تاریخ سند: 14 مهر 1341
درباره: امور مذهبی و روحانیون
متن سند:
شماره: 333 د- ج تاریخ:14 /7 /1341
گزارش ویژه
درباره: امور مذهبی و روحانیون
333
الف) هیئتهای علمیه: هیئت علمیه نامی است که جمعی از روحانیون تهران برای جلسات هفتگی خود گذاردهاند. در حال حاضر تهران دارای دو هیئت علمیه به شرح نامبرده ذیل میباشد که البته نباید این دو هیئت را با حوزههای علمیه اشتباه نمود.
1ـ هیئت علمیه تهران به سرپرستی آیتالله بهبهانی:1
این هیئت روزهای پنجشنبه هر هفته تشکیل میگردد و از ابتدای تشکیل تحت نظر آیتالله بهبهانی اداره میشده.
هیئت مزبور عملاً بهمنزله رابط روحانیون با مقامات حکومت شناختهشده و ظاهراً سعی دارد از اقداماتی که برخلاف دین اسلام و مخصوصاً نظر روحانیون میباشد بهوسیله مذاکره و برقراری ارتباط با مسئولین امر جلوگیری نماید.
آیتالله بهبهانی که پدرش2 از معروفترین شهدای راه آزادی و مشروطیت ایران میباشد طبعاً خود را وارث افتخارات پدر دانسته و ظاهراً دفاع از قانون اساسی و مشروطیت را وظیفهی دینی و اجتماعی خود میداند. از همین نظر هیئت علمیه در تحولات مختلف کشور همواره جنبه سیاسی به خود گرفته و جنبه مذهبی آن تحتالشعاع مسائل سیاسی قرار دارد.
سید جعفر بهبهانی 3 (پسر آیتالله بهبهانی) که در دورههای گذشته نمایندهی با نفوذ مجلس شورای ملی بوده و در بین طبقات مالکین و بازاریها و متظاهرین به مذهب دارای طرفداران زیادی میباشد، همواره در تحولات سیاسی جزء وزنههای مؤثر بوده و مانند یک ستاد عملیاتی سعی دارد عقاید و نظرات پدر خود و طرفداران او را درصحنهی سیاست اعمال نماید.
موضوع مخالفت آیتالله بهبهانی با دولت دکتر امینی 4 در سر تأخیر مسئله انتخابات و انتشار عریضهی سرگشاده نامبرده به پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه ظاهراً برای دفاع از مشروطیت صورت گرفت ولی در باطن امر محرومیت سید جعفر بهبهانی و طرفدارانش از وکالت و موضوع قانون تقسیم اراضی عامل اصلی اینگونه اقدامات حاد بوده و میباشد. اعضاء مؤثر هیئت علمیه از قبیل آیتالله نوری در اینگونه اقدامات حاد علیه دولت با آیتالله بهبهانی هم آهنگی کامل نداشته ولی آنان نیز با بعضی از اعضای کابینه ازجمله محمد درخشش5 بهشدت مخالف بوده و خواهان تعویض او بودند. در حال حاضر نیز هیئت علمیه و شخص آیتالله بهبهانی ظاهراً از دولت جدید عدم رضایتهایی دارند.
2 ـ هیئت علمیه به سرپرستی آیتالله علم:
اعضای مؤثر آن عبارت از سید احمد لواسانی، حاج شیخ مهدی سراج انصاری6 و یحیی عبادی طالقانی7 میباشند. هیئت مزبور بیشتر بهواسطه شخصیت آیتالله علم در بین اکثر روحانیون مخصوصاً روحانیون آذربایجان دارای نفوذ معنوی میباشد.
ب- حوزههای علمیه: حوزهی علمیه محلی است که در آنجا مدارس علوم دینی وجود داشته و عدهای از طلاب زیر نظر مجتهدین و فقها مشغول تحصیل علوم دینی باشند. حوزههای علمیه مهم ایران در شهرهای قم، مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز واقع است.
1- حوزه علمیه قم:
این شهر بهواسطه داشتن موقعیت مذهبی خاص (زیارتگاه شیعیان ) از قدیم مرکز تدریس علوم دینی بوده و همواره روحانیون بزرگی در آنجا مسکن و به کار تدریس طلاب و رهبری شیعیان مشغول بودهاند. قبل از فقدان آیتالله بروجردی حوزه علمیه قم اهمیت و اعتبارش حتی از حوزه علمیه نجف بیشتر بوده زیرا آیتالله بروجردی دارای شخصیت مذهبی خاص بوده و مرجع تقلید اکثریت قریب به اتفاق شیعیان جهان محسوب میشد. ولی در حال حاضر آیتالله حکیم8 که در حوزه علمیه نجف مسکن دارد، بیش از سایر مجتهدین مورد احترام و تقلید شیعیان واقع شده و طبعاً حوزهی علمیه قم نسبت به سابق اهمیت خود را ازدستداده است.
معذلک در حال حاضر حوزه مزبور در ایران بزرگترین حوزه علمیه محسوب گردیده و در حدود 7000 نفر طلبه در آنجا مشغول تحصیل علم میباشند.
در حوزه علمیه قم آیتالله نجفی 9، آیتالله شریعتمداری 10 [و] آیتالله گلپایگانی 11 دارای شخصیت مذهبی و علمی بیشتری بوده و حوزههای درسی و امور مربوط به طلاب را اداره میکنند.
در زمان دولت دکتر امینی عوامل سیاسی و مالکین و طرفداران آنها سعی داشتند در حوزه علمیه قم اعمالنفوذ و فتوایی علیه قانون تقسیم اراضی از روحانیون بگیرند ولی با اینکه تا حدودی موفق شده بودند که ذهن روحانیون را در مورد قانون مزبور مشوب سازند، رسماً چنین فتوایی داده نشد.
آیتالله بهبهانی که به بهانه تأخیر شروع انتخابات مجلسین علناً مخالفت خود را با دولت سابق اعلام نموده بود سعی داشت که روحانیون قم و مشهد را نیز در این مخالفت هماهنگ ساخته و به بهانه به خطر افتادن ارکان اصلی مشروطیت، سر و صدا و تشنجاتی به وجود آورد ولی اقدامات نامبرده در قم و مشهد برای منظور فوق پیشرفت نکرد.
در حال حاضر نیز موضوع انتخابات و تقسیم اراضی که محور سیاست داخلی دولت سابق و فعلی بوده و میباشد در بین روحانیون قم بهصورت مسئله روز مطرح نبوده و در حال حاضر روحانیون قم در مسائل مزبور ظاهراً ساکت هستند و فعالیت آنان بیشتر در امور مذهبی و با انتقاد از وضع زندگی مردم و شیوع فساد اخلاق و فعالیت پیروان فرقهی بهائی و عدم اعتنای مردم و مسئولین امر به مذهب مشغول هستند؛ مسئلهای که از نظر روحانیون قم مسئله روز محسوب میشود.
موضوع تأسیس سینمای شعله آبادان و عدم توجه دولت به تقاضای آنان در مورد جلوگیری از تأسیس سینمای مزبور میباشد. روحانیون آبادان به بهانه اینکه سینمای مزبور بین 3 مسجد واقع و به منازل اطراف اشراف دارد از استاندار تقاضا داشتند که از تأسیس آن جلوگیری شود و تلگرافاتی هم در این مورد به دولت و سایر مقامات مخابره نمودند ولی چون دولت رسماً پاسخ داد برای جلوگیری از افتتاح سینمای مزبور مجوز قانونی نیست، 12 نفر از روحانیون به عنوان اعتراض به عدم توجه استاندار و دولت ایران از آبادان به قم مهاجرت نموده و در تاریخ 25 /5 /41 به منزل آیتالله شریعتمداری وارد شدند.
در تاریخ 26 /5 /41 دکتر باهری 12 معاون نخستوزیر برای مذاکره با روحانیون مزبور به قم عزیمت و در منزل شریعتمداری با نماینده آنان مذاکره و پیشنهاد نمود که علمای آبادان به تحصن خود در قم خاتمه داده و به آبادان مراجعت نمایند تا بعداً ترتیب رسیدگی به این کار از طرف نخستوزیر داده شود ولی روحانیون متحصن از قبول این پیشنهاد خودداری نموده و مذاکرات دکتر باهری به نتیجه نرسید. علیرغم اقدامات روحانیون و تمایل مردم مذهبی آبادان بالاخره در تاریخ 28 /5 /41 طبق دستور صریح دولت سینمای مزبور افتتاح گردید.
گو اینکه جلوگیری از افتتاح یک سینما مجوز قانونی ندارد ولی عدم توجه به خواسته روحانیون و مردم مذهبی آبادان نیز ازنظر سیاسی صلاح نیست. در حال حاضر گرچه با اتخاذ تدابیر مقتضی از بروز هرگونه تشنج و تظاهرات حاد جلوگیری شده است ولی مردم مذهبی از این جریان قلباً ناراضی و عصبانی بوده و ممکن است به اقتضای فرصت مناسب مجدداً این موضوع مستمسک تظاهر و ایجاد تشنجاتی بشود.
1- حوزه علمیه مشهد:
شهر مقدس مشهد نیز ازنظر روحانیت مرکزیت خاصی داشته و در حدود 2500 نفر طلبه در مدارس قدیمه آن مشغول کسب علم میباشد.
از مجتهدین مورد احترام و تقلید شیعیان در مشهد میتوان آیتالله میلانی، سبزواری، کفائی، شاهرودی 13 و خمینی را نام برد.
روحانیون مشهد به واسطه موقعیت خاص آستان قدس رضوی بیشتر تحت تأثیر سیاسی نایبالتولیه بوده و شخصیت و میزان درایت نایبالتولیه وقت همواره در روش سیاسی آنان نسبت به اقدامات دولت مؤثر میباشد.
اخیراً روحانیون آبادانکه در قم متحصن میباشند نامهای به روحانیون مشهد و شخص آیتالله میلانی نوشته و از ایشان تقاضا نموده بودند به دولت توصیه شود که یا استاندار خوزستان را تعویض و یا سینما شعله را تعطیل نماید ولی آیتالله میلانی به علت عدم اطلاع از جریان امر هیچگونه اقدامی ننموده.
3- حوزه علمیه اصفهان:
شهر اصفهان نیز ازنظر معتقدین به مذهب و تعداد مدارس و مساجد قدیمی همواره دارای حوزههای علمیه بوده و در حال حاضر در حدود 1500 نفر طلبه دارد.
متنفذترین روحانیون اصفهان عبارتاند از امام جمعه اصفهان حاج شیخ عبدالجواد کرباسی 14 حاجی شیخ رحیم ارباب.15 بهطورکلی روحانیون اصفهان از قدیم در سیاست دخالت داشته همواره وزنه سنگینی در برابر اقدامات استانداران تشکیل میدادند ولی در حال حاضر چون مردم اصفهان بیشتر متوجه امور مادی بوده و بهکار عمران و آبادانی توجه خاص پیداکردهاند کمتر از سابق تحت نفوذ اعمال سیاست روحانیون قرار میگیرند.
چندی پیش در انتخابات انجمن شهر یک نفر از بانوان روشنفکر اصفهان به نام بانو حکمی کاندیدای انجمن شهر گردید. این موضوع مورد مخالفت شدید روحانیون اصفهان واقع شده و شکایاتی دراینباره به مرکز مخابره و انتخاب یک نفر بانو را برخلاف شرع تلقی نمودند.
در حال حاضر اگرچه بهعلت اختلافات محلی انتخابات انجمن شهر مسکوت بوده و تظاهراتی علیه بانوی مزبور صورت میگیرد ولی در شروع انتخابات انجمن بعید نیست که روحانیون مجدداً علیه بانوی مزبور اقدام به تظاهر و تحریک نمایند.
4- حوزه علمیه تبریز: در حوزه مزبور حدود 1000 نفر طلبه مشغول تحصیل میباشند. نفوذ روحانیون در منطقه آذربایجان بهواسطه تعصب مذهبی اکثریت اهالی قابلتوجه است. از نظر سیاسی روحانیون در برابر نفوذ کمونیست سد محکمی محسوب گردیده و همواره به علت نفوذ روحانیت در منطقه آذربایجان کمونیستها کمتر موفق به انحراف افکار و عقاید اهالی این استان میشوند.
ولی عیب کار آن است که گاهی خود روحانیون مزبور صلاح دینی و ملی را تشخیص نداده و از روی تعصب و نادانی مردم ساده را تحریک میکنند[!] وقایع مورخه 15 بهمن شهر رضائیه و تشنجاتی که در شهرستان مزبور برای بیرون کردن دکتر گرمان16 به وقوع پیوست یکی از همین موارد محسوب میشود.
ه ـ حوزه علمیه شیراز:
در شیراز نیز فعلاً 500 نفر طلبه مشغول تحصیل بوده و اهالی این شهرستان نیز گرچه تعصب مذهبی زیاد ندارند ولی نفوذ روحانیون در بین بازاریها قابل توجه می باشد. از روحانیون معروف این شهرستان میتوان آیتالله رضوی 17 و محلاتی 18 را نام برد.
ج- وضع طلاب علوم دینی: اگر طلاب علوم دینی سایر شهرستانهای ایران و همچنین حوزه علمیه نجف و کربلا محاسبه شود میتوان گفت که در حال حاضر در حدود 20000 نفر طلبه ایرانی برای احراز مقام روحانیت به تحصیل علم مشغولاند.
سابق بر این اکثریت طلاب را فرزندان روحانیون و وعاظ و پیشنمازها تشکیل میدادند اما امروزه بهندرت دیده میشود که فرزندان علمای دینی شغل پدر را دنبال کنند. در حال حاضر صدی نود از طلاب علوم دینی از افراد طبقه 3 و اهل دهات هستند. بیشتر آنان برای فرار از خدمت نظام و یا ارتزاق از ممر معاش راحتتر و یا برای تسکین حس برتریجوئی نسبت به سایر اهالی دهستان، کار زراعتی را رها ساخته و به مدارس علوم دینی داخل میشوند.
این افراد اکثراً فاقد استعداد تحصیلی بوده و لباس روحانیت بعد از چندین سال به قامت آنان برازنده نیست. خطری که از این راه اجتماع دهقانان را تهدید میکند، بیسوادی یا احتمالاً شیادی عدهای از این قبیل طلاب میباشد که از روح ساده دهقانان سوء استفاده کرده و برای کسب شهرت و ثروت، تحت نفوذ مالکین و عناصر بدخواه قرارگرفته و به نام مذهب و روحانیت خرافات را در اذهان کشاورزان تقویت مینمایند و این خود مسئله قابلتوجهی بوده و از رشد طبیعی اجتماعی کشاورزان جلوگیری مینماید.19
د- دستهجات مختلف مذهبی: از سال 1339 که جبهه ملی فعالیت خود را مجدداً آشکار ساخت بدواً سعی کرد که با تشکیل کمیتههای علمی در مرکز و شهرستانها فعالیت خود را توسعه دهد ولی چون مواجه با مخالفت دستگاههای انتظامی گردیدند ناگزیر درصدد بسط نفوذ خود در دانشگاهها و فرهنگ و جمعیتهای مذهبی که واحدهای اجتماعی بزرگی محسوب گردیده و تا حدودی دارای مصونیت هستند برآمده و روزبهروز به نفوذ خود در اینگونه مجامع افزوده، در حال حاضر جمعیتهای مذهبی به شرح ذیل تحت نفوذ مستقیم و غیرمستقیم جبهه ملی میباشند.
1 - انجمن اسلامی مهندسین 2- انجمن اسلامی معلمین 3- انجمن اسلامی دانشجویان 4- انجمن اسلامی دانشآموزان 5- انجمن تبلیغات اسلامی.
این جمعیتهای اسلامی که تحت رهبری مهندس بازرگان 20 اداره میشوند بهشرح ذیل فعالیت میکنند:
1ـ وعاظ عضو یا طرفداران جمعیتها از قبیل طالقانی، شیخ باقر نهاوندی21، سید صدرالدین حاج سیدجوادی در مساجد و محافل مذهبی از هیئت حاکمه بهشدت تنقید نموده و آنان را بیدین و آلت دست سیاست بیگانگان معرفی میکنند.
2- در واقعه زلزله اخیر عدهای از روحانیون طرفدار جبهه ملی با کمک جمعی از دانشجویان زیر ماسک کمک به آسیبدیدگان به نفع جبهه ملی تبلیغات زیادی نمودند.
3- جمعیتهای اسلامی در بین دانشجویان دانشگاه طرفداران زیادی داشته و با تز سیاست (امور اجتماعی از دین جدا نیست) عدهای از جوانان و روشنفکران را بهطرف خود جلب نمودهاند.
4- جمعیتهای مزبور از سال 1339 در شهرستانهای مختلف شعباتی تشکیل داده و مشغول فعالیت میباشند؛ مثلاً در عاشورای سال 1340 جمعیت اسلامی مشهد به رهبری مهندس حسیبی22 و دکتر آذر23 دمونستراسیون باشکوهی تشکیل دادند که 10000 نفر در آن شرکت نمودند و در عاشورای سال 41 نیز کانون نشر حقایق میخواست همین عمل را تکرار نماید. باآنکه از حمل شعارهای جبهه ملی بهوسیله این جمعیت جلوگیری گردید چون نمایش کاملاً جنبه مذهبی به خود گرفته بود، ناگزیر موافقت گردید که مانند سایر دستهجات مذهبی در مسیر معینه حرکت نمایند.
5- در تاریخ 20 /6 /41 کنگره انجمنهای اسلامی در مسجد هدایت خیابان اسلامبول تشکیل گردید و این کنگره در روزهای 21 و 22 شهریور با حضور کارگردانان جمعیتهای مزبور و عدهای از اعضاء تشکیل جلسه داده و اعضای دبیرخانه کنگره را برای سال جاری به شرح ذیل انتخاب نمود: مهندس، دکتر شهاب پور، مهندس معینفر،24 دکتر یزدی،25 سید محمود طالقانی.26
موضوع مذاکرات این کنگره تقویت بازرگان انجمنهای اسلامی و متشکل ساختن آنها برای مبارزه با مفاسد اجتماعی و اقتصادی بوده است.
این جمعیتها در ظاهر، مرامشان ترویج دین و مبارزه با مفاسد و تفسیر معنی حقیقی دین اسلام بوده و قصد دارند با تکیه به مبانی معنوی، جوانان را به مذهب معتقد ساخته و از خطرات مادیگری نجات دهند ولی در باطن، کارگردانان جمعیت مزبور منظورهای دیگری داشته و میخواهند از قوای معنوی و مذهبی مردم در جهت اهداف سیاسی خود استفاده کنند. کلیه این جمعیتها بهطور مستقیم و غیرمستقیم تحت رهبری مهندس بازرگان اداره میشود. نامبرده نهضت آزادی ایران را اداره کرده و در حال حاضر با جبهه ملی همکاری مینماید ولی در سر مسئله رهبری با سران جبهه ملی اختلافاتی دارد؛ بدین معنی که نامبرده عقیده به رهبری دستهجمعی جبهه ملی نداشته و همچنان معتقد است که دکتر محمد مصدق رهبر حقیقی جبهه ملی میباشد.
ﻫ ـ کانون تشیع 27: که به سرپرستی فرهنگ نخعی اداره میشود دارای جلسات هفتگی بوده و هدفش ظاهراً تبلیغات اصیل مذهب شیعه اثنیعشری میباشد. نامبرده معتقد است که دین از سیاست جدا میباشد ولی اخیراً عدهای از دانشجویان عضو کانون مزبور در جلسه هفتگی اظهار نمودند دین از سیاست نمیتواند جدا باشد. در سر این مسئله بین طرفداران این دو عقیده اختلافاتی حاصل که منجر به صدور 2 اعلامیه از طرف فرهنگ نخعی گردید. در این دو اعلامیه رهبر کانون تشیع بار دیگر اعلام نمود که دین از سیاست جدا میباشد و کانون تشیع دور از هرگونه جنجالی سیاسی به ترویج مذهب شیعه ادامه خواهد داد.
چنین به نظر میرسد که انجمنهای اسلامی قصد دارند بهطور غیرمستقیم کانون تشیع را نیز در دخالت به امور سیاسی با خود هماهنگ سازند و به همین لحاظ در جلسات کانون با نظرات فرهنگ نخعی مخالفت میشود.
نظریه کلی راجع به روحانیون:
در کشوری مانند ایران که تعداد دبستانهایش به نسبت جمعیت بسیار کم است و اکثریت مردم را طبقه بیسواد تشکیل میدهد، روحانیون در مساجد و مجالس برای مردم طبقه 3 حکم معلمین اجتماعی را دارند. در مجالس سوگواری و ختم، در ماههای محرم و صفر و رمضان، همچنین در جلسات روضهخوانی هفتگی، این مردم بیسواد که تشنهی فراگرفتن معلومات تازه هستند اکثراً با خلوص و عقیده خاص، سخنان واعظ را شنیده و به آن ایمان پیدا میکنند.
حال اگر این واعظ حقایقی از فلسفه دین اسلام برای آنان روشن سازد در تهذیب اخلاق و تنویر فکر آنان بسیار مؤثر خواهد بود و چنانچه برعکس دائماً با ذکر افسانههای مذهبی و اخبار و احادیث دروغ، خرافات را به مردم تلقین کند طبعاً مردم سادهلوح و عوام در عوض ترقی اجتماعی رو به قهقرا گذارده و در مسائل اجتماعی به همان طرز، فکر میکند که200 سال پیش فکر میکردند.
جوانان ما نیز که تا حدودی افکارشان روشن شده وقتی میشنوند که روحانیون در عوض دعوت مردم به اتحاد و اتفاق در برابر بیگانگان و تشریح مسائل اجتماعی و هماهنگ ساختن تلاشهای اجتماعی در جهت مسائل ملی و دینی، موضوعات کوچکی را از قبیل حجاب، سینما و مسائل کهنه و مبتذل دیگر پیش کشیده و بین مردم تفرقه میاندازند، طبعاً نسبت به روحانیون و مذهب بدبین گردیده و به آئین مادیگری که اصول فلسفه کمونیست بینالملل میباشد متمایل میشوند. صریحاً باید به عرض رسانید که از شهریورماه سال 20 تاکنون سیاست هیچیک از دولتها نسبت به روحانیون و مذهب روشن و صحیح نبوده است.
در اوایل سلطنت اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر روحانیون ایران سد راه هرگونه تحول و تجدد بوده28و تحت تأثیر ایادی سیاسی بدخواه و یا از روی جهالت و تعصب بیجا حتی تغییر لباس و کلاه و حمام نمره را هم حرام میدانستند.
به همین لحاظ تصمیم گرفته شد که یکباره در وضع خود روحانیون تجدیدنظر شود و سیاست دولت در آنوقت نسبت به روحانیون آن بود که جداً از ادامه کار روحانینماها و آخوندهای بیسواد جلوگیری گردیده و برعکس روحانیون بزرگ و روشنفکر و مردان متدین واقعی دور از کشمکشهای سیاسی به کار رهبری مذهبی و اخلاقی مردم ادامه دهند.
ضمناً برای آنکه روحانیت در ایران به مقتضای تحولات زمان پایه تحولی داشته باشد، دانشکده معقول و منقول تأسیس گردیده و عدهای از فارغالتحصیلان این دانشگاه به امور اجتماعی مفید از قبیل تدریس در مدارس و اداره محاضر اسناد رسمی و ازدواج و طلاق پرداختند.
بعد از شهریورماه 20 که پایه تمام تحولات ایران متزلزل گردید این امر خطیر نیز دچار فراموشی گردیده نه تنها قسمتی از مجاهدات اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر در این راه بیثمر ماند بلکه دولتها به علت ضعف و نداشتن اتکای اجتماعی، مجدداً به فکر عوامفریبی افتاده و جلو روحانینماها[ی] اجتماعی[؟] را باز گذاردند.
چیزی نگذشت بساط تعزیه و سینهزنی و زخمزنی رواج یافته و اشخاص ناصالحی دوباره به کسوت روحانیت درآمده و علیرغم سیر تحولات اجتماعی از پشت بلندگوی مساجد به اشاعه خرافات و مسئلهگوئی پرداختند.
بهطورکلی میتوان گفت روحانیت و مذهب در عصر حاضر دارای دو جنبه کاملاً متغایر است؛ جنبه مثبت آن ملت را از گمراهیهای مادی که برخلاف سنت تاریخی و تمدن معنوی ایران است، نجات میدهد و این جنبه همان جنبهای است که بزرگان دین خواستهاند.
جنبهی دوم؛ جنبهی منفی روحانیون است که از روی جهل و تعصب و احیاناً بهمنظورهای مادی و سیاسی آلت دست عوامل خائن گردیده، مردم را به کجروی و عصیان وامیدارند. اگر دولتی بخواهد در این راه خدمت کند باید سیاستی بین این دو جنبه داشته باشد بدین معنی که در کمال قدرت و بدون توجه به هیاهو و سروصدای روحانینماها، به جدا کردن خرافات از دین و طرد روحانینماها و بالاخره تقویت روحانیون بزرگ و روشنفکر همت گمارد.
البته این اقدامات بایستی با رعایت جهات سیاسی و بهطور غیرمستقیم انجام گیرد. بدین معنی که بدواً زمینه تشکیل یک کنگره مذهبی مرکب از روحانیون روشنفکر و مورد اعتماد مردم تشکیل گردیده و به عنوان تقویت اصول مذهب و روحانیت و مبارزه با خرافات که دستآویز تبلیغات مادیون علیه مذهب گردیده است مواردی را به شرح ذیل موردبررسی قرار داده و تدریجاً به موقع اجرا گذارند.
1- تشکیل یک دستگاه عالی مذهبی نظیر دانشگاه الازهر مصر به ریاست مجتهدین اعلم و افضل. این دانشگاه اگر روی اصول صحیح تشکیل گردیده و اساتید علوم معنوی در آن به تدریس پردازند، دیری نخواهد گذشت که دانشگاه الازهر را تحتالشعاع قرار خواهد داد زیرا سوابق تاریخی نشان میدهد که بزرگترین علمای اسلامی از بین دانشمندان ایران برخاسته است.
2- در شرایط تحصیلی طلاب علوم دینی تجدیدنظر شود. بدین معنی که اجازه داده نشود تا هر دهاتی بیسوادی با بستن یک عمامه خود را در سلک طلاب درآورد و به کار گمراهی خلق مشغول گردد. ممکن است اصولاً شرط ورود به مدارس علوم قدیمه لااقل داشتن گواهینامه سوم متوسط باشد.
3ـ تعداد معممین به نسبت جمعیت هر شهر و دهستانی محدود گردد و تکلیف افرادی از قبیل واعظ مسئلهگو، روضهخوان، مداح، دعانویس و غیره روشن گردیده و اجازه داده نشود که روحانینماهای بیسواد به کسوت روحانیون درآیند.
4- برنامه و نحوه تبلیغات دینی در دبستانها و دبیرستانها موردبررسی دقیق قرارگرفته و جنبه معنوی و اخلاقی آن تقویت شود.
5- با یک روش اصولی و عاقلانه از نمایشات زننده تظاهرات بیجا از قبیل زنجیرزنی، زخمزنی، سینهزنی و نصب بلندگو در خارج از مساجد و غیره جلوگیری شود.
6- جلوگیری از تبلیغ اختلافات بین فرق مذهبی شیعه و سنی
7- استخدام عدهای از وعاظ باسواد و صلاحیتدار در وزارت فرهنگ برای تدریس علوم دینی.
8- مطالعه و تألیف کتب علوم معنوی و جنگ قلمی علیه فلسفه مادیگری بهوسیله نشر مجلات و روزنامههای مذهبی بهشرط آنکه این کتب و نشریات به دست دانشمندان و محققین بزرگ عالم اسلامی نوشته شود. اثر این اقدام در مبارزه با کمونیسم بینالملل به حدی است که جا دارد قسمتی از بودجه تبلیغاتی کشور صرف این کار شود.
توضیحات سند:
1. آیتالله سید محمد بهبهانى فرزند شهید آیتالله سید عبدالله در سال 1250ش. در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و سطح، به خواندن فقه و اصول پرداخت و مدت 6 سال نیز فلسفه و معقول را نزد میرزا ابوالحسن جلوه فرا گرفت. وى 7 سال هم در محضر علامه میرزا محمدحسن آشتیانى به تحصیل خارج فقه و اصول همت گمارد. در نجف اشرف از محضر مرحوم آخوند خراسانى و فقهاى معاصر بهرهمند گردید و به درجه اجتهاد رسید. پس از بازگشت به ایران، ضمن تدریس در حوزه علمیه تهران، در کنار پدر، براى حکومت قانون و تشکیل مجلس تلاش هاى زیادى نمود. او که از آزادیخواهان تندرو به حساب مىآمد، در دوره دوم مجلس شورای ملی، وکیل مجلس شد. وى نزد عموم سیاستمداران کشور از احترام خاصى برخوردار بود و برخى پیام هاى خصوصى حضرت آیتاللّهالعظمی بروجردى توسط ایشان به مقامات بالاى دولتى ابلاغ مىشد. بعضى از علماى مرکز، در کارها و رویدادها، بدون مشورت با او کار نمىکردند. وى یکى از روحانیون مشهور و از سران مشروطه بود و در کمیسیونى که از طرف مشروطهخواهان تشکیل شد، به همراه 27 نفر دیگر براى اداره امور کشور تعیین شد. این کمیسیون محمدعلى شاه را از سلطنت خلع و احمدشاه را به نیابت وى انتخاب کرد. از دیگر کارهاى سیاسى او، بسیج عدهاى از مردم جنوب تهران به نفع شاه و حضور در برابر کاخ شاه و منع وى از مسافرت به خارج در واقعه نهم اسفند 1331 بود. شهرت علمى و جایگاه معنوى او سبب شد که تدریجاً در تهران ملجأ و مرجع مؤمنان و نیازمندان شود. وى حدود چهل سال در تهران به تدریس خارج فقه و اصول و ترویج دین پرداخت. آیتاللّه بهبهانى در جریان نهضت امام خمینى در آخرین ماه هاى عمر خود، به حمایت از امام(ره) برخاست و از همین رو مورد غضب رژیم واقع شد و در تنگنا قرار گرفت. وى در 20 آبان ماه سال 1342 در سن 92 سالگى دارفانى را وداع گفت و پس از تشییع باشکوهى در تهران، جنازهاش به نجف اشرف منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد. (گنجینهی دانشمندان، ج 4، ص 401)
2. آیتالله شهید سید عبدالله بهبهانى از روحانیون طراز اول تهران و رهبر شجاع آزادیخواهان در انقلاب مشروطیت بود. وى همراه آیتالله سیدمحمد طباطبائى و شیخ فضلاله نورى رهبرى مشروطهطلبان را برعهده داشت و با همکارى آنان با نیروهاى استبداد مبارزه کرد و پس از پیروزى انقلاب و استقرار مشروطه در تیر ماه 1288ق. به وسیله چند تن از اعضاى حزب دمکرات به رهبرى سید حسن تقىزاده در خانه خود به شهادت رسید. اگر چه قاتلان بهنام شناخته نشدند ولى بىگمان در دار و دسته تقىزاده بودند و این خونریزى را به دستور وى انجام دادند. ( مجاهدان و شهیدان راه آزادى، شمسالدین امیرعلایى)
3. سیدجعفر بهبهانی فرزند آیتالله سید محمد مجتهد در سال 1293ش. در تهران به دنیا آمد. بعد از تحصیلات متوسطه وارد دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران شد و لیسانس گرفت و پس از آن سردفتر اسناد رسمی گردید و در حوزهی بازار محضری دایر کرد و با استفاده از موقعیت و نفوذ پدرش توانست به کار خود رونق زیادی بدهد و از این راه عایدی خوبی نصیبش شود. سیدجعفر بهبهانی در دورههای هجدهم و نوزدهم و بیستم وکیل تهران شد. از سال 1340 به بعد از سیاست کناره گرفت و غالباً در منزل خود از دوستان و ارباب رجوع پذیرائی میکرد و در عین حال به کسانی که در دولت نفوذ داشتند و با وی آمد و شد میکردند، نظرهای مشورتی می داد. وی در سن 73 سالگی درگذشت.
