نامه شماره 3
متن سند:
استکهلم تاریخ: 13 سپتامبر ... 19
نامه شماره 3
پدر عزیزم،1 نامه تو را با کمال تشکر دریافت کردم. در آن نوشته بودی که از من خبر تازهای نداشتی، ولی من یک نامه مفصلی نوشته بودم که حتماً در این مدت رسید[ه]. همانطور فکر میکنم واشرها و کاسه نمدها حالا رسیده باشد. کاتالوگ مربوطه را هنوز نگرفتم، ولی هر وقت برسد فوراً برایتان میفرستم. به پیوست رسید بانک برای مبلغ 2 کرون حواله به دوشیزه یزدانی تقدیم میشود. من خود دختره را چند بار دیدم و پول را همان روزی که فرستاده بودم، گرفته بود. همان طوری که در نامه قبلی نوشته بودم، 2 کرون به هