تاریخ سند: 8 بهمن 1314
رفع حجاب
متن سند:
13141108
وزارت جنگ
سواد---
مورخه 8 /11 /14
محرمانه مستقیم فوری
نمره ۲۳۰۹۲
وزارت جنگ
در ضمن دستور و تعلیمات صادره راجع به رفع حجاب، زنهای معروفه حق ندارند خود را داخل در مجامع نسوان و خانوادههای نجیب نموده و در صورت رفع حجاب جلوگیری به عمل میآید. طبق راپرتهای شهربانی خوزستان با اینکه بعضی از زنهای معروفه که به اتکای افسران، ترک چادر نموده بودند از طرف شهربانی جلوگیری به عمل آمده مع ذلک نصرت نام معروفه به اتفاق نایب ۱ شاهرخی افسر ارتش بدون حجاب به سینما رفته است. متمنی است، امر فرمایند در این خصوص تعلیمات لازمه صادر گردد.
کفیل اداره کل شهربانی
[سرپاس مختار]
ضمیمه مراسله نمره . ۲۳۲۲/۸۳۰۰۴—14 /11 /8 صادره به ستاد ارتش
سواد مطابق اصل است
امضا
توضیحات سند:
۱- یکی از اقدامات عجیب و غریب برای بیارزش کردن و حقیر و پست نشان دادن حجاب و چادر این بود. همان قدر که زور و اجبار برای کشف حجاب خانمهای محترم و با حجاب بود، همان قدر هم فشار و زور برای چادر سر کردن زنان بدکاره و فواحش بود. تا بدینوسیله نشان دهند که حفظ عفت و پاکی مربوط به نوع و طرز پوشش نیست و این فکر را القا نمایند که هان! ببینید چادر چقدر پوشش بیارزش و پستی است که زنهای آنچنانی برای پوشاندن بدکارگی و قبح خود به آن پناه بردهاند و خود را میپوشانند نتیجه این اقدام در بلند مدت این خواهد شد که چادر تقبیح شده و از پوشش و لباس ملی بودن خود در آمده، به پوششی پست و شرم آور و ضد ملی بلکه ضد دینی تبدیل شود. این فکر و نقشه پلید ابتدا از فکر و ذهن استعمار پرورده و عامل سوگند خورده، انگلیس یعنی «محمود جم» که در آن زمان نخست وزیر و با حفظ سمت وزیر داخله نیز بود پیدا شده است و البته آموزشهای سرویس جاسوسی و برادران ماسونی! را نیز در این خصوص نباید فراموش کرد. محمود جم در تاریخ ۲۷/ آذر /۱۳۱۴ (بیست روز قبل از کشف حجاب رسمی) طی بخشنامهای به کلیه حکام ولایات و ایالات، در مورد لزوم انجام نهضت بانوان (کشف حجاب) مطالبی را گفته و دستوراتی صادر کرده است: از جمله دستورات وی این جملات است: «...از دخول بعضی عناصر بد و زنهای بد سابقه در این قبیل مجامع باید ممانعت شود، حتی اگر فواحش به کشف حجاب احترام نمایند، [یعنی اگر فواحش کشف حجاب کردند] باید قویاً جلوگیری شود که صدمه به این مقصود مقدس نزنند...» (واقعه کشف حجاب، سازمان مدارک و... صفحات ۷۷ و ۹۶)
بعد از این بخشنامه کلیه وزارتخانهها و سازمانها و حکومتهای شهرستانها بخشنامهای به نیروهای تحت امر خود کرده، که زنان بدسابقه نباید بدون حجاب رفت و آمد کرده یا در مجامع عمومی رفت و آمد نمایند. البته قبل از محمود جم نیز وزیر معارف وقت «علی اصغر حکمت» در مورخه ۲۵ آذر ۱۳۱۴ تقریبا دستور مشابهی را به ادارات معارف استانها و شهرستانها صادر کرده، میگوید: «... امروز که این سیره حسنه قدیم [باز بودن صورت و دستان و کشف حجاب] احیا میشود نه از راه تقلید سایر ممالک است! بلکه به واسطه فواید و محسنات طبیعی و اجتماعی است که این طرز لباس بنفسه دارا میباشد و مخصوصا سعی نمایید که زنان بدنام و فاسد در مجامع خانمهای شرافتمند راه نیابند و به لباس آنها ملبس نشوند، بلکه آنان را از این طور مجالس دور سازند و در مهمانیها و پذیراییها و غیره راه ندهند...» (خشونت و فرهنگ، سازمان اسناد ملی ایران، صفحه ۴) ولی دستور مربوطه به هیئت دولت و وزرا از جانب محمود جم صادر گردیده است. و همانگونه که گفتیم تشریک مساعی و مشورت، محمود جم، علی اصغر حکمت و دیگر وزرا فراماسونر مطلبی قطعی در تصمیمگیریها بوده است.
از اینجا به اهمیت چادر در حفظ و نگهداری عفت، حیا، خودسازی و پاکی پی برده، در مییابیم که مبارزه استعمار و عوامل استعماری در حکومت رضاخانی با چادر، صرفا منوط به تعویض آن با کلاه و دامن بلند نیست و فقط یک تغییر ظاهری و روبنایی را در نظر نداشتهاند، بلکه با تکیه به از بین بردن چادر و حجاب زنان که هم خود خانمها و هم آقایان بشدت به آن حساسیت داشته و در مقابل آن جبهه گیری کرده و حتی کار در خیلی از مواقع به زد و خوردهای شدید با مأمورین پلیس و نظامیان منجر میشده است، تغییر هویت و شخصیت ملی و اسلامی جامعه ایران در نظر بوده است. و وقتی بالطبع جامعه در برابر آنچه که به آن حساسیت فوق العاده دارد مقاومت نشان نداد یا مقاومتش در هم شکسته، فروکش کرد، در برابر سایر ممیزات ارزشی اسلامی و ملی خود نیز واکنش نشان نخواهد داد و بدین ترتیب سیطره جهانی استعمار بر ممالک شرق اسلامی قطعیت خواهد یافت. فانون نیز با اشاره به همین علت مبارزه استعمارگر باچادر میگوید: «مسئولین اداری فرانسوی در الجزایر مأموریت داشتند اصالت ملت را نابود سازند و از طرف مراجع مربوطه موظف بودند مطلق تمام شکلهای زندگی را که ممکن است از نزدیک یا دور واقعیت و اصالت ملی را خاطرنشان مردم سازد تجربه کرده از هم بدرند، حداکثر کوشش خود را بر مسئله چادر تمرکز داده آن را به منزله علامت اصالت ملی و وضع خاص زن الجزایری تلقی کردند...» (سال پنجم انقلاب الجزایر، فرانتس فانون، صفحه ۳۶). نکته مهم و قابل توجه دیگر، ادبیات دوران پهلوی است. مثلا در داستانها، وقتی زن معروفهای ترسیم میشد، چادر را به گونهای عیان و برجسته به عنوان لباس اصلی او توصیف میکردند. این قبیل اقدامات نشانگر آن است که در این زمینه از همه اقداماتی روانی و تبلیغی بهره میجستند تا در به ثمر رسیدن این نقشه شوم تسریع بخشیده شود. تحقیرو استهزای اسامیای همچون زینب و رقیه در داستانهای آن زمان را نیز میتوان ادامه همان تجدد خواهی کور و علیه حجاب ارزیابی نمود.
منبع:
کتاب
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 221