4. دکتر على امینى مجدى فرزند محسن خان امینالملک در سال 1284ش. در تهران متولد شد. وی تحصیلات ابتدایى را در مدرسهی رشدیه و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند. در سال 1305 براى ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در سال 1310 دکتراى اقتصاد را از دانشگاه پاریس دریافت کرد و پس از بازگشت به ایران، در دادگسترى مشغول کار شد. او با سقوط دولت دیکتاتورى رضاخان، در سال 1321 به معاونت احمد قوام، نخستوزیر وقت رسید و ازآنجاکه موردتوجه خاص دیپلماسى آمریکا قرار داشت، در سال 1325 ریاست بانک صنعتى را عهدهدار شد. امینى در سال 1326 در مجلس پانزدهم، نمایندهی تهران و در 1329 در کابینهی على منصور وزیر اقتصاد گردید. در سال 1330 در کابینهی اول مصدق مجدداً در رأس وزارتخانهی فوق قرار گرفت و این سمت را پس از کودتاى آمریکائی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332، در دولت سپهبد فضلالله زاهدى نیز حفظ کرد. در این سمت، وى وظیفه داشت اهداف اقتصادى کودتا را تحقق بخشد و منافع شرکتهاى بزرگ نفتى غرب را تأمین کند. در 29 شهریور 1333، قرارداد کنسرسیوم را در جو رعبآمیزى که فرماندار نظامى تهران، تیمور بختیار به وجود آورده بود، منعقد ساخت و بهرغم مخالفت نیروهاى اصیل ضد استعماری به رهبرى آیتالله کاشانى، آن را در آبان همان سال، به تصویب مجلس رساند. امینى، در کابینهی حسین علا نیزـ که پس از برکنارى فضلالله زاهدى، قدرت را در فروردین 1334 به دست گرفت ـ سمت وزارت دارایى را حفظ کرد. وى در دیماه همین سال به دلیل اعتمادى که آمریکا به او داشت، سفیر ایران در واشنگتن شد و تا پایان اسفند 1336، این سمت را عهدهدار بود. شاه که به امینی بدبین شده بود و وى را از سوى آمریکاییها جانشین خود مىپنداشت، در سال 1337 او را به تهران احضار کرد. بااینحال او در 17 اردیبهشت 1340 تحتفشار آمریکاییها به نخستوزیرى رسید و مدت 14 ماه یعنى تا 27 تیر سال بعد در این سمت باقى ماند و سپس جاى خود را به اسدالله علم داد. حوادث مهم دوران نخستوزیرى امینى عبارت بودند از: واردکردن چند شخصیت چپ و جنجالى در کابینهاش، بازداشت چندین تن از سران رژیم سابق که به قساوت و بیرحمی مشهور بودند نظیر علوى مقدم، کیا و ضرغام، اصلاحات ارضى که به توصیهی جان کندى رئیسجمهوری دموکرات آمریکا انجام گرفت و برکنارى تیمور بختیار از ریاست ساواک و فرار او به اروپا. او از زمان کنارهگیرى تا پایان حکومت جانسون دموکرات و به قدرت رسیدن نیکسون جمهوریخواه در آمریکا (1350) ـ که موجب بسط اقتدار شاه شد ـ همواره تحت نظر ساواک بود. اما در سال 1355 با پیروزى دموکراتها وى مجدداً به تهران آمد و به گفتهی حسین فردوست در ماههاى اوجگیرى انقلاب اسلامى به مشاور دائمى محمدرضا بدل شد. امینی در سال 1357 با شکلگیرى انقلاب اسلامى، راهى فرانسه شد و بعد از ماجراى گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا، با آمریکاییها تماس برقرار کرد و « جبهه نجات ایران» را با پشتیبانى آمریکا بنیان نهاد، ولى پس از مدتى این جبهه تعطیل شد. امینى از مدافعان منافع آمریکا در ایران بود. او در 21 آذر 1371، در سن 87 سالگى در پاریس درگذشت. (رجال عصر پهلوی، دکتر على امینى به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379)
5. محمد درخشش در سال 1294ش. در تهران متولد شد. تحصیلات خود را در دانشسراى عالى تهران، در رشتهی تاریخ و جغرافیا به اتمام رساند. مهمترین شغل اجرایى درخشش پیش ازاین که به وزارت برسد، بازرسى عالى وزارتى و ریاست ادارهی اعزام محصل بود. محمّد درخشش، در دورهی هجدهم، وکیل مجلس شد. در این دوره، با خواندن لایحهی خلیل ملکى علیه قرارداد کنسرسیوم نفت ـ که امینى عاقد آن بود ـ یکى از طولانىترین نطقهاى مجلس را در مخالفت با قرارداد، ایراد کرد که به علّت طولانى شدن نطق، نورالدّین امامى، معاون مجلس توانست نطق وى را با وعده یک کراوات «سولکا» خاتمه بخشد (کراوات سولکا، نوعى کراوات فرانسوى بود که استفاده از آن، نشان اشرافیت و تفاخر بود.)
محمّد درخشش ـ که قبل از آذر سال 1325، در «اتّحادیه معلّمان» وابسته به حزب توده فعّالیت مىکرد ـ دبیر معمولى بود و به علّت اظهار علاقهی زیاد به حزب توده، بهعنوان رئیس هیأت مدیرهی اتّحادیه انتخاب شد و بعد از آذر 1325 و دستگیرى جمعى از اعضاى اتّحادیه، وى آن را به نیرویى مستقل و تحت اختیار خود تبدیل کرد. درخشش، باشگاه معلّمان را تأسیس و با گردآوردن معلّمان در یک تشکّل، روزنامهی «مهرگان» را به نام ارگان این گروه منتشر ساخت. محمّد درخشش، از دوستان نزدیک على امینى و سیّد جعفر بهبهانى بود و با به راه انداختن اعتصاب گستردهی معلّمان کرمانشاه، زمینهساز سقوط دولت جعفر شریفامامى و روى کار آمدن امینى شد. به پاس نقشهاى پشت پردهاش، امینى، او را به وزارت فرهنگ منصوب کرد. اما درخشش ـ که رئیس جامعهی معلّمان بود ـ در طى دوران ریاستش، نه تنها اقدامى براى بهبود وضعیت معلّمان نکرد (البته به استثناى نتایج اعتصابات) بلکه از آن، به منزلهی آلتى براى پیشبرد مقاصد سیاسى خود استفاده مىکرد. محمّد درخشش، از جمله افرادى بود که ارتباط مستحکمى با دستگاه سیاست خارجى آمریکا داشت و بهصورت مشاور و عامل سیاستهاى آمریکا در ایران عمل میکرد. درخشش، در جریان انقلاب اسلامى، بهصورت یکى از عوامل ایجاد انحراف و همچنین، راهنماى آمریکایىها عمل مىکرد و تلاش وسیعى جهت زدودن گرایشهاى سیاسى ـ اسلامى به عمل آورد. وى با این اعتقاد که دولتى که بر مبناى قرآن بنا شده باشد، در حقیقت جز عقبگرد چیزى نیست و اصولاً تعلیم و تربیت درست را به مردم ایران نخواهد داد، به آمریکایىها توصیه مىکرد که در جریان درگیرى انقلاب، باید درگیرى بین امام خمینى(ره) و ارتش ادامه یابد. وى حتّى به پل کانسلر، مشاور سیاسى سفارت آمریکا پیشنهاد کرد که بهمنظور راهنمایى بیشتر، مذاکرات نزدیکى با افراد میانهرو مذهبى مانند مهندس مهدی بازرگان داشته باشند. افرادى مانند رحمتالله مقدّم مراغهاى و درخشش، منابع اطلاعاتى خوبى براى سفارت بودند. هدف نهایى او (درخشش)، برقرارى جامعهاى دمکراتیک خالى از عقاید خشک مذهبى بود و در روشى تاکتیکى، عقیده داشت که هیچ راهى جز هماهنگى با نیروهاى امام خمینى نیست. بنابراین امیدوار بود که مىتواند در هر دولت مذهبىاى نفوذ کند. آمادگى وى جهت دنبال کردن خط میانهاى بود که بتواند کشور را از جهتگیریهاى خالص اسلامی نجات دهد. در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی، درخشش به خارج از کشور گریخت و خبر مرگ وی در سال 1384 در آمریکا اعلام شد. بخشی از اسناد وابستگیهای محمد درخشش به بیگانگان در اسناد لانهی جاسوسی مجلدات 26 و 27 آمده است.
