صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : اظهارات محلاتی واعظ

تاریخ سند: 16 آذر 1343


موضوع : اظهارات محلاتی واعظ


متن سند:

شماره : 20203 / 20 الف شیخ فضل اللّه مهدیزاده محلاتی واعظ که از طرفداران سرسخت خمینی می باشد به طور خصوصی به مأمور اظهار داشته خوشبختانه این روزها همه مردم از تبعید1 خمینی ناراضی هستند و متوجه شده اند که بلائی بسر آنها آمده است و علت اینکه در این مورد اقدامات شدیدتری از طرف مردم به عمل نیامد این بود که همه در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و بی خبر بودند والا اگر حتی یک ساعت قبل هم با اطلاع می شدیم چنان انقلابی می کردیم که 15 خرداد را دولت فراموش می کرد شما خیال کردید که خمینی فقط در ایران طرفدار دارد و مسلمانان این کشور فدائی او هستند به عقیده من خمینی در اکثر کشورهای مسلمان طرفدار و فدائی دارد و اگر روزی از داخل و خارج همه با هم متحد شوند هیچ قدرتی در مقابل آنها نمی تواند مقاومت نماید به رادیو پیک ایران و رادیو ملی شبها توجه کنید که در برنامه های خارجی خود چه تجلیلی از خمینی به عمل میاورند اینها دلیل این است که خارجیان نیز طرفداران خمینی هستند و طولی نخواهد کشید که ورق بر می گردد.
فیش به نام شیخ فضل اللّه مهدیزاده محلاتی بررسی شود.
صابری 18 /9 بخش 321 ـ کمیته 1 روحانیون 16 /9 /43

توضیحات سند:

1ـ شهید محلاتی در خاطرات خود درباره تبعید امام خمینی(ره) چنین می گوید : «پس از آنکه رژیم سخنرانی و اعلامیه امام علیه کاپیتولاسیون را دید مقدمات تبعید ایشان را فراهم کرد یک شبی ریختند منزل امام و ایشان را دستگیر کردند و یکسره به فرودگاه بردند.
و به ترکیه فرستادند که آن هم جریاناتی دارد که دیگر لازم نیست من اشاره کنم.
فقط این را بگویم که مأموران وقتی که شبانه وارد قم شدند کفشهایی داشتند که صدا نمی کرد، آنها از جلوی بیمارستان فاطمی تا منزل امام، در جلوی هر خانه ای یک مأمور گذاشته بودند تا اگر کسی خواست از منزلش خارج شود جلویش را بگیرند.
بالاخره با یک ترس و لرزی امام را گرفتند و تبعید کردند.
سرهنگ افضلی مأمور بردن ایشان به ترکیه بود.
فردا صبح سرهنگ مولوی مرا به ساواک احضار کرد و دو ساعت نگه داشتند و بعد رها کردند.
مولوی رئیس سازمان امنیت تهران و بسیار آدم خبیثی بود.
همه کماندوهای ساواک زیر نظر او بودند.
در قضیه مدرسه فیضیه که طلاب را زدند او سرپرست مأموران و کماندوها بود.
در دستگیری اول امام که ایشان را به زندان بردند همین مولوی دست اندرکار امور بود و خیلی مرد خشن و بد دهنی بود، همه جنایات و دستگیریها زیر نظر او صورت می گرفت.
در این دو ساعت، مولوی گفتگوهایی با من داشت و اهانت زیادی به امام کرد.
او می گفت : من تو را خواستم تا به تو اطلاع دهم حالا من تعبیری که او به کار برد می گویم ـ که خمینی مرد! دفنش هم کردیم ! سنگش را هم انداختیم ! دیگر نامی از خمینی در دنیا نخواهد بود ! حالا هم به تو می گویم از این پس اگر نفست در بیاید و اگر برنامه هایت را ادامه و سر و صدا کنی ریزریزت می کنم ! ناخنهایت را می کشم ! تکه تکه ات می کنم ! خلاصه یک مقدار اهانت کرد به امام و یک مقدار فحاشی کرد به من و بعد گفت حالا برو و هر کاری می خواهی بکن.
بعد آمد در را باز کرد و من را از اتاق پرت کرد بیرون و صدا زد این را بیرونش کنید.
البته اینها ترس داشتند از اینکه ممکن است عین پانزدهم خرداد که مردم ریختند به خیابانها و اعتراض کردند، نسبت به تبعید امام هم تظاهرات بکنند.
به همین دلیل هم می خواستند ما را بترسانند تا اقدامی به نفع امام انجام ندهیم، ولی این تهدیدات در روحیه ما تأثیری نگذاشت و آمدیم برحسب وظیفه مان برنامه را شروع کردیم.
» ر.ک : خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 66

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 53

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.