صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئى از: سید اسداللّه‌ شهرت لاجوردى فرزند سید على اکبر

بازجوئى از: سید اسداللّه‌ شهرت لاجوردى فرزند سید على اکبر


متن سند:

بازجوئى از: سید اسداللّه‌ شهرت لاجوردى فرزند سید على اکبر
س: هویت سرکار محرز می‌باشد، با توجه به این که در کلیه مراحل بازجوئى بشما تذکر داده شده که حقایق را بنویسید، توضیح دهید طى مدت بازداشت که در زندان قصر، قزل‌الحصار و مشهد بسر می‌بردید با چه افرادى در ارتباط بوده و چه فعالیت‌هائى را دنبال نموده‌اید.
ج: در تمام مدّت زندان من با هیچ کسى ارتباط خاصّى نداشته‌ام و در مجموع زندان شاید گوشه گیرترین افراد من بوده‌ام زیرا مدّتى بیمار بوده و در حدود دو سال و نیم از سرگیجه مفرط رنج مى‌بردم و کمتر از گوشه اطاق بیرون مى‌آمدم و یگانه کار من در مدّت زندان مطالعه بوده و 9 درصد از مطالعه‌ام را تفسیر قرآن بوده است و هیچ نوع فعّالیتى نداشته‌ام. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید آیا سرکار باتفاق زندانیان ضد امنیتى آلادپوش، اسماعیل زاده عسگراولادى، حیـدرى، مظاهرى، عزیزى و حسن پور در زندان شهربانى مشهد مبادرت به سرود خوانى ننموده‌اید.
ج: در اوائلی که در زندان مشهد بودم یک جلسه سرودخوانى بود و من هم در آن شرکت داشتم ولى بحقیقت حق سوگند من نصف خط سرود بلد نیستم. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید پس بچه علت در جلسات سرود خوانى شرکت می‌کردید.
ج: این یک جلسه عمومى بود و من بخاطر اینکه از بقیه زندانیان در آن جلسه جدا نباشم در آن جلسه شرکت کردم. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید مهین و فخرى چه افرادى می‌باشند و با آنان چه ارتباطى دارید.
ج: فخرى همشیره‌ام هست و مهین هم دختر آن است و ارتباط ما صرفا یک ارتباط فامیلى و خانوادگى است و غیر از این کوچکترین ارتباطى میان من و آنها وجود ندارد. اسداله لاجوردى
س: بچه علت حقایق را بیان ننموده و اظهار می‌دارید با خواهر خود بنام مهین هیچ گونه ارتباطى نداشته‌اید، آیا هنگامی که در زندان مشهد بسر می‌بردید در ملاقاتى که با خواهر خود داشتید خواهرتان در زمینه وضع بد مردم و وجود فقر در اجتماع با شما صحبت نمی‌کرد و سرکار به وى سفارش ننمودید که ارتباط خود را با خانواده مجاهدین قطع نکنند. هر گونه توضیحى در این زمینه دارید بنویسید.
ج: فخرى خواهرم یک پیرزن است و کوچکترین رابطه‌اى تا آنجا که من می‌دانم با کسى ندارد و اصولاً در مایه کارهاى سیاسى نیست و سواد درست حسابى هم ندارد. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید آیا شما به وى سفارش در مورد برقرارى ارتباط با خانواده‌هاى مجاهدین بالاخص خانواده مفیدى را به وى نمودید یا خیر؟
ج: خیر من کوچکترین سفارشى بوى نکرده‌ام و شناسائى ما با خانواده مفیدى از آنجاست که خواهر مفیدى در مدرسه‌اى که خواهرم (البته طیبه) ناظم بود او (مفیدى) معلّم بود و تا قبل از اینکه طیبه شوهر کند نظامت مدرسه را بعهده داشت و گاها رفت و آمدى داشتند ولى از وقتی که شوهر کرده است بکلى رابطه‌شان قطع شده است. اسداله لاجوردى
س: گروهى را که در آن عضویت داشته و فعالیت می‌نمودید نام برده و بیان نمائید از چه مشى سیاسى پیروى می‌کنید.
ج: من در هیچ گروهى عضویت ندارم و اصولاً هیچ مشى سیاسى ندارم بالاخص که اواخر زندان در اثر مطالعه روزنامه و دیدن برنامه‌هاى زنده تلویزیون از گذشته خود پشیمان شدم اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید سرکار که در گروهى عضویت نداشته و پیرو هیچ مشى سیاسى نبوده و تحت تأثیر برنامه‌هاى تلویزیون از گذشته خود پشیمان شده‌اید، بچه علت پس از آزادى از زندان با حسین جنتى لادانى عضو متوارى گروه باصطلاح مجاهدین ارتباط برقرار نموده و از نامه دریافت و در اختیار وى قرار داده‌اید.
