تاریخ سند: 15 دی 1356
جناب آقای جمشید آموزگار نخست وزیر
متن سند:
هدف کانون نویسندگان ایران همانگونه که
بارها اعلام داشته است و همچنین به گواهی
فعالیت های آن، دفاع از آزادی اندیشه و بیان،
آزادی طبع و نشر آثار فکری و هنری، آزادی
تشکیل اجتماعات و نیز دفاع از حقوق مادی
نویسندگان در پرتو این آزادی هاست.
از سوی دیگر دولت جنابعالی از آغاز کار، از
زبان سخنگویان گوناگون خود از «فضای
سیاسی تازه» ای سخن رانده است که در
صورت تحقق می توانست امیدبخش باشد.
اما
حوادث یکی دو ماه اخیر بیش از پیش حدود و
محتوای این «فضای سیاسی» را مشخص کرده
است و آن متأسفانه از یک سو، دروغ پراکنی و ضرب و جرح و توقیف کسانی بوده است که آزادی
را صادقانه می خواهند، و از سوی دیگر کوشش دولت شما بوده است برای ایجاد محیط رعب و
وحشت و تاریکی به یاری اولیا نمایان، دانشجونمایان، کارگر نمایان، اندیشه فروشان و
پرونده سازان.
نتیجه آنکه معتقدان آزادی به هیاهوی آزادی خواهی دشمنان آزادی باور
ندارند، و این «فضای سیاسی تازه» را همچنان فضای ظلمت و خفقان و نفی کننده امنیت جمعی
و فردی می دانند.
از «مزایای» این فضای سیاسی، کانون نویسندگان ایران بی بهره نمانده است.
سیل تهمت های
ننگین و تهدیدهای گوناگون، هیأت کانون را در برگرفته است و چند تن از اعضای کانون از جمله
خانم هما ناطق و آقایان نعمت میرزازاده، اسلام کاظمیه و منوچهر هزارخانی، از «مزایای
ضربتی» فضای سیاسی تازه برخوردار گردیده اند و آقای محمود اعتمادزاده (به آذین) یکی دیگر
از دبیران کانون نویسندگان ایران بازداشت و تحت تعقیب قرار گرفته است.
این واقعیات به خوبی «مرزهای نظم و آزادی» را در فضای سیاسی هفته های اخیر معین می کند
و معنای واقعی جملاتی از نوع «گسترش آزادی های دموکراتیک متوقف نمی شود» یا «در جامعه
امروزی ما دموکراسی لازمه پیشرفت و ترقی
است» را روشن می دارد.
با همه این احوال، از آنجا که قانون اساسی
کشور ما قوه اجرائیه و رئیس دولت یعنی
شخص نخست وزیر را مسوول تأمین و حفظ
امنیت فردی و جمعی مردم می شناسد،
کانون نویسندگان ایران به منظور تذکار
مسوولیت قانونی که بر عهده دارید به اطلاع
جنابعالی می رساند که در نظر دارد برای بحث
و بررسی درباره امور جاری خود جلسه
عمومی کانون را در روز جمعه 23 دی ماه
منحصرا با شرکت اعضای خود در تهران
تشکیل دهد1.
این اجتماع قانونی و مشروع،
به صورت علنی در محلی غیر منتسب به
احزاب و گروه ها و سازمانهای رسمی و
غیررسمی صورت خواهد گرفت.
با توجه به نص صریح قانون اساسی ایران انتظار داریم به امنیت
برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران از سوی مأموران شما ـ خواه در لباس اونیفورم و
خواه در لباس مبدل ـ هیچگونه خللی وارد نیاید.
بدیهی است در صورت هرگونه اخلال و هرگونه تجاوز به حقوق جمعی و فردی اعضای کانون
نویسندگان ایران، در جریان برگزاری مجمع عمومی، یا پس از خاتمه آن تمامی مسؤولیت امر
برعهده شما و دستگاه انتظامی شما خواهد بود.
با تقدیم احترام ـ از طرف کلیّه اعضای کانون نویسندگان ایران.
فریدون آدمیّت ـ علی اصغر حاج سید جوادی ـ جواد طالعی ـ سیاوش مطهری ـ داریوش
آشوری ـ بهرام حبیبی2 ـ بتول عزیزپور ـ رحمت اللّه مقدم مراغه ای ـ شمس آل احمد ـ محسن
حسام ـ میرزاآقا عسگری ـ حسین ملک ـ هوشنگ اسدی ـ محمد حقوقی ـ اسداللّه عمادی3 ـ
کیومرث منشی زاده ـ مهدی اسفندیارفرد ـ حسین جهانشاه ـ عمر فاروقی4 ـ ناصر مؤذّن
ـمحمدعلی اصفهانی ـ علی اصغر خبره زاده ـ کامران فانی ـ باقر مؤمنی ـ محمد رضا اصلانی ـ
بهاءالدین خرمشاهی ـ علیمحمد فرخنده ـ محمد علی مهمید ـ محمود اعتمادزاده (به آذین) ـ
احمد خلیل اللّه مقدم ـ محمد رضا فشاهی ـ نعمت میرزازاده (آزرم) ـ علی اکبر اکبری ـ محمد
خلیلی ـ ابوالفضل قاسمی ـ جمال میر صادقی ـ احمد اللهیاری ـ عظیم خلیلی ـ محمد قاضی ـ
میمنت میر صادقی ـ اصغر الهی ـ مجید دانش آراسته ـ قدسی قاضی نور ـ محسن مینو خرد ـ
غلامرضا امامی5 ـ سیمین دانشور ـ علی کاتبی ـ هما ناطق ـ علی امینی نجفی ـ بهرام داوری ـ
داریوش کارگر زرین قلم ـ ناصر نظیف پور ـ سید عبداله انوار ـ فریدون دوستدار ـ اسلام کاظمیه ـ
داوود نوابی ـ بیژن اوشیدری ـ مصطفی رحیمی ـ حشمت اللّه کامرانی ـ نصرت اللّه نوحیان6 ـ
محمد برنا مقدم ـ فریدون رحیمی ـ محمدتقی برومند ـ شیخ مصطفی رهنما ـ محمد کلباسی ـ
منوچهر هزارخوانی ـ علی بهشتی ـ محمد زهری ـ جعفر کوش آبادی ـ منصور یاقوتی ـ بهرام
بیضائی ـ غلامحسین ساعدی ـ رؤیا کهربائی ـ ناصر پاکدامن ـ مهدی سحابی7 ـ احمد گلشیری ـ
باقر پرهام ـ جلال سرفراز ـ هوشنگ گلشیری ـ حسن پستا ـ سعید سلطانپور ـ قاسم لاربن ـ بزرگ
پورجعفر8 ـ فریدون شایان9 ـ اسداللّه مبشری ـ بهروز تاجور ـ حسن شایگان10 ـ جواد مجابی ـ
حمید صدر ـ محمد مختاری ـ فریدون تنکابنی ـ طاهره صفارزاده ـ محمود مشرف آزاد تهرانی
15 /10 /1356
توضیحات سند:
1ـ در جلسه 23 دیماه 1356 کانون نویسندگان قصد برگزاری انتخابات جهت تعیین هیئت دبیران کانون را داشته اند که
به دلیل ممانعت اداره اطلاعات شهربانی جلسه تشکیل نشد و این انتخابات درسی و یک اردیبهشت سال 57 در منزل
هوشنگ گلشیری برگزار شد.
2ـ دکتر بهرام حبیبی فرزند فتح اللّه در سال 1316 ه ش در تهران به دنیا آمد.
در سال 1323 به دبستان ترقی رفت و در
سال 1337 از دبیرستان البرز، دیپلم گرفت و فرم مشخصات برای تحصیل در دانشگاه میشگان امریکا را تکمیل کرد
ولی در سال 1337 جهت ادامه تحصیل به آلمان رفت و در دانشکده کشاورزی گوتینکن به تحصیل پرداخت و در سال
1348، دکترای کشاورزی در رشته دفع آفات (قارچ شناسی) گرفت.