6. حجتالاسلام حاج شیخ مهدی سراج انصارى در سال 1275ش. در نجف اشرف متولد شد. وی در سال 1312 به کسب علوم دینی و معارف اسلامی پرداخت و مدتی در تبریز به موعظه و ارشاد مردم پرداخت. وی مؤسس اتحادیه مسلمین ایران و از روحانیون مبارز و متفکرى است که در دهه بیست و سى علیه استعمار و استبداد به مبارزه پرداخت و مجله «ماهنامه مسلمین» ارگان اتحادیه را چندین سال مدیریت کرد. وى در نقد اندیشههای ضداسلامی احمد کسروی 2 جلد کتاب به نامهای «نبرد با بى دینى»، «دین چیست و براى چیست؟ و چه مىگوید؟» و کتابهای «ماتریالیزم (نقد مارکسیسم)» و «مبارزه با فساد و فحشاء» (علیه رژیم پهلوى) را به نگارش درآورد. وی در 8 شهریور 1340 در قم درگذشت.
7.آیتالله شیخ یحیی عبادی طالقانی فرزند مرحوم آیتالله شیخ محمّدحسن طالقانی، از علمای معاصر تهران، در سال 1295ش. به دنیا آمد. دروس مقدّماتی را در تهران فرا گرفت و در سال 1312 به قم عزیمت کرد و محضر بزرگانی چون: حاج میرزا آقاترابی دامغانی، میرزا محمّدعلی ادبی تهرانی، آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، آیتالله سیّداحمد زنجانی، آیتالله سیدمحمد حجت و آیتالله سیّداحمد لواسانی را درک نمود و به درس آیات عظام میرزا محمّدتقی خوانساری و سیّدصدرالدین صدر حاضر شد و معقول و منظومۀ حاج ملاهادی سبزواری و اسفار و شرح تجرید را از محضر حضرت امام خمینی(ره) بهرهمند گردید. مدّتی در درس فقه و اصول آیتالله العظمی سید حسین بروجردی حاضر شد. در سال 1330 به تهران آمد و در خیابان ظهیرالاسلام در مسجد طالقانیها به اقامۀ جماعت پرداخت. آیتالله حاج شیخ یحیی از آیات عظام نجف اشرف مانند آیتاللهالعظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی اجازۀ اجتهاد داشت. در تهران درس حکمت و عرفان برای خواص میگفت و در سال 1362 در تهران درگذشت. از آثار ایشان: رسالهای در جبر و تفویض، رسالهای در اثبات امر بینالامرین، تقریر دروس مرحوم آیتالله حجّت میباشد. مرحوم آیتالله طالقانی، در تاسیس مساجد، مدارس و مراکز خیریّه، فعّال بودند. (آشنایی با مشاهیر طالقان، اسماعیل یعقوبی، 345)
8. آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم یکى از فقها و مراجع نامدار شیعه بود که در سال 1306ق. در خاندانی از علم و تقوا، در بیت الجلیل لبنان متولد شد. پدرش علامه سید مهدى حکیم (متوفى 1312) و مادرش نواده آیتاللّه آقا شیخ عبدالنبى کاظمى، صاحب کتاب «تکملۀالرجال» مىباشد. خاندان حکیم یکى از خاندانهاى اصیل عرب در عراق مىباشد که شخصیتهاى علمى و اجتماعى بزرگى از آن برخاستهاند. آیتالله حکیم از محضر علمای بزرگى چون حاج سیدمحمد کاظم یزدى، حاج شیخ محمدکاظم خراسانى، میرزاى نائینى، آقا ضیاءالدین عراقى، شیخالشریعه اصفهانى و برخى دیگر تلمذ نموده است. مرحوم آیتاللّه حکیم بعد از رحلت آیتالله العظمى بروجردى، مرجعیت عامه شیعه را به دست گرفت و در تنظیم امور ادارى حوزههاى علمیه و تأسیس مدارس و تربیت مبلغین سعى و کوشش بلیغ مبذول داشت و در غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامى شاگردانى را تربیت نمود. ایشان یکى از موفقترین مراجع تقلید شیعه در امر تألیف و تصنیف بود. با وجود آن همه مشاغل مرجعیت، باز دست از تألیف و تصنیف برنمىداشت و آثار ارزشمندى از خود به یادگار گذاشت، گفته شده از آیتاللّه حکیم پرسیدند: نظرش درباره سیاست و دخالت علما در آن چیست؟ او با صراحت فرمود: « اگر معنى سیاست اصلاح امور مردم روى اصول صحیح عقلانى و رفاه حال و آسایش بندگان خدا باشد (کما این که ظاهر امر آن است که معنى صحیح سیاست همین باشد) اسلام، تمامش همین است و جز سیاست چیز دیگرى نیست و علما غیر از این کار دیگرى ندارند. و اگر منظور معنى دیگر مىباشد، اسلام از آن بیگانه و دور است». به همین دلیل او در امور جارى سیاسى و اجتماعى دخالت داشت از جمله : 1. شرکت در جهاد مردم عراق علیه استعمار انگلستان 2. تکفیر حزب شیوعى و اشتراکى 3. کمک به جنبشهاى آزادیبخش 4. شرکت در نهضت اسلامى ایران. آیتاللّه حکیم براى اداره امور مرجعیت خود نظم و سازمان خاص ایجاد کرده و براى هر قسمت، مسئول معینى انتخاب نموده بود و از افراد مطلع در اداره این تشکیلات کمک مىگرفت؛ به همین دلیل تشکیلات او با نظم خاص و آبرومندى اداره مىشد که این امر در نوع خود بىسابقه بود.
آیتاللّه حکیم دارای فرزندانی برومند، عالم و لایق بود که در دوران زعامت پدر بزرگوار خود، او را معاونت و یاری کردند و پس از رحلت آن بزرگوار اغلب آنان به دست دژخیمان صدام به فیض شهادت نائل آمدند. خاندان حکیم یکى از کانونهاى مقاومت و شهادت در عراق به شمار مىآید. این عالم بزرگوار پس از عمرى تلاش و کوشش در راه اسلام و قرآن، سرانجام در 27 ربیعالاول 1390ق. به ملکوت اعلى پیوست. مدفن آن مرحوم در نجف در مقبره مخصوص، جنب کتابخانه خود مىباشد. (فقهاى نامدار شیعه، عقیقى بخشایشى)
9. آیتالله العظمى سید شهابالدین مرعشى نجفى فرزند آیتالله سید محمود در سال 1276 شمسى در نجف اشرف متولد گردید. نسب شریف او با 29 واسطه به حضرت امام سجاد (علیهالسلام) مىرسد. تحصیلات ابتدایى و مقدمات علوم را نزد پدر فرا گرفت و پس از ادامه تحصیل در محضر اساتید بزرگ آن زمان، در علوم گوناگون از جمله رجال، فقه، کلام، ادیان، انساب، حدیث و علم حروف سرآمد شد. وى در ادبیات، علم طب و هیأت نیز صاحب نظر بود.
آیتالله مرعشى در جوانى به مقام اجتهاد نائل آمد و مدرسان مشهور همچون آیات عظام: ضیاءالدین عراقى، فشارکى، یثربى کاشانى، شیخ عبدالکریم حائرى یزدى و میرزا محمدحسین نائینى به وى اجازه روایت و اجتهاد دادند. ایشان پس از فوت آیتالله العظمى بروجردى بهعنوان یکى از مراجع مطرح شد. از جمله اقدامات فرهنگى و علمى مهم وى، تأسیس یک کتابخانه با بیش از 90000 جلد کتاب است که 25000 جلد آن بهصورت خطى و بعضا کمیاب مىباشد و بهعنوان یکى از گنجینههاى کمنظیر و ارزنده اسلامى به حساب مىآید. از آیتالله مرعشى 70 اثر نفیس علمى در زمینههاى مختلف به جاى مانده و از دیگر خدمات ایشان بناى مساجد، حسینیهها و مراکز درمانى در داخل و خارج کشور مىباشد. فعالیت سیاسى ایشان از سال 1341 آغاز شد. وى مانند بیشتر علماى مشهور قم با لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى مخالفت کرد. در ماجراى قیام 15 خرداد و حوادث پس از آن از طریق انتشار اعلامیه رژیم را نسبت به اقدامات ضداسلامى و خشونت بار مورد انتقاد قرار مىداد. با اوجگیرى انقلاب اسلامى در سالهاى 1356 و 1357 ایشان با اعلامیههاى متعدد به رفتار دولت اعتراض مىکرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همواره از نظام اسلامى حمایت مىنمود. آیتالله مرعشى نجفى در روز 8 شهریور 1369 بر اثر سکته قلبى در سن 96 سالگى به رحمت ایزدى پیوست و در محل کتابخانه خویش به خاک سپرده شد. (آیتاللهالعظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
10. آیتالله سیدکاظم شریعتمدارى فرزند سیدحسن در سال 1283ش. در تبریز متولد شد. دوران تحصیل را در تبریز، مشهد و قم گذرانید و به درجه اجتهاد رسید. در سال 1327 به دلیل استقبال از محمدرضا پهلوى در مدرسه طالبیه، تا حدودى محبوبیت خود را از دست داد. این موضوع، ادامه کار را در آذربایجان دشوار ساخت و لذا راهى قم شد و از آن زمان تا پیروزى انقلاب اسلامى ارتباط خود را بهطور پنهانى با دربار و رژیم حفظ نمود. آقای شریعتمدارى برخلاف بسیارى از مراجع، قانون اساسى شاه را مورد تأیید قرار مىداد و علیرغم اصرار مردم و روحانیت بر سرنگونى رژیم شاهنشاهى، خواستار اجراى قانون اساسى و حفظ نظام شاهنشاهی بود. شاه، آنگاه که از سوى روحانیون مبارز و مقاوم تحت فشار قرار مىگرفت و اعصاب و روانش خرد مىشد، چارهاى جز توسل به شریعتمدارى نداشت. اسدالله علم وزیر دربار نیز در اجراى فرامین شاه، با واسطهاى مطمئن و مورد وثوق با شریعتمدارى تماس مىگرفت و از او چارهجویى مىکرد. گاهى نیز وى را به اجراى تصمیمات موظف مىنمود. موارد زیادى از این گونه امور دیده شده که توسط نزدیکان آگاه و وابستگان رژیم از جمله ارتشبد حسین فردوست (رئیس دفتر ویژه شاه) و احمد على انصارى (پسرخاله فرح) در خاطراتشان ثبت و ضبط گردیده است. طبق اسناد قابل توجهی که در پرونده ایشان موجود است ارتباط وی با مقامات سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم، خاصه ساواک تا فروپاشی سلطنت ادامه داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تأسیس حزب خلق مسلمان و ارتباط با عناصر ضداسلامی و غیر اسلامی، روندی در تعارض بنیادین با انقلاب، نظام و خط مشی مراجع و علما اتخاذ نمود. آقای شریعتمدارى بعد از پیروزى انقلاب اسلامى به دلیل مشارکت در کودتاى قطبزاده از سوى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از مرجعیت خلع شد و در سال 1365 درگذشت.
11. آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی در سال 1277ش. در روستای گوگد در شش کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر، آیتالله ملاتقی گوگدی، آقا ضیاءالدین اراکی و آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی گذرانید. پس از تأسیس حوزه علمیه قم، به دعوت آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم رفت و مدارج عالی علوم حوزوی را در این شهر کسب نمود. تبحر ایشان در علم فقه موجب شد که هفتاد سال مدرس این علم در حوزه علمیه قم باشد. وی همچنین از مهاجرت علماء و زعمای حوزه علمیه نجف به قم در سال 1341ق. کمال بهره را برد و برای مدتی هر چند کوتاه از محضر درس برخی از آنان همچون آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله میرزا محمدحسین نائینی و غروی اصفهانی بهرهمند گردید. با درگذشت آیتالله حائری، آقای گلپایگانی مسئولیتهای سنگینتری را متقبل شد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پیش از ارتحال، همواره کلاس درس خارج معظمله در مسجد اعظم قم، یکی از بزرگترین مکاتب تدریس علوم دینی بود. در پی درگذشت آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی نیز بخش اعظم وظائف آن عالم ربانی در اداره حوزه علمیه قم به ایشان واگذار شد. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) ایشان همواره حامی نهضت و پشتیبان امام بود. بیشتر اعلامیههای مراجع در مسیر مبارزه با رژیم شاه را امضا میکرد و در جلساتی که علمای قم در اوایل نهضت تشکیل میدادند، شرکت مینمود. همگام با امام و دیگر مراجع، عید 1342 را به دلیل اصرار رژیم بر اجرای لوایح ششگانه (انقلاب سفید) تحریم و بعد از تبعید امام به ترکیه نیز از این اقدام رژیم به شدت ابراز ناخشنودی کرد. واکنشهای سیاسی حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی نسبت به مسائل روز ایران و جهان اسلام، رژیم پهلوی را همواره وادار میکرد که از موضعگیریهای ایشان بیمناک باشد. مراسم نیایشی که ایشان در سال 1352 برای پیروزی مسلمانان در جنگ با اسرائیل برپا کرد، در آن زمان واکنش قابل توجهی به همراه داشت. اعلامیههایی که علیه رژیم شاه در مناسبتهای مختلف به ویژه در سالهای 56 و 57 از سوی ایشان صادر میشد، تنور مبارزه مردم را علیه رژیم شاه گرم نگاه میداشت. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ایشان با انتشار اعلامیههایی از ارتش خواست که به ملت بپیوندد و اعلام کرد: «هر کس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است.» پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقاطع حساس شاهد حمایت ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی بودهایم. در طول جنگ تحمیلی نیز همواره مشوق رزمندگان اسلام بود و بارها نمایندگان ایشان برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه رفتند. در تمام انتخابات در صحنه بود و مردم را تشویق و ترغیب به رأی دادن میکرد. ایشان علاوه بر انجام اقدامات خیریه از قبیل احداث مدارس، بیمارستانها و سایر خدمات عامالمنفعه، چندین اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشتهاند که از آن جمله است: حاشیه بر عروۀالوثقی، حاشیه بر رسائل، مناسک حج، تألیفی در فقه و کتابی در اصول. حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی در 19 آذر 1372 به ملکوت اعلی پیوست و پس از تشییع پرشکوه در تهران و قم، در جوار حضرت معصومه (سلامالله علیها) به خاک سپرده شد. (روزنامه رسالت، 27 آذر 1372، صص 4 و 10؛ ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی 2 /8 /60 و 2 /10 /60 . روزنامه اطلاعات 18 /11 /57)
12. دکتر محمد باهرى فرزند محمد علی در سال 1295ش. در خانوادهای بهاییمسلک در شیراز متولد شد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در این شهر به پایان رساند. دوره لیسانس حقوق قضایى را در دانشگاه تهران و دوره دکتراى دولتى حقوق را در دانشگاه پاریس گذراند و مدت 20 سال استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود. باهرى که از تودهاىهاى قدیم و دبیر کمیته حزب توده در فارس بود، بعداً تغییر روش داد و مورد علاقه اسدالله علم واقع شد و در حزب مردم بهرهبری علم جایگاهی خاص یافت. باهری در تیرماه 1341 از طرف علم بهعنوان معاون نخستوزیر انتخاب گردید و در اواخر همان سال، در حالى که دانشیار دانشکده حقوق بود، به وزارت دادگسترى رسید و در سال 1345 به معاونت دربار منصوب شد و مسئولیت امور اجتماعى دربار را به عهده گرفت. وى مدتى نیز مسئولیت بازرسى عالى شاهنشاهى آموزش عالى را به عهده داشت و سرپرست برنامههاى تبلیغاتى جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى نیز بود. باهرى از آغاز تأسیس «حزب رستاخیز ملت ایران» بدان پیوست و اداره کنندهی یکی از کانونهای فعال حزبى در تهران بود و در مرداد ماه سال 1356 به سمت دبیرکلى حزب رستاخیز رسید. او در 5 شهریورماه 1356 نیز بهعنوان وزیر دادگسترى وارد کابینه شریف امامى گردید. باهرى چندین کتاب در مدح خاندان پهلوى منتشر ساخت. در آستانه انقلاب اسلامی باهری به خارج گریخت و در سالهای پس از انقلاب اسلامی خبر چندانی از وی نبود تا اینکه در سال 1386 خبر مرگ وی در خارج از کشور منتشر شد. وی یکی از عناصر فعال تشکیلات بهائیت در ایران بود. (رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر محمد باهری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
13. آیتاللهالعظمی سید محمود شاهرودی فرزند سیدعلى در سال 1301ق در روستاى آقا عبدالله شاهرود دیده به جهان گشود. نسب او به زید بن على ابن الحسین (علیهالسلام) مىرسد. پس از خواندن مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول در شاهرود و بسطام، در سن 28 سالگى به نجف اشرف رفت و تا پایان عمر در آنجا به سر برد. وى از محضر آیات عظام مرحوم آخوند ملا محمدکاظم خراسانى و میرزا محمدحسین محقق نائینى بهره گرفت و چندین سال در نجف به تدریس اشتغال داشت. بعد از فوت مرحوم سید ابوالحسن اصفهانى، مرجعیت بخشى از اهل تقلید ایران و عراق را به خود اختصاص داد. ایشان در عصر آیتالله حکیم در ردیف علما و مراجع بزرگ شیعه بود که بعد از فوت آقاى حکیم تصدى حوزه نجف و زعامت شیعیان به وى منتهى شد. به دنبال رفتار وحشیانه رژیم عراق با اتباع ایرانى و همچنین حوزههاى علمیه عراق در تاریخ 12 خرداد 1353 در نجف، تحت بازجویى مأمورین حکومت عراق قرار گرفت. مأمورین بعثى چندین مرتبه به شکل نامطلوبى به منزل آیتاللّه شاهرودى هجوم بردند و ایشان را مورد بازجویى قرار دادند. سرانجام آیتاللّه شاهرودى در شهریورماه 1353 بر اثر فشارها و بدرفتاریهاى رژیم عراق، دارفانى را وداع گفت.
14. در متن: کربائی
15. آیتالله العظمی حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى فرزند على در سال 1297ق. در چرمهین لنجان اصفهان متولد شد. پدرش عابدى زاهد، حکیم، فقیه، ریاضیدان و از مدرسین معروف اصفهان بود. در سن هفت سالگى به اصفهان رفت و تحصیلات مقدماتى خود را نزد آخوند ملاحسن همامى به انجام رساند. سپس از حوزه فقه و اصول اساتید بزرگ اصفهان همچون سید محمود کلیشادى، فقیه و عارف معاصر میرزا جهانگیرخان قشقایى، ملا محمد کاشانى، ابوالمعالى کلباسى، سید محمد تقى مدرس و سید محمد باقر درچهاى، کسب فیض کرد. وى از خواص اصحاب مرحوم آخوند کاشى بود که مراحل سیر و سلوک را نزد او طى کرد. حاج آقا رحیم ارباب تمامى عمر خود را صرف تحصیل، تحقیق، تدریس و بیان احکام اسلامى نمود و تحقیقات وسیعى در فلسفه و الهیات اسلامى انجام داد و سالها فقه، فلسفه، نجوم و ادبیات عرب تدریس مىکرد و حوزه تدریس او از حوزههاى تحقیقى و ممتاز به شمار مىرفت. عده زیادى از آیات، فضلاء و علماء بزرگ معاصر از تربیت یافتگان آن مرحوم مىباشند. در سال 1353 از طرف دانشگاه تهران دکتراى افتخارى رشته الهیات به وى اهدا شد ولی ایشان نپذیرفتند. سرانجام ایشان پس از 105 سال عمر با برکت در سال 1355ش. دارفانى را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان (گلستان شهداء) به خاک سپرده شد. از ایشان تألیفاتى در فقه و اصول و حکمت بر جاى مانده است. (محمد شریف رازى، گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 86).