ج: اوّلاً من آن حادثه را واقعا فراموش کرده‌ام و بطورکلّى از آن چیزى بخاطر ندارم جز یک شماى مبهم که پیغامى به من داده بوده است که به او بدهم ولى آن پیغام در چه زمینه بوده است واقعا چیزى بخاطرم نیست و نمی‌دانم که چه شده است و اگر پیغام را آن طورکه مى‌گوید که بصورت نامه بوده به او داده‌ام علتش چه بوده بخاطرم نیست و ممکن است تحت تأثیر مسائل عاطفى بوده باشد فقط این مقدار مى‌توانم بگویم که من هیچ نوع قصد سیاسى نداشته‌ام زیرا این مسیر اصلى فکر من است که در هیچ مسئله سیاسى شرکت نکنم زیرا آن را خلاف و مضر می‌دانم. و من هیچ نوع ارتباطى با او برقرار نکردم بلکه او تحت عنوان دیدار بدیدنم آمده بوده است و براى نمونه من یک بار با او ارتباطى برقرار نکردم بلکه او بوده است که بدکّان من آمده است و خلاصه من از صمیم دل اگر این واقعه که على رغم خواستم اتفاق افتاده بوقوع پیوسته باشد عذر می‌خواهم و آن را بشدت محکوم مى‌کنم اسداله لاجوردى
س: با توجه باینکه کرارا بسرکار تذکر داده شده که حقایق را بنویسید معهذا با اینکه سرکار با داده شده‌اید، سعى دارید با لطایف الحیل حقایق را کتمان نمائید، مجددا از سرکار سوال می‌شود توضیح دهید از چه مشى سیاسى پیروى می‌کنید.
ج: من واقعا مشى سیاسى ندارم و آن را مضر و خلاف می‌دانم و کوچکترین فکر سیاسى در سرم نیست و از گذشته خودم واقعا شرمنده‌ام که چرا باید براى یک کارى که پس از مدّتى خلاف بودنش برایم ثابت شده است زندانى شوم و از زندگى عقب بمانم امیدوارم بتوانم گذشته‌ام را جبران کنم اسداله لاجوردى.
س: سرکار که مدت پنج سال و نیم از عمر خود را در زندان بسر برده‌اید، یکبار در سال 42 بازداشت و یکسال و نیم محکومیت حاصل کرده و یکبار در سال 49 بازداشت و مدت چهار سال محکومیت داشته و مجددا پس از آزادى از زندان با حسین جنتى لادانى عضو متوارى گروه باصطلاح مجاهدین خلق ارتباط برقرار نموده‌اید چگونه اظهار می‌دارید خط مشى سیاسى ندارید، سعى نکنید با نوشتن جملاتى از قبیل پشیمانم و فراموش کرده‌ام از پاسخ دادن به سوالات طفره بروید، هرگونه توضیحى در این زمینه دارید بنویسید.
ج: من فردى هستم مذهبى و معتقد به دستورات قرآن و اسلام و هیچ خط مشى سیاسى ندارم قلم خوردگى از طرف اینجانب است. اسداله لاجوردى
س: بنابر این سرکار حاضر نیستید در مورد خط مشى سیاسى خود مطلبى را بیان نمائید، مطمئن باشید که
بدین ترتیب پاسخ دادن به سوالات به نفع شما نخواهد بود ـ هرگونه توضیحى دارید بنویسید.
ج: هیچ توضیحى ندارم اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید پس از آزادى از زندان بچه ترتیب با حسین جنتى عضو متوارى گروه باصطلاح مجاهدین خلق ارتباط برقرار نمودید.