مشارالیه که با آلین اعتمادزاده فرزند محمود اعتمادزاده (به آذین) ازدواج کرده بود، به همراه وی در آلمان در
فعالیت های دانشجوئی شرکت کرد، وی از پایه گزاران انجمن دانشجویان ایرانی مقیم گوتینکن معرفی گردید، که بر اثر
اختلاف با سایر اعضاء استعفا داده و یک چندی نیز به عضویت کمیته جبهه ملی درآمده ولی باز هم به علت نداشتن
توافق با سایرین استعفا داده است.
در سال 1346 گفته شده : ابتدا به نفع جبهه ملی فعالیت می کرد ولی سپس جدا شد و به نفع چین به فعالیت پرداخت.
دکتر بهرام حبیبی پس از اخذ دکترا به ایران بازگشت و پس از در اختیار گذاشتن اطلاعات خود، با موافقت ساواک در
وزارت کشاورزی استخدام شد و در مؤسسه بررسی آفات و بیماری های گیاهی به فعالیت پرداخت.
وی کتاب
«اندیشه های متی» تألیف برتولت برشت را در سال 1354، ترجمه کرد.
3ـ اسداللّه عمادی فرزند سید علی در سال 1331 ه ش در شهرستان شاهی [قائم شهر] متولد گردید.
مشارالیه که در
سال 1351 در دانشکده ادبیات به تحصیل اشتغال داشت، به علت شرکت در تظاهرات دانشجوئی در اسفندماه 51
دستگیر و به دو سال حبس حنجه ای، محکوم شد.
عمادی که در دوران دانشجوئی شعر می سرود پس از آزادی از زندان، به تحصیلات ادامه داد و موفق به اخذ لیسانس
ادبیات گردید.
عمادی در سال 1367، در دبیرستان 17 شهریور شهرستان ساری، به تدریس اشتغال داشته است.
4ـ عمر فاروقی فرزند محمدصالح در سال 1325 ه ش در قریه تکلتو از توابع شهرستان سقز به دنیا آمد.
وی که موفق به ادامه تحصیل نشده بود در کارخانه توتون چپق سقز به کار مشغول شد و پس از مدتی سرکارگر قسمت
زیرگیر دخانیات آن شهرستان گردید.
عمر فاروقی در سال 1351 از طریق یکی از دوستانش که در کوچه برلن ـ خیابان لاله زار تهران ـ خرازی فروشی داشت به
مهندس مهدی بازرگان معرفی گردید و با او ارتباط برقرار کرد.
در سال 1352 که به عنوان نماینده کارگران معرفی شده بود، با مخالفت اداره کل سوم ساواک روبرو شد که بر این اساس،
ساواک سقز وی را یکی از همکاران معرفی کرد تا با انتخاب وی موافقت به عمل آید.
مشارالیه که سرپرست کارگران سقز
بود، در جلسات کمیته حزب ایران نوین نیز شرکت داشت.
عمر فاروقی در عرض فعالیت هایی که داشت به تحصیل نیز ادامه داد و در شهریور سال 1355 موفق به اخذ دیپلم ادبی
گردید.
وی سپس به اداره کل فرهنگ و هنر کرمانشاه رفت و در ابتدا انباردار بود و سپس در سال 55، موزه دار سقز شد و
به عضویت شورای مرکزی حزب رستاخیز کردستان درآمد.
عمر فاروقی که طبع شعر نیز داشت، قطعه شعری با عنوان «بهار رستاخیز» به مناسبت پنجاهمین سال سلطنت پهلوی
سرود ولی علیرغم آن در سال 1355 به علت مسائل اخلاقی با استخدام وی در اداره فرهنگ و هنر سقز مخالفت گردید.
عمر فاروقی که همکار مقرری بگیر ساواک بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دفتری خدماتی، حقوقی به نام خود دایر
کرد و در سال 1377 متقاضی مجوز انتشار ماهانه فرهنگی تاریخی سقز گردید.
5 ـ غلامرضا امامی فرزند اسماعیل در سال 1325 ه ش در شهرستان اراک به دنیا آمد.
به علت مأموریت های پدرش که
کارمند بیمارستان راه آهن بود، تحصیلات را در شهرهای قم، اهواز و خرمشهر، سپری کرد.