16. دکتر گرمان پزشک قانونی وقت ارومیه در سال 1340 بود. او برای معاینه یکی از اهالی که فوت کرده بود به بازار ارومیه رفته و بر اثر ازدحام جمعیت، ماشین او پای متوفی را زیر گرفت. شکستن حرمت یک متوفی و از سوی دیگر نامسلمان بودن دکتر گرمان، به اعتراض مردم و بسته شدن بازار و اعتراض مردم و علما منجر شد. دکتر علی امینی تخستوزیر بود و شاه در تلاش بود تا وی را برکنار کند و از هر فرصتی برای تخریب او استفاده میکرد. ظاهراً ساواک این مسئله را دستاویزی برای تخریب دولت امینی قرار داد و در اعتراض به اینکه پزشک قانونی شهر یک یهودی است به تحریک غیر مستقیم مردم دست زد و بازار شهر سه روز تعطیل گردید و مطب دکتر گرمان در خیابان پهلوی تخریب شد. دکتر گرمان مدتی از شهر خارج شد و اوضاع آرام شد و نقش ساواک در این توطئه نیز افشاء گردید. (قاسم پور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، ج1، ص 310 – 309).
17. محمد رضوى فرزند سید ابوالقاسم صدر رضوى در سال 1299ق. متولد شد. پس از فراگیرى مقدمات، علوم دینى را نزد میرزا محمد هادى حکیمى، آقا شیخ عبدالحسین مدرس، سید محمدعلى کازرونى و شیخ محمد تقى فسائى آموخت و پس از آن از محضر آیتاله میرزا ابراهیم محلاتى بهره برد و موفق به اخذ درجه اجتهاد شد و به تدریس و تبلیغ در شیراز پرداخت. در کتاب نفس مطمئنه در مورد فعالیتهاى سیاسى وى آمده است: «وى بعدها در مراسم استقبال و دست بوسى شاه شرکت کرد و در جمع روحانیون وابسته به حکومت قرار گرفت. وى جریان 15 خرداد 1342 را یک سوءتفاهم مىدانست و با ارسال تلگراف براى شاه از او خواست تا آیتاله محلاتى و سایر بازداشت شدگان را آزاد کند.»
آیتاله سید محمد رضوى در چهارم بهمن ماه 1345 دارفانى را وداع گفت و پیکر او را در جوار شاهچراغ شیراز به خاک سپردند. (کیهان ش 7042؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، نفس مطمئنه؛ گنجینه دانشمندان)
18. آیتالله بهاءالدین محلاتی فرزند مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدجعفر محلاتی در سال 1314ق. در نجف اشرف متولد شد. مدت ده سال از محضر آیات عظام آیتالله ضیاءالدین عراقی، سید محمدکاظم شیرازی و مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی بهرهمند گردید و پس از نیل به مقام اجتهاد و اخذ اجازه به ایران بازگشت. پس از فوت پدر در مسجد مولای شیراز به امامت و ارشاد خلق پرداخت. وی علاوه بر تربیت علما و دانشمندان مذهب و طبقات مختلف مردم به تأسیس جلسه نقد و بررسی و بحث در اصول عقاید همت گماشت و برای نخستین بار در ایران جلسات آموزشی برای معلمان و فرهنگیان تشکیل داد. آیتالله محلاتی همانند پدر بزرگوارش، مخالف رژیم طاغوتی رضاخان و محمدرضا بود و در برابر مظالم و مفاسد و نظامات غیرشرعی ایستادگی مینمود. درحالی که بیست سال داشت، همراه پدرش در قیام دلیران تنگستان علیه تجاوز و جنایات انگلیس در جنوب ایران شرکت نمود و مدت ده ماه، در تمام مراحل همراه پدر بزرگوار خود در جبهه به سر برد. در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی نیز نقش فعالی داشته و اعلامیهها و بیانیههای متعددی نیز در این رابطه از او صادر شده است. وی در طول عمر شریفش هرگز ار ارشاد مردم و مبارزه علیه رژیم پهلوی غفلت نکرد و در این راه چندین بار زندانی و تبعید شد و سرانجام در سال 1360 بر اثر سکته قلبی در سن 87 سالگی به لقاءالله پیوست. (آیتالله بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک، دو جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی.)
19. ایستادگی روحانیت در برابر دولتهای خودکامه به ویژه در تاریخ معاصر ایران و در شرایطی که هیچ قانونی به جز اراده بهاصطلاح ملوکانه و حاکمان رژیم پهلوی در مملکت حاکم نبود، همواره موجب خشم شاهان و مأموران خودسر میشد. در عصر دیکتاتوری رضاخان، مراجع بزرگ تقلید و روحانیون مبارز بارها در برابر او قد علم کرده و از منویات اسلام و حقوق ملت دفاع نمودند. از این رو، روحانیت به دلیل مقبولیت عمومی در میان همه طیفهای مردم و به دلیل آزادگی و تسلیم ناپذیری، همیشه خاری در چشم استعمار و استبداد و عوامل آنان مانند ساواک بوده است. لذا در اسناد ساواک به وفور با توهین و تحقیر روحانیت و متهم کردن آنان به جهل و تعصب و خرافه پرستی و... مواجه هستیم. گزارش حاضر به خوبی تأثیر وسیع حوزه های علمیه و مراجع تقلید و علمای بزرگ بر جامعه، در شهرهای مختلف ایران در برههای که دولت وابسته به بیگانه، با حضور قوی آمریکا و غرب و عوامل وابسته آنها ـ به ویژه با استحکام و اقتدار ساواک ـ در صدد دینزدایی در جامعه بودند را نشان میدهد. اهانت و فحاشی به روحانیت و اتهام عقبماندگی و بیخبری به این طبقه، چنانکه سوابق نشان میدهد به دلیل تضعیف روحانیت و جلوگیری از تأثیر کلام و رهبری آنان در تودهها است. رژیم دستنشانده پهلوی که بهوضوح قدرت روحانیت و نفوذ معنوی آنان را در قلوب توده مردم درک کرده بود، ناچار به کوتاه آمدن و پسگرفتن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی گردید و از ایستادگی روحانیت در مقابل دیگر امور مغایر با اسلام هراس داشت.
20. مهندس مهدى بازرگان در سال 1278ش. در تبریز به دنیا آمد. وى جزو اولین کسانى است که پس از اتمام دوران متوسطه در تبریز و تهران براى ادامه تحصیلات عالى به فرانسه عزیمت و در رشته مهندسى ترمودینامیک تحصیلات خود را به پایان برد. مهندس بازرگان پس از بازگشت به ایران به عضویت کادر علمى دانشگاه تهران نایل گردید. وى فعالیت سیاسى خود را در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت از جبهه ملى آغاز نمود. در دوران نخست وزیرى دکتر محمد مصدق ریاست شرکت ملى نفت ایران و بعد سازمان آب تهران را عهدهدار گردید. پس از تعطیلى و توقف کار جبهه ملى اول با سقوط دکتر مصدق بر اثر کودتاى آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 از جمله کسانى بود که جبهه ملى دوم را تاسیس نمود. وى به همراه مرحوم آیتاللّه سید محمود طالقانى، دکتر یدالله سحابى، رحیم عطایى، منصور عطایى، عباس سمیعى و حسن نزیه از جبهه ملى دوم کناره گرفته و نهضت آزادى ایران را تأسیس نمودند. در سال 1342 سران نهضت آزادى دستگیر و مهندس بازرگان و آیتالله طالقانى به 10 سال زندان محکوم شدند. لیکن پس از سپرى شدن 6 سال مهندس بازرگان آزاد گردید. مهندس بازرگان در سال 1356 به اتفاق جمعى از سیاسیون و حقوقدانان نظیر کریم سنجابى، ناصر میناچى، حسن نزیه، دکتر عبدالکریم لاهیجی و... جمعیت دفاع از آزادى و حقوق بشر را تأسیس کردند. لذا از طرف گروه انتقام که ساخته و پرداخته رژیم شاه بود بمبی در مقابل درب منزل وى منفجر شد. مهندس بازرگان قبل از پیروزى انقلاب اسلامی از طرف امام خمینی در راس هیئتى به آبادان رفت تا جریان اعتصاب کارگران نفت را بر علیه رژیم که کمر آن را در بعد اقتصادى شکسته بود سامان بهتر و بیشترى دهد و به مسائل آنان رسیدگى کند. وى همچنین سفرى به پاریس نمود تا حضرت امام را از طرح شعار «شاه باید برود» منصرف کند، چه به اعتقاد او طرح شعار رفتن شاه با برخوردارى از ارتش و ساواک و پشتیبانى آمریکا شعارى مناسب و راه کارى عملى نبود. آقاى بازرگان پس از پیروزى انقلاب اسلامى از سوى امام (ره) به عضویت شوراى انقلاب درآمد و با پیشنهاد اعضاى شورا به امام(ره) از طرف ایشان مسئولیت تشکیل دولت موقت که اولین دولت اسلامى پس از پیروزى انقلاب بود را بر عهده گرفت. دولت موقت مهندس بازرگان به دلیل اتخاذ روشهاى غیر انقلابى به خصوص اتخاذ مواضع مخالف با اهداف انقلاب اسلامی، خاصه استکبارستیزی و نیز تسخیر لانه جاسوسى آمریکا و اصرار بر انحلال مجلس خبرگان و رد این پیشنهاد از سوى امام، از کار استعفا داد که بلافاصله مورد پذیرش امام واقع گردید. او در نخستین دوره مجلس شوراى اسلامى از سوى مردم تهران به مجلس راه یافت. مهندس بازرگان در تاریخ 30 /10 /1373 در تهران درگذشت.
21. باقر نهاوندی رازقی فرزند جعفر یکی از روحانیونى بود که قبل از سال 1332 از طرفداران نهضت مقاومت ملى و آیتالله سید ابوالقاسم کاشانى بوده و کراراً از طرف فرماندارى نظامى بازداشت گردیده است. نامبرده در سال 1339 در پى سخنرانىهاى مکرر در راستاى مخالفت با دولت به ساواک احضار شده و بهمرور موضع خود را عوض نمود و به طرفداری از شاه پرداخت. او در سال 1340 در یکى از منابر اظهار داشته است: «همان روزى که رزمآرا را کشتند، از توى جیبش قرآن در آوردند و من همان وقت اعتراض کردم که نباید مسلم را با این وضع کشت.» وى با همکارى ساواک بهمنظور کاهش قدر و منزلت و موقعیت امام خمینى(ره) فعالیت داشته است.