ج: تقریبا پس از دو سه ماه پس از آزادى من از زندان حسین جنتى بمغازه من آمده و از من دیدار کرد و پس از آن خداحافظى کرد و رفت و البته او دو سه مرتبه بدکّان من آمد و یک دفعه که در دکّان من نشسته بود حاج امیرى هم طبق معمول همیشگى‌اش براى سلام و علیک بدکّان من آمد و پس از احوالپرسى با من اوّل جنتى را نشتاخت و پس از شناسائى از او هم حال واحوال کرد و فورى هم رفت و بعد هم جنّتى رفت. امّا در مورد نامه من به همه مقدساتم سوگند مى‌خورم اگر با من این مطلب را بیاد من نمى‌آورد باور کنید براى ابد از ذهن من بیرون رفته بود و اگر تا آخر عمر هزاران بار جنتى را می‌دیدم این مطلب بیادم نمى‌آمد ولى وقتى مطلب را گفت یک شماى کلّى از پیغام بذهنم آمد ولى امید دارم باور کنید که جزئیات مطلب را که از او چه گرفته‌ام و چگونه به جنتى داده‌ام و درباره چه چیزى بوده اصلاً باندازه سر سوزنى در ذهنم نیست بنابر این اگر من نامه را باو داده‌ام حتما وقتى به دکّانم آمده است باو داده‌ام امّا کى و چه وقت و نامه چه شکلى بوده هیچ چیز از آن در خاطرم نیست. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید قرار ملاقات‌هاى سرکار با حسین جنتى بچه ترتیب صورت می‌گرفته است و طى مدتی که از زندان آزاد شده بودید تا هنگام دستگیرى مجدد چند مرتبه این شخص را و در چه محلهائى ملاقات نموده‌اید.
ج: ما اصلاً قرار ملاقاتى نداشته‌ایم و حتّى براى نمونه یک دفعه هم قرار به او نگذاشته‌ام او هم مثل بقیه دوستانم گاهى بمن سر می‌زد و دیدار او با من یک دیدار کاملاً دوستانه بوده و من در خارج از دکّانم اصلاً او را ندیده‌ام. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید چنانچه سرکار بدون قرار قبلى حسین جنتى را ملاقات می‌نموده‌اید، پس بچه علت از خواسته‌اید تا پیغامى را که از زندان براى جنتى آورده بود در اختیار شما قرار دهد، و به او گفتید که جنتى را ملاقات می‌کنید، شخص خرابکارى مانند حسین جنتى فردى نیست که بدون داشتن منظور و ارتباط با شخصى، با او تماس بگیرد، سرکار که بهیج عنوان حاضر بحقیقت گوئى نمى‌باشید، سعى کنید بدون داشتن تعصب حقایق را بنویسید و اطمینان داشته باشید که حقیقت گوئى بمصلحت شما می‌باشد.
ج: من اصلاً با او قرار نداشته‌ام ولى اگر آن نامه را باو داده‌ام ممکن است وقتى او بدکان من آمده باو گفته‌ام پیغامى داده است او بار دیگر آمده است پیغام را گرفته است یا خیر ولى من نمى‌دانم او بچه منظور بدکّان من مى‌آمده و هیچ قرار قبلى وجود نداشته است همان طور که دیگر دوستانم بدون قرار بدکّان من مى‌آمده‌اند او هم آمده است و من منظور او را جز یک منظور دوستانه سراغ ندارم. اسداله لاجوردى
س: بچه علت سرکار حاضر بحقیقت گوئى نیستید، مگر مرتبه اولى که را ملاقات نمودید در پاسخ سوال او نگفتید که جنتى را نمى‌بینید و مرتبه دوم خود شما به او گفتید که جنتى را ملاقات می‌کنید اگر پیغامى دارد به شما بدهد، اگر قرار ملاقاتى با این شخص نداشتید از کجا می‌دانستید که مجددا او را خواهید دید.
ج: عرض کردم من جزئیات این مسئله را فراموش کرده‌ام اگر واقعا چنین چیزى انجام شده است باید بدین شکل باشد که لابد وقتى جنّتى آمده به او گفته‌ام پیغامى دارد و او گفته است بار دیگر مى‌آیم و پیغام را خواهم گرفت یا به شکل دیگرى که پرسیده باشد (یا من باو گفته باشد او را دیدم) او را دیدى من گفته باشم بله و گفته است باز هم مى‌آیم بهر صورت بچه نحو بوده است درست بخاطرم نیست در هر صورت من درست بخاطر ندارم که آیا باو پیغام را داده‌ام یا نه و آیا بچه شکل بوده است هیچ جزئیاتش را بخاطر ندارم و باز از این عمل که اگر انجام شده است با تمام وجود عذر می‌خواهم. اسداله لاجوردى
س: سرکار که فردى متعصب و سابقه دو مرتبه بازداشت بغیر از این مرتبه را دارید و مدتها در بازداشت بوده‌اید و اصولاً زندگى شما جدا از این گونه فعالیت‌هاى خلاف مصالح مملکتى نبوده، چگونه اظهار می‌دارید فراموش کرده‌اید که با جنتى ارتباط داشته‌اید یا نه، پیغام را به او رسانده‌اید یا خیر، آیا بدین ترتیب پاسخ دادن به سئوالات ناشى از تعصب بیش از حد شما نیست که نمى‌خواهید اصولاً به سوالاتى که از شما می‌شود پاسخ گوئید.