مشارالیه در سال 1347 به تهران آمد و در یک فروشگاه مشغول کار شد و در همان سال به حسینیه ارشاد راه یافت و به
امور دفتری و سفارشات مطبوعاتی حسینیه ارشاد، مشغول شد و در ضمن متصدی پیاده کردن نوارهای دکتر شریعتی
بود.
امامی که گاهی مقالات اسلامی در روزنامه خراسان می نوشت، با انتشارات بعثت نیز همکاری کرد و از مرتبطین آقای
فخرالدین حجازی و آیه اللّه طالقانی و فردی متعصب مذهبی معرفی گردید.
مشارالیه سپس به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفت و به عنوان ادیتور مرکز انتشارات مشغول به کار شد.
غلامرضا امامی که در سال 1357 سرپرست بررسی و نگارش کانون بود، کتاب هایی نیز در زمینه زندگانی پیامبر اسلام
(ص)، حضرت علی (ع) امام صادق (ع) و...
به رشته تألیف درآورد که توسط کانون، منتشر گردید.
مشارالیه که در سال 1353، به انگلستان سفر کرده بود در گزارش مربوط به سال 47، چنین معرفی شد:
«علاقه شدیدی به دولت آلمان نازی دارد و عکس هیتلر در اتاقش نصب شده است.
»
مشارالیه در سال 1357 به اتهام نشر کتب مضره دستگیر و پس از چند روز آزاد شد.
6ـ نصرت اللّه نوحیان، تولد 1310 با نام مستعار «نوح» نیز مطالب خود را امضا می کند.
متأهل است و 2 فرزند دارد.
تحصیلاتش در حدود دیپلم است.
خدمت مطبوعاتی را از سال 1330 آغاز کرده و در حال حاضر عضو هیأت تحریریه
قسمت شهرستانهای روزنامه کیهان و دبیر اخبار شهرستان های خبرگزاری رادیو تلویزیون ملی ایران است.
طی خدمت مطبوعاتی خود با بسیاری از مجلات و روزنامه ها همکاری داشته است.
وی اولین برنده جایزه 64 هزار ریالی
تلویزیون در زمینه شعر بوده است.
به زبان انگلیسی تا حدودی آشنا است و از تألیفات وی از سه مجموعه شعر به
نام های گرگ مجروح ـ گلهائی که پژمرد و دنیای رنگ ها و همچنین تذکره شعرای سمنان و تصحیح دیوان رفعت سمنانی
می توان نام برد.
«چهره مطبوعات معاصر ـ ص 141»
7ـ مهدی سحابی، متولد 1322 در قزوین.
روزنامه نگار، نقاش، مترجم و رمان نویس.
تحصیلاتش در چند دانشکده
سینمائی و نقاشی در تهران و رم را ناتمام گذاشت و به کار در روزنامه کیهان پرداخت.
با نام مستعار سهراب دهخدا نقد سینمائی می نوشت.
پس از انقلاب و فراغت از روزنامه نگاری، به صورتی جدی تر به
ترجمه و نقاشی پرداخت.
بیش از بیست اثر در زمینه تاریخ هنر، رمان و داستان کوتاه از زبانهای فرانسوی و ایتالیائی به
فارسی ترجمه کرد و به عنوان مترجم برگزیده سال 1365 در رشته ادبیات و هنر انتخاب شد...
«فرهنگ داستان نویسان ایران از آغاز تا امروز ـ حسن عابدینی ـ ص 119»
8ـ پورجعفر ـ محمدجعفر (بزرگ)، تولد 1309.
متأهل است و یک فرزند دارد.
دیپلمه طبیعی است.
خدمت مطبوعاتی را
از سال 1338 آغاز کرده و در حال حاضر نویسنده روزنامه کیهان است.
به زبان فرانسه آشنا است و از تألیفات وی از «در
هنگامه ویتنام» می توان نام برد.
«چهره مطبوعات معاصر ـ ص 70»
9ـ فریدون شایان، از دوران تحصیل در دبیرستان به حزب توده گرایش پیدا کرد و به نفع آن، شروع به فعالیت کرد.
