تاریخ سند: 5 شهریور 1341
موضوع : تجلیل از زندانیان آزاد شده وسیله افراد جبهه ملی
متن سند:
شماره : 7151 / س ت
از ساعت 1500 روز جمعه 2 /6 /41 عده زیادی از بازاریان ـ دانشجویان ـ
کارگران ـ فرهنگیان برای تجلیل از زندانیان آزاد شده عازم منزل شاپور بختیار
واقع در اختیاریه شدند.
افرادی که شناخته شده عبارت بودند از آقایان جمال
اسکوئی کارمند بیمه های اجتماعی ـ حسین خاتمی دانش آموز ـ حسین
خیرخواه دانش آموز ـ فرخ
قالیچیان دانشجوی حقوق و
رضا قالیچیان دانشجوی
پلی تکنیک ـ کاووس دانایی
دانش آموز دبیرستان علمیه
ـ شبرا دانش آموز دبیرستان
مروی ـ قدرت اللّه ملکی
دانشجوی پلی تکنیک ـ
عوض محمدی ـ پرویز
محمدزاده ـ طالبی
دانشجوی معقول و منقول و
آموزگار دبستان نوردانش
بخش 10 ـ یوسف کلانتری
آموزگار دبستان شبلی
نازی آباد ـ خلیل پور بهشتی
ـ علیرضا قلی پور ـ منصور
صاف عقیده آموزگاران دبستان رازی نازی آباد ـ هدایت صاف عقیده ـ
جمشیدی ـ لباسچی ـ پوربحرینی ـ جعفری.
عده افراد در حدود 2000 نفر بود.
ابتدا افراد به منزل بختیار روی آوردند ولی
پلیس ممانعت کرد سپس جمال اسکوئی به اتفاق چند نفر دیگر با حرارت زیاد به
طرف منزل رفتند ولی مجددا پلیس عکس العمل شدیدتری نمود در این بین
دسته گلی نیز از طرف بازاریان به وسیله شخصی به نام جعفری توسط ماشین
آورده شده بود پلیس افراد را وادار به پیاده شدن نمود.
افراد تقاضا کردند لااقل
سبد گل را به منزل بختیار برسانند و قرار شد که عوض محمدی سبد گل را به داخل منزل ببرد پس از کسب
اجازه از پلیس این کار عملی شد.
اسکوئی به عوض محمدی گفت در ضمن از بختیار سوال کند که افراد
چه عکس العملی نشان دهند ولی شخص حامل گل آن را تا پای در منزل بختیار برد و پلیس گل را گرفت و
در نتیجه خودش عازم طرف جمعیت شد در همین موقع می خواستند دستگیرش کنند ولیکن فرار نموده و
داخل در جمعیت گردید یک کت از یک نفر و عینکی هم از شخص دیگری گرفت تا شناخته نشود افراد
چهار به چهار صف کشیدند البته انتظامات به عهده بازاریان بود که آرم جبهه ملی به سینه خود زده بودند
در چهارراه اختیاریه حسین خاتمی به منزل یک نفر خارجی رفت و با شاپور بختیار تماس گرفت.
شاهپور
بختیار دستور داد پنج نفر به پنج نفر دور منزل او بگردند ولی عکس العملی در مقابل پلیس نشان ندهند در
وسط راه لباسچی به افراد گفت طبق دستور باید آقایان متفرق شوند ولی کسی اعتنایی نکرد تا این که به
نزدیک خیابان اصلی شمیران رسیدند پلیس دستور داد متفرق شوند و از شخص معممی که در جلوی صف
بود خواهش کرد که از افراد بخواهد متفرق شوند بالاخره پس از اندکی تأمل به ظاهر متفرق شدند ولی در
خیابان شمیران و قلهک دوباره اجتماع کردند در این بین مهندس امیرابراهیمی به وسط جمعیت آمد و
تقاضای متفرق شدن نمود چون صدایش به همه نمی رسید حسین خیرخواه او را به روی دوش خود گرفت
و شخص امیرابراهیمی با صدای بلند گفت از احساسات گرم آقایان نسبت به زندانیان نهایت سپاسگزارم.
در این اثنا بنای کف زدن و هورا کشیدن را نهادند و بالاخره با خواهش امیرابراهیمی متفرق شدند اما در
بین راه باز هم دست می زدند و شعار می دادند حسین خیرخواه و پرویز محمدزاده در حین راه به هر
ماشینی می رسیدند کلمات مصدق ـ جبهه ملی را بیان می کردند تا آنها را از سبب اجتماع باخبر سازند و
در آخر پس از تعقیب پلیس افراد و حین دویدن شعار می دادند البته در بین راه شبرا دانش آموز کلاس سوم
دبیرستان مروی درخشش را که با فولکس واگن به طرف اختیاریه می رفت شناخت و به افراد معرفی کرد
که عده ای او را شناخته و به او ناسزا گفتند.
ضمنا دکتر میرسعیدی کارمند بیمه های اجتماعی کارگران
مرتب با دوربینی که غالبا در این گونه مواقع با خود دارد عکس برداری می نمود.
گیرندگان : اداره کل سوم
تعداد نسخه : 7
منبع:
کتاب
شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک صفحه 211