ج: من کوچکترین تعصبى ندارم و قبلاً هم عرض کردم با اینکه دو دفعه قبل محکوم شده‌ام و مجازات جرمم را کشیده‌ام ولى نسبت به تمامى آنها نیز پشیمانم و از گذشته خود ناراحتم و بارها عرض کرده‌ام اگر این عمل این دفعه هم انجام شده باشد از آن متنفرم و اگر جزئیات مسئله را فراموش کرده‌ام تقصیر خودم نیست و نسبت به آن نه تعّصبى ندارم بلکه آن را یک عمل خلاف می‌دانم و امیدوارم در بقیه عمر خدا توفیق دهد اشتباهى از من سر نزند. اسداله لاجوردى
س: بنابر این در حال حاضر هم قبول ندارید که با حسین جنتى ارتباط برقرار نموده و پیغام را به او رسانده‌اید و اظهار می‌دارید اگر این عمل این دفعه هم انجام شده باشد از آن متنفرید، چنانچه از گذشته خود متنفر بوده و پشیمانید حقایق را نمی‌گوئید، فکر نمى‌کنید کلمه پشیمانم را صرفا بمنظور فرار از مجازات در پاسخ سوالاتى که از شما می‌شود می‌نویسید.
ج: من قصد فرار از مجازات ندارم و این یک واقعیّت است در ذهن من ولى اگر یادم رفته است که جزئیات مسئله بچه شکل است تقصیر ندارم و این فراموشى یک مسئله‌اى نیست که فقط در این مورد براى پیش آمده باشد بلکه یک مسئله‌اى که در تمام زندگى‌ام وارد شده است و براى اثبات این مدعا شما مى‌توانید از همسایه‌هاى دکّانم که از صبح تا به غروب با آنها دستى مى‌دادم و دستى مى‌گرفتم سئوال کنید که تا چه اندازه فراموشى داشته‌ام شاید از ده مورد پول دستى گرفتن و یا جنس دستى دادن و دستى گرفتن 5 مورد آن را فراموش مى‌کردم و آنها بیادم مى‌انداختند و در بعضى از موارد مسئله آنچنان از ذهنم می‌رفت (یا اینکه مثلاً بیش از یک روز از آن نگذشته بود) که گوئى اصلاً چنین چیزى وجود نداشته است من علاقمندم شما با یک تماس تلفنى از همسایه‌هایم این مسئله را جویا شوید تا صدق گفتارم براى شما معلوم شود اسداله لاجوردى
س: طى مدتى که با حسین جنتى در ارتباط بودید چه افرادى را به وى معرفى نموده و چه کارهائى را براى او انجام دادید و بغیر ازپیغام چه پیغامهاى دیگرى را از افرادى در اختیار او قرار داده‌اید، واقعیت را بنویسید.
ج: من هیچ پیغامى دیگر به او نداده‌ام و هیچ کارى براى او نکرده‌ام و هیچ کسى را باو معرفى نکرده‌ام و من با هیچ کسى رابطه‌اى سیاسى نداشته‌ام تا از او پیغامى بگیرم و باو بدهم و یا حتى یک پیغام عادى معمولى به او نداده‌ام اسداله لاجوردى
س: پیغامى را که از گرفته و در اختیار حسین جنتى قرار داده‌اید در چه زمینه بوده است
ج: من قبلاً عرض کردم که فقط در اثر با یادم افتاد که پیغامى بوده است ولى آن پیغام چه بوده اصلاً نمی‌دانم و آن مطالبى را که در گفته است براى من کاملاً تازه و بدون سابقه بوده است و قبل از آن یک سرسوزن آنرا نمی‌دانستم. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید آیا مطالبى را که در بازجوئى و با سرکار اظهار داشت قبول دارید یا خیر.
ج: من عرض کردم قبول دارم بمن پیغام داده است امّا جزئیات مسئله را فراموش کرده‌ام که پیغام چه بوده و آیا به جنتى داده‌ام یا نه و اگر داده‌ام کى و چه گونه بوده‌است. اسداله لاجوردى
س: اسامى کتب، جزوات، نشریات و اعلامیه‌هاى تحت مطالعه و مبادله خود را نام برده و توضیح دهید بچه ترتیب بدست شما رسیده سپس در اختیار چه ‌افرادى قرار داده‌اید.