در
سال 1353 به همین اتهام و ارتباط با افراد گروه تئاتر، دستگیر و به 5 سال حبس محکوم شد.
در سال 1356 ابراز ندامت
کرد و بقیه محکومیت وی بخشیده شد.
مشارالیه نویسنده کتاب : «مقدمه ای بر جامعه شناسی و فلسفه مادی» می باشد.
10ـ حسن گیوه کشها (شایگان نیک) فرزند غلامعلی در سال 1327 ه ش در تهران به دنیا آمد.
مشارالیه در حالیکه، دانش آموز دبیرستان فرخی بود، با مطالعه کتب مارکسیستی از قبیل : اصول مقدماتی فلسفه،
دولت و انقلاب لنین و...
به مارکسیسم گرایش پیدا کرد و در خرداد 1343 با رادیو پیک ایران، با نام مستعار : الف ـ جیم،
مکاتبه کرد و روزنامه مردم دریافت کرد، که به همین دلیل مورد حساسیت ساواک قرار گرفت.
شایگان در سال سوم دبیرستان، تغییر رشته داد و در سال 1347 از دبیرستان پهلوی، دیپلم ادبی اخذ کرد، در همین
سال در مسابقه بهترین انشاء دبیرستان های تهران و ایران با موضوع «انقلاب سفید»، شرکت جست و برنده مسافرت به
دور ایران گردید.
مشارالیه جهت ادامه تحصیل به دانشکده حقوق راه یافت و در رشته قضایی به تحصیل پرداخت و در
سال 1349 شهرت خود را از گیوه کشها به شایگان نیک، تغییر داد.
در سال 1349 در حالیکه دانشجوی سال دوم بود، به
علت فعالیت های سیاسی، تحت تعقیب ساواک قرار گرفت که از دستگیری وی صرفنظر شد.
ساواک در دی ماه سال 49، ایشان را چنین معرفی کرده است :
«حسن شایگان از دانشجویان باسواد و محقق است و از لحاظ مالی بسیار در مضیقه است.
در مجله سهند که در تبریز
منتشر می شد مقالاتی می نوشت و مقالاتش مورد توجه نویسندگان می باشد...
»
در نهایت در خرداد سال 1351 به علت فعالیت های سیاسی دستگیر گردید که با در اختیار گذاردن اطلاعات کامل، پس از
15 روز آزاد شد.
در این سال، وی صبح ها در شیروخورشید فعالیت می کرد و بعدازظهرها در سال چهارم حقوق قضائی به تحصیل اشتغال
داشت.
حسن شایگان که در سال 1352 با درجه ستوان دومی در شیراز به خدمت نظام وظیفه اشتغال داشت و مقالاتی
نیز در روزنامه آیندگان، مجله هنر و مردم و مجله راهنمای کتاب می نوشت، براساس اعترافات دو تن از دوستان
دستگیر شده اش، در تاریخ 13 /8 /52 دستگیر گردید.
ساواک در رابطه با این مرحله دستگیری وی، چنین نوشته است :
«مشارالیه که به علت فعالیت مضره کمونیستی در حین خدمت وظیفه دستگیر و به یکسال زندان محکوم گردیده و
مجددا پس از خاتمه محکومیت با قرار تأمین بازداشت شده، از بدو ورود اطلاعاتی در اختیار گذارده و ضمن مذاکره با یاد
شده، چون امکان داشت در زمانی که سایر زندانیان آزاد شدند وی مرخص شود مورد سوءظن سایرین واقع گردد لذا از
این تاریخ در زندان مانده است.
با توجه به موارد فوق استدعا دارد در صورت تصویب با آزادی مشارالیه موافقت فرمایند و نسبت به همکاری افتخاری از
وجودش استفاده شود.
»
موافقت می شود ـ ثابتی
حسن شایگان در سال 1356 در پژوهشکده علوم انسانی مشغول بود و در سال 1357، به علت همکاری با ساواک در
مراحل مختلف، همکاری وی با ساواک، بین عناصر مارکسیست، شایع گردید.
منبع:
کتاب
کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 336