اصلاح کند.(!) به هرحال هر ظالمی برای اجرای مقاصد خود شعارهای زیبا و ظاهرالصلاحی سر میدهد تا بهانه مطلوبی برای اقدام داشته باشد. حضرت امام خمینی (ره) با اشاره به همین ادعا و رد آن میفرماید: «...لکن اصلاح آنها را امثال رضا خان که نمیدانست روحانی را با هاء هوز مینویسند یا با حاء حطّی نباید بکند، کسی که گفته بود «من یک سرباز دزد را از تمام معارف ایران بالاتر و بهتر میدانم» او معنی روحانی و معارف را نمیداند. گر چه معارف آن روز از سرباز دزد هم خیلی ننگین تر بود، لکن او فهم صلاح و فساد نداشت و فشارهای او بر روحانیین برای اصلاح نبود، او میخواست ریشه را از بیخ بکند...» (کشف الاسرار، امام خمینی (ره) صفحات ۱۸۹ و ۱۹۰)
و به خاطر همین منظور آن چنان برخوردهایی با روحانیت میکردند که فاتحین با اسرای خود نمیکنند. زجر و شکنجه، توهین و تحقیر، جلب و تبعید و... یکی از کارهای روزمره عوامل رژیم رضاخان بر علیه روحانی و روحانیت بود. «همه روزه چون غارتگران ترک تاتار و یغماگران زنگ و.... دور مدرسه فیضیه را گرفته، نمیگذاشتند یک نفر عمامهای بیرون آید. هر کسی بود فورا بدست پلیس داده، جلب به نظمیه و آگاهی نموده یا زندانی شده و یا لباس را گرفته و عمامه را ربوده و عبا را به غنیمت برده و التزام گرفته، رها مینمودند و قناعت به این اندازه هم نکردند، قدم میان فیضیه گذارده و از اتاقها و حجرهها طلاب را چون اسیران روم به شهربانی برده و توهینها و تحقیرها و جسارات بیاندازه مینمودند... ناچار اول طلوع فجر با هزاران ترس و بیم از مدرسه و شهر خارج و سر به بیابان گذارده، پناه به مسجد جمکران و شاه ابراهیم و چهار امام زاده و کوه سبز معروف به کوه خضر (علیه السلام) و باغات اطراف شهر میبردند، تا پاسی از شب گذشته خائفا عودت به مدارس و حجرات خود مینمودند و شب را به صبح رسانیده و اول روز باز به صحرا میگریختند.)
آثار الحجه، محمد شریف رازی، جلد اول، صفحات ۴۸ و ۴۹).
۴- دانشکده معقول و منقول از دانشکدههای وابسته به دانشگاه تهران بود. اصولا فکر ایجاد دانشگاه در سال ۱۳۰۷ ش پیش آمد و از سال ۱۳۱۰ ش مطالعات لازم آغاز شد و در سال ۱۳۱۳ ش قانون تأسیس دانشگاه تصویب شد و به موجب ماده دوم این قانون شعب ذیل که هر یک دانشکده نامیده شد. برای دانشگاه در نظر گرفته شده بود:
علوم معقول و منقول، علوم طبیعی و ریاضی، ادبیات، فلسفه و علوم تربیتی، طب، حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی و فنی. دانشکده معقول و منقول بعدا به دانشکده الهیات تغییر نام یافت. این دانشکده چه در زمان رضاخان و چه در زمان محمدرضا پهلوی، هیچ گاه درصدد رشد و تربیت دینی و آگاهی تام و عمیق به معارف اسلامی نبوده است. در زمان رضاخان همان گونه که ملاحظه میکنید یکی از کارهای آن انجام امتحانات طلاب بوده است تا بدینوسیله این مطلب را الغا کند که مجتهدین و مدرسین حوزه علمیه قم صلاحیت تشخیص طلاب باسواد از بیسواد را ندارند و گواهیهای آنها فاقد اعتبار و ارزش است و این امر باید به دست وزارت معارف و مدرسین دانشکده مزبور انجام شود و دیگر اینکه ژست و قیافه اسلام دوستی و معارف خواهی به خود گرفته، با روشی که خود میخواهند جوانان علاقمند به دین و معارف اسلامی را تربیت کنند و در نظر بگیرید دانشگاه تهرانی که ریاست آن به عهده یک، فراماسونر برجسته به نام علیاصغر حکمت با آن همه سوابق در مبارزه علیه دین، روحانیت، حجاب، شعائر اسلامی و ... است، چه تربیتی ارائه خواهد کرد. بعد از رضا خان نیز دانشکده معقول و منقول دست آویزی برای تظاهر به دین و اسلام بود. و اهداف مشابهای را دنبال میکرد، دکتر حداد عادل در این موضوع میگوید: «دانشکده معقول و منقول سابق و الهیات لاحق هرگز به قصد تربیت دبیر دینی [قبلا به نام مدرسی مینامیدند چنانکه در سند ملاحظه میکنید] برای دبیرستانها تأسیس نشده بود... بلکه برخاسته از مصلحتاندیشیهای پس از بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ بوده است. راقم این سطور از استاد شهید مطهری شنیده است که پس از بیست و هشت مرداد، دولت طاغوت برای آنکه در مقابل موج تودهای گری و رواج مارکسیسم و کمونیسم در جامعه، یک اقدام پیشگیرانه کرده باشد و یک ژست اسلام مآبانه گرفته باشد دانشکده الهیات را تأسیس کرد... بعضی از استادانی که در دانشکده معقول و منقول تدریس میکردند نه تنها دین نداشتند، بلکه خود مخالف دین نیز بودند...» (مجله رشد معارف اسلامی، آموزش و پرورش، سال اول شماره اول، صفحه ۸ و همچنین ر.ک : سرگذشت سازمانها و نهادهای علمی و آموزشی ایران، غلامحسین صدری افشاری، صفحه ۱۴۴).
۵۔ قانون متحدالشکل نمودن البسه در سند شماره ۲ درج گردیده و توضیحات لازم در پاورقی آن آمده است.
۶- تصویر اصل این نظامنامه که به صورت تایپ شده است در کتاب واقعه کشف حجاب صفحه ۱۶۴ درج گردیده و به امضای رئیسالوزراء محمود جم رسیده است.
منبع:
کتاب
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 377