ج: من هیچ نوع کتاب یا جزوه یا نشریه‌اى یا اعلامیه‌اى نخوانده‌ام و از کسى اصلاً هیچ کدام آنها را نگرفته و بدیگرى نیز نداده‌ام؛ صدى صد مطالعات من در زندان بوده است و در زندان هم اکثر مطالعاتم را تفسیر قرآن تشکیل مى‌داده است. اسداله لاجوردى
س: پس توضیح دهید کتبى که در بازرسى از محل سکونت سرکار بدست آمده متعلق بچه فردى می‌باشد.
ج: متعلق بخود من است و من یکى از آنها را بنام ماهى کوچولوى سیاه چندین بار تصمیم گرفتم بخوانم ولى تا مشغول خواندن آن مى‌شدم زیر کرسى خوابم مى‌برد و بالاخره نتوانستم آن را بخوانم و یک کتاب دیگر از شریعتى بود که ابدا لاى آن را هم باز نکردم. اسداله لاجوردى
س: کتابهاى شریعتى، آل احمد1 و صمد بهرنگى را که سرکار تهیه نموده‌اید لیکن اظهار می‌دارید مطالعه
نکرده‌اید، توضیح دهید پس بچه منظور تهیه کرده‌اید.
ج: به منظور مطالعه تهیّه کرده‌ام گر چه کتاب شریعتى را به عنوان هدیه برایم آوردند ولى تا زمانی که دستگیر شدم نتوانستم آنها را بخوانم البته در صورت فرصت تصمیم داشتم بخوانم. اسداله لاجوردى
س: کتاب شریعتى2 را از چه شخصى به عنوان هدیه دریافت داشته‌اید و با او چه ارتباطى داشته‌اید.
ج: فردى بنام حاج احمد على قائنى از بچّه محلّى‌هایمان بود که دو سه ماه قبل از دستگیرى من سکته کرد و وقتى بدیدنم آمده بود آن کتاب را با یک قواره پیراهن برایم هدیه آورد و یک قطعه کاغذ هم بخط خودش نوشته بود و روى آنها گذاشته بود که الآن دستخطش که بعنوان یادگار نگه داشته بودم در خود کتاب است. اسداله لاجوردى
س: خلاصه از پرونده سال 42 و سال 49 خود را بنویسید.
ج: سال 42 یک هیئت تفسیر قرآن داشتیم که گاهى در آنجا اعلامیه‌اى از روحانیون آورده مى‌شد و بالاخره این هیئت با دو هیئت دیگر که آنها هم یکى بنام هیئت اصفهانیها و دیگرى به یک نام دیگر بود رابطه برقرار کردند واعلامیه از آنها مى‌گرفتند و سرانجام دستگیر شدیم و من یک سال و نیم محکوم شدم در سال 49 براى چاپ کردن اعلامیه سرمایه گذارى ایران و آمریکا که توسط لشگرى به من داده شده بود به چهار سال زندان محکوم شدم. اسداله لاجوردى
س: سرکار در سال 42 بعلت توزیع اعلامیه روحانیون به یکسال و نیم حبس و در سال 49 نیز بعلت تهیه اعلامیه سرمایه‌گذارى ایران و آمریکا به چهار سال حبس محکوم شدید، سوابق سرکار در پرونده‌هاى مربوطه موجود می‌باشدلااقل سعى کنید پاسخ سوال بالا را بدون داشتن تعصب بنویسید.
ج: این تعصّبى نیست بلکه من از پرونده‌هاى گذاشته‌ام همین مقدار بخاطر دارم و بقول لشگرى یاد بدهم و فکر می‌کردم مى‌شود با دست اعلامیه چاپ کرد و از ماشین استفاده نکرد که هر چه کردیم نشد و کاغذ خراب مى‌شد و بالاخره بانجام آن هم موفق نشدیم. اسداله لاجوردى
س: به کدام یک از رایوهاى بیگانه تاکنون گوش داده‌اید، در کجا و باتفاق چه افرادى.
ج: ابدا به رادیوهاى بیگانه تاکنون گوش نکرده‌ام. اسداله لاجوردى
س: پس از آزادى از زندان در سال 53، با کدام یک از افرادى که در زندان با یکدیگر بوده و آزاد شده‌اند ارتباط برقرار نمودید.
ج: افرادی که پس از آزادى بدیدنم آمدند عبارتند از ناصر نراقى که بعد از حاج امیرى بیش از همه بدیدنم مى‌آمد. حاج امیرى که از همه بیشتر مى‌آمد. قریشى. قاسم زاده. صادقى. ستّارى. رضا مقدم. ژیان. اسداله لاجوردى
س: فعالیت‌هائى را که در داخل و خارج از زاندان باتفاق این افراد دنبال نموده‌اید بنویسید.