یاد شده در سال 1343 بهعنوان مخالف مجامع روحانى طرفدار امام(ره) و طرفدار رژیم معروف بوده و در مراسم دعا به مناسبت رفع خطر از شاه شرکت نموده است. همچنین نامبرده از سال 49 الى 53 بهعنوان منبع رسمى در هدف فعالیت روحانیون مخالف رژیم با ساواک منحله همکارى داشته است. (اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
22. سید کاظم حسیبى فرزند حاج محمد على یزدى از بازاریان تهران در سال 1285ش. در تهران متولد شد. پس از طى تحصیل مقدماتى در مدرسه کمالیه و سپس در دارالفنون، 2 سال در مدرسه حقوق درس خواند و سپس در نخستین آزمون اعزام محصل به خارج شرکت و در سال 1307 به فرانسه رفت و در مدرسه عالى پلىتکنیک آنجا درس خواند. وی رشته معدن را در مدرسه عالى معدن پاریس گذراند و پس از 8 سال مطالعه و تحصیل درباره فولاد، ذوب آهن و نفت به ایران بازگشت و در سال 1315 وارد دانشکده افسرى شد و مدتى استاد دانشگاه جنگ بود تا آن که در سال 1327 استاد دانشکده فنى شد و در دوره هفدهم به مجلس راه یافت. وی همراه دکتر مصدق به لاهه و آمریکا رفت و نطق معروف و تاریخى آقاى حسین مکى را تهیه و تنظیم کرد و در جریان نهضت ملى شدن صنعت نفت، چهره پشت پرده در گروه جبهه ملى به حساب مىآمد. حسیبی در ماجراى خلع ید از انگلیس، در کنار مهندس بازرگان نقش فعالی داشت.
مهندس حسیبى در تأسیس «کانون مهندسین ایران» و سپس «حزب ایران» نقش عمدهاى به عهده داشت و شرط «مسلمان بودن عضو حزب» از یادگارهاى حسیبى بود، این در حالی است که «حزب ایران» یک حزب اسلامى نبود بلکه بسیاری از اعضای آن مدافع ناسیونالیسم، سوسیالیسم، دمکراسی غربی و مدافع جدایی دین از سیاست بودند. وى که از اعضاى جبهه ملى نیز به شمار مىرفت. با کودتاى 28 مرداد 1332 فعالیت سیاسیاش به پایان رسید. مهندس حسیبى در آستانهی پیروزى انقلاب در هیئت پنج نفره نفت به ریاست مهندس بازرگان عضویت داشت.
از مهندس حسیبى قسمت اول از جلد دوم کتاب «درباره نفت» که در سال 1330 چاپ شده است، باقی مانده است. وى همچنین مجموعه 35 دفتر خاطرات روزانهاش را که از سال 1329 تا 1363 یادداشت شده است منتشر کرده است. وی در 7 آبان 1369 در سن 84 سالگى درگذشت. (تاریخ و فرهنگ معاصر، ج اول، مهر 1370، ص 280)
23. محمدمهدى آذر فرزند میرزا على آقا تبریزی در سال 1281ش. در مشهد متولد شد. پدرش در دوره نخست قانونگذارى از طرف مردم خراسان، به مجلس راه یافت. وى پس از تحصیلات مقدماتى، به تحصیل در رشته طب پرداخت و در سال 1307 براى ادامه تحصیل عازم اروپا شد. آذر تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رساند و در سال 1314 به ایران بازگشت و در دانشکده طب، به تدریس مشغول شد. او عضو جبهه ملى ایران بود و به دلیل دوستى با دکتر مصدق، در تاریخ 31 تیر 1331 به وزارت فرهنگ منصوب گردید. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 و سقوط دولت مصدّق، از کار برکنار و مدّت کوتاهى از سوى حکومت نظامى دستگیر و دوم دی ماه همان سال آزاد شد. در تجدید سازمان جبهه ملّى، بار دیگر وارد فعالیت سیاسى شد، اما در سال 1342 از سیاست کنارهگیرى کرد. در ۷ شهریور ۱۳۵۷، ۱۴ حزب سیاسی در ایران اعلام موجودیت کردند که مهدی آذر جزء منفردین بود. وى در 9 خرداد 1373 در آمریکا درگذشت. (اقبال یغمایى، وزیران علوم و معارف و فرهنگ ایران، نشر دانشگاهى، 1375.)
24. علىاکبر معینفر فرزند حسین در 15 خرداد 1307ش. در تهران متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتى و متوسطه در سال 1330 در رشته راه و ساختمان از دانشکده فنى فارغ التحصیل شد و فعالیت سیاسى خود را در انجمن اسلامى دانشجویان شروع کرد و در پى آن در سال 1336 به همراه دیگر مهندسین، انجمن اسلامى مهندسین را پایه گذارى کرد. در سال 1340 از دانشگاه «واسدا» توکیو، دوره مهندسى زلزله را به پایان رسانید و در کنفرانسهاى بین المللى زلزله شرکت کرد و در سال 1352 به عضویت هیئت مدیره مجتمع جهانى زلزله درآمد.
در سال 1357 به فرمان امام خمینى، به همراه دکتر یدالله سحابى و حجتالاسلام و المسلین دکتر محمد جواد باهنر در کمیته سه نفره تنظیم اعتصابات سازمانهاى دولتى انتخاب شد.
در کابینه دولت موقت ابتدا وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه و پس از آن با حفظ سمت بهعنوان سرپرست سازمان امور ادارى و استخدامی منصوب شد. وى مدتى سرپرست وزارت صنایع و معادن بود و سپس به وزارت نفت منصوب شد. در سال 1359 بهعنوان سرپرست هیأت نمایندگى ایران در اجلاس اوپک از طرف رئیس جمهور - ابوالحسن بنى صدر - انتخاب شد. وى در اولین دوره مجلس شوراى اسلامى از حوزه انتخابیه تهران، رى و شمیران به مجلس راه یافت. روند سمتگیری سیاسی وی بعدها با نهضت آزادی و جبههملی گرده خورد. (کیهان ش 10950، 20 اسفند 1359)
25. دکتر ابراهیم یزدی در سال 1310ش. در قزوین متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند. سپس وارد دانشگاه تهران شد و از دانشکده داروسازی فارغالتحصیل گردید. او در سال 1331 در جریان سی تیر در 3سازماندهی دانشجویان دانشگاه در پشتیبانی از مصدق به فعالیت پرداخت و پس از کودتای 1332 به نهضت مقاومت ملی پیوست و در کمیته انتشارات نهضت فعال بود. در سال 1339 برای ادامه تحصیل و بررسی و تحقیق به آمریکا رفت و در رشته داروسازی و نیز رشته تخصصی غدهشناسی درجه دکتری دریافت کرد. ابراهیم یزدی مدتی در مؤسسه الکترونیکی «ماساچوست» مطالعه و تحقیق کرد، سپس در دانشکده پزشکی «هوستن» با عنوان دانشیار به تدریس پرداخت. وی همچنین همراه با تدریس به کارهای سیاسی میپرداخت و از فعالترین رهبران نهضت آزادی در آمریکا بود. بعد از جریانات 15 خرداد سال 1342 از مبارزه مسلحانه علیه رژیم ایران طرفداری میکرد. یزدی در روزهای اوج انقلاب و هجرت امام از نجف به پاریس، همراه امام در پاریس بود و بعد از مدتی به سمت وزیر امور خارجه دولت موقت انتخاب گردید. یزدی با تشکیل مجلس شورای اسلامی بهعنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت و پس از مجلس اول وی همچنان در چهارچوب نهضت آزادی فعالیت نمود و پس از فوت مهندس بازرگان به رهبری این گروه برگزیده شد. ابراهیم یزدی که با امریکائی ها روابط گستردهای داشت و بخشی از اسناد آن در اسناد لانه جاسوسی منتشر شده است؛ در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایرانکه نهضت آزادی بهعنوان ستون پنجم در اختیار دشمن بعثی قرار گرفت، به رویاروئی آشکار با انقلاب اسلامی مشغول شد. روند حرکت دکتر یزدی در سه دهه واپسین، فاصله گرفتن از اصول و معیارهای اسلامی و انقلابی بود که در انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا و سالهای 1357 و 1358 مدعی آن بود.
26. آیتالله سید محمود علائی طالقانی در سال 1289ش. دیده به جهان گشود. وی در خانوادهای اهل علم و فضیلت و دارای روحیات انقلابی و ضدظلم رشد نمود. پدرش مرحوم آیتالله سیدابوالحسن را به لحاظ تقوا، سرآمد پرهیزکاران یاد کردهاند. آیتالله طالقانی در زمان طلبگی آشنایی فراوانی با امام خمینی داشت و روابط متقابل آن دو بسیار بود. مرحوم طالقانی دروس حوزوی را در محضر آیات عظام و اساتید به پایان رساند و از آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی اجازه اجتهاد گرفت. پس از پایان تحصیل به تهران بازگشت و در مدرسه سپهسالار به تدریس علوم اسلامی مشغول شد. تبلیغ، تشکیل جلسات مذهبی و مبارزه با رضاخان باعث شد که در سال 1318 دستگیر شود. پس از شهریور 1320 و شکست استبداد فعالیتهای خود را گسترش داد. در جریان نهضت ملی نفت از فعالان بود. پس از کودتای آمریکائی 28 مرداد 1332، دستگیر و به دلیل مخفی نمودن شهید حجتالاسلام و المسلمین سید مجتبی نواب صفوی در خانهاش، مدتی را در زندان به سر برد. در سال 1331 در کنگره جهانی «شعوب المسلمین» در کراچی شرکت نمود. در کنگره اسلامی قدس که سالی یک بار تشکیل میگردید، دو بار (در سالهای 1338 و 1340) مقام ریاست هیئت نمایندگی ایران را داشت. از سوی مرحوم آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی حامل پیامی برای «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر شد. با آغاز نهضت امام خمینی از فعالان صحنهی سیاست و تبلیغ بود. در سال 1341 دستگیر و پس از اندکی آزاد شد. سپس در جریان نهضت 15 خرداد بار دیگر به زندان محکوم گردید.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 01 صفحه 91