ج: با هیچ یک از آنها نه در داخل زندان و نه در خارج از زندان فعالیّتى نداشته‌ام فقط اینها پس از آزادى من بدیدنم آمده‌اند. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید سرکار پس از آزادى از زندان با کدامیک از افرادى که از زندان آزاد شده بودند تماس برقرار نمودید و علت برقرارى این تماسها چه بوده است.
ج: من با هیچ فردى کوچکترین تماسى برقرار نکرده‌ام البته وقتى محمّد صادق از زندان آزاد شده بود و قبلاً پدر و مادرش که تقریبا حدود 2 سال قبل در همسایگى ما بودند و من از زندان آزاد شدم بدیدنم آمده بودند من هم وقتى محمد صادق آزاد شد بدیدن او و بازدید پدر و مادرش رفتم در حقیقت با یک تیر دو نشان زدم و یکى دیگر شخصى بود که از زندان آزاد شده بود و من اسمش را نمی‌دانم گفت یکنفر از زندان قصر آزاد شده است و من چون در زندان مشهد بودم و از مشهد آزاد شدم می‌خواستم حال و احوالى از زندانیان قصر که سابق با آنها بودم بگیرم بالاخص که پسر دائیم (هادى قائم الصباح1) در زندان قصر بود و مادرش زیاد نگران وضع او بود از براى اطّلاع از وضع او و حال هم زندانیان سابقم بدیدن آن شخص رفتم و از او حال و احوال زندانیان و پسر دائیم را گرفتم و دیگر با او هیچ رابطه و گفتگوئى نداشتم و باز یکى از هم زندانیان من و جنّتى هستند که جنّتى دو سه مرتبه بدکّانم آمده و نیز بدیدنم آمده امّا یادم نیست بخانه آمده یا بدکّان وپیغامى براى جنّتى آورده بوده که نمی‌دانم در چه زمینه بوده است و بچه صورت بوده آنطور که مى‌گوید بصورت نامه بوده است و اگر من بجنّتى داده‌ام لابد همان نامه بوده است و این رابطه با من یا جنّتى یا من بدون خواست من بوده است و این آنها بوده‌اند که با من تماس گرفته‌اند و نه اینکه من با آنها تماس گرفته باشم. اسداله لاجوردى
س: توضیح دهید بچه علت می‌خواستید از اوضاع و احوال زندان و زندانیان قصر با اطلاع شوید، مگر پسر دائى سرکار (هادى قائم الصباح)3 را پدر و مادرش ملاقات نمی‌کردند، چه احتیاجى داشت که سرکار در مورد وضعیت وى تحقیق نمائید.
ج: می‌دانید وقتى انسان با عدّه‌اى مدّتى زندگى کرد یک مقدار مسائل عاطفى بین آنها بوجود مى‌آید و دلش می‌خواهد از وضع و حال و احوال آنها با خبر باشد، امّا پسر دائیم پدر و مادرش بملاقاتش مى‌رفتند ولى می‌خواستند از وضع پسرشان که آیا در زندان نماز می‌خواند یا نمى‌خواند و روزه مى‌گیرد یا نه با اطلاع باشند و از من می‌خواستند از آنهائی که آشنا هستم سئوال کنم و هم چنین می‌خواستند از وضع حالش هم مطمئن باشند این بود که من باین منظور بدیدن آن شخص رفتم. اسداله لاجوردى
س: جوابهائى که در پاسخ سوالاتى که از سرکار می‌شود می‌نویسید و هم چنین دلایلى که ارائه می‌دهید خیلى ابتدائى بوده و خود نشان دهنده این موضوع است که سرکار حاضر نیستید بدون داشتن تعصب حقایق را بنویسید. هرگونه توضیحى در این زمنیه دارید مرقوم فرمائید.
ج: من تعصبى ندارم و جوابهایم مطابق با آن چیزى است که بوده است. اسداله لاجوردى
ج: هرگونه کمک که به افراد و خانواده‌هاى زندانیان و هم چنین گروههاى خرابکار نموده‌اید بنویسید.
ج: من تاکنون یک دینار به فرد یا خانواده‌اى از خانواده‌هاى زندانیان یا به فرد خرابکارى کمکى نکرده‌ام. اسداله لاجوردى
س: نحوه آشنائى و ارتباط خود را با خانواده‌هاى مفیدى و صادق بنویسید.
ج: مفیدى‌ها که در سال 42 زندان بودند و در رفت و آمدهاى ملاقات با آنها آشنا شده بودم و علاوه بر آن خواهر مفیدى در مدرسه‌ای که همشیره‌ام ناظم بود او معلّم بود. صادق هم‌ در حدود پانزده شانزده سال قبل در همسایگى ما منزلشان بود و من با پدرش آشنائى داشتم ولى هیچ یک از پسرانش را نمى‌شناختم و در زندان مشهد با محمّد صادق آشنا شدم. اسداله لاجوردى
س: علی جبارى کیست و با وى چه ارتباطى دارید، مشروحا بنویسید.
س: جبّارى‌ها دو برادر بودند که در سال 49 در زندان قصر بودند و من با آنها هیچ ارتباطى ندارم تقریبا شاید یک ماه به دستگیریم بود که یکى از آنها که اسم کوچکش را نمی‌دانم (از مشخصاتش این است که قدش کوتاه‌تر از برادرش بود و برادرش افسر وظیفه بود و او کاسب) بدکّانم آمد و گفت چند روزى است از زندان آزاد شده‌ام و با فاصله خیلى کوتاهى خداحافظى کرد رفت. اسداله لاجوردى
س: على‌ جبارى پس از آزادى از زندان صرفا براى دیدن سرکار آمده بود، با توجه به اینکه شما در مشهد و علی جبارى در قصر بازداشت بود.
ج: من با جباریها در سال 49 در زندان قصر هم زندانى بودم و وقتى من از مشهد آزاد شدم مدّتها گذشته بود و تقریبا یک ماه به دستگیریم بود که او بدکّانم آمد و دیدار ما صرفا یک دیدار دوستانه بود و در فاصله کوتاهى رفت. اسداله لاجوردى
س: در این ملاقات در زمینه چه مسائلى با یکدیگر بحث و گفتگو نموده‌اید.
ج: جز سلام علیک و احوالپرسى هیچ صحبت دیگرى نکردیم البته من از او پرسیدم در تهرانى یا در قزوین گفت در قزوین هستم و از زندان که آزاد شدم به قزوین رفتم حالا یکى دو روزى است در تهرانم اسداله لاجوردى
س: سرکار فردى هستید متعصب، طى مدت بازداشت در زندان مشهد فعالیت‌هاى مضره گذشته خود را ادامه داده و ضمن برقرارى ارتباط با خارج از زندان از طریق افراد خانواده که بملاقات شما می‌آمده‌اند فعالیتهاى مضره‌اى را دنبال نموده و پس از آزادى از زندان در سال 53 مجددا ارتباط خود را با اعضاء متوارى گروه باصطلاح مجاهدین خلق برقرار نموده و پیغامى را که از زندان براى جنتى که عضو متوارى گروه آورده بود در اختیارش قرار داده‌اید و با افرادى که در زندان با یکدیگر بسر می‌برده‌اید پس از آزادى مجددا ارتباط برقرار نموده‌اید، لیکن در تحقیقات معموله به علت داشتن تعصب نسبت بانجام این گونه فعالیت‌هاى خلاف مصالح مملکتى حاضر به حقیقت گوئى نگردیده‌اید، هرگونه توضیحى در این زمینه دارید بنویسید.
ج: من در زندان مشهد فعّالیتى نداشته‌ام و کوچکترین ارتباطى با خارج از زندان توسط افراد خانواده با کسى برقرار نکرده‌ام و کوچکترین تعصبى ندارم. اسداله لاجوردى
س: پس عزت‌اللّه‌ شاهى از کجا می‌دانست که سرکار پس از آزاد شدن از زندان با جنتى ارتباط برقرار خواهید نمود که به سفارش نموده بود پیغامى را از طریق سرکار به جنتى برساند.
ج: من از قضیّه کوچکترین خبرى ندارم و من با جنتى ارتباطى برقرار نکردم بلکه او بدیدنم آمد و من هیچ نوع اطّلاع قبلى از دیدن او نداشتم. اسداله لاجوردى
س: اظهارات خود را چگونه گواهى و تائید می‌کنید.
ج: خودم نوشتم و امضاء و گواهى مى‌کنم. اسداله لاجوردى

توضیحات سند:

1ـ جلال آل احمد در سال 1302 شمسى در خانواده‌اى روحانى چشم به جهان گشود. پس از طى دوران تحصیل، در سال 1323 توده پیوست و در مدّتى کمتر از چهار سال در ردیف رهبران توده قرار گرفت. وى مدت 2 سال به نوشتن مطالبى پرداخت که خود آن را «پرت و پلا» مى‌نامد و به سبب همین نوشته‌ها مأموریت یافت تا زیر نظر طبرى به انتشار نشریه بپردازد. در سال 1326 با انشعاب از حزب توده که دنباله رو سیاست استالینى بود، یک حزب سوسیالیست بنا نهاد. در ماجراى ملّى شدن صنعت نفت فعالانه شرکت جست و پس از مرداد 1332 از سیاست عملى کناره و دنبال کار تحقیق و تعلیم را گرفت.
وى براى احراز هویت ملّى، «غربزدگى» را در 1341 منتشر کرد. در سال 1347 بود که اقدام به تشکیل کانون نویسندگان ایران کرد و کنگره هنرمندان دربار را تحریم نمود. با بروز تحولى عظیم در افکارش و روى آوردن به دین، در سال 1343 به حج رفت و «خسى در میقات» را نوشت. مهمترین آراء سیاسى و اجتماعى و مذهبى آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» آمده است. وى تشیع را نوعى نهضت مبارز روشنفکرى مى‌دانست و انتظار و اجتهاد را دو نقطه اوج آن مى‌خواند.
جلال آل احمد که در طول زندگى 25 کتاب و سفر نامه و مقاله را به رشته تحریر در آورد و 11 عنوان ترجمه انجام داد، در سال 1348 در اسالم دارفانى را وداع گفت.
2ـ دکتر شریعتى: دکتر على شریعتى در سال 1312 ه‍‌. ش در روستاى مزینان نزدیک شهر سبزوار متولد شد. تحصیلات متوسطه رادر دبیرستانهاى مشهد به پایان برد و پس از گذراندن دوره‌اى در دانشسراى تربیت معلّم آموزگار یکى از روستاهاى خراسان شد. چندى بعد با ورود به دانشگاه مشهد در رشته ادبیات و زبان فارسى فارغ التحصیل شد. دکتر شریعتى براى ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن این کشور در رشته زبان شناسى درجه دکترا گرفت. آشنایى وى با لویى ماسینیون، ژان پل سارتر، ژان برگ، جرج گورویچ و فرانتس فانون بر عمق یافته‌هاى علمى او افزود. تلاشهاى سیاسى دکتر شریعتى در خارج از کشور به طور جدى ادامه یافت تا جایى که وقتى در سال 1343 به ایران بازگشت در مرز ترکیه دستگیر شد و 6 ماه به زندان افتاد. پس از آزادى، سخنرانیهاى او در دانشگاه مشهد و حسینیه ارشاد تهران توانست جوانان فراوانى را به پاى افکار و آراء او بنشاند. همین توجه به همراه افشاگریهاى او علیه رژیم باعث شد که بار دیگر دستگیر و حبس شود. دکتر شریعتى پس از آزادى از زندان تصمیم به هجرت گرفت و راهى انگلستان شد، امّا در 29 خرداد سال 1356، در عین ناباورى درگذشت و پس از انتقال به سوریه در زینبیه دمشق دفن شد.
3ـ هادى قائم الصباح فرزند مهدى در سال 1331 ه‍‌ ش در تهران بدنیا آمد، وى که دیپلم وظیفه بود در تاریخ 23 /6 /51 بر اساس اعترافات ابراهیم خیرى آبریز، به اتهام تهیه و توزیع اعلامیه گروه آرمان خلق و فعالیت‌هاى کمونیستى دستگیر و به سه سال حبس جنحه‌اى محکوم شد وى در بازجوئیهایش در خصوص شهید لاجوردى چنین گفته است: اسداله لاجوردى پسر عمه من است و کسى بود که من را تشویق به مطالعه کتب مضره و مخفى که داشت، می‌کرد و چون سمت استادى به من داشت کمتر بحثى در میان بود و اغلب او بود که براى من صحبت می‌کرد و کتاب‌هائى چون ناسیونالیسم در افریقا و 3 جلد تاریخ جهان اثر نهرو و مالکیت و اسلام و جهاد و شهادت را براى مطالعه به من داد و گاهگاهى که به خانه‌شان مى‌رفتم اعلامیه‌هائى داشت که با هم می‌خواندیم او هیچ گاه کتاب‌هائى را که آزادانه خرید و فروش نمى‌شد و توقیف بود به من نمی‌داد که به منزل ببرم و می‌گفت براى مطالعه به خانه ما بیا که اگر اشکالى نیز داشتى به وسیله من رفع گردد، داراى تمایلات شدید مذهبى بود.




منبع:

کتاب شهید سید اسدالله لاجوردی صفحه 245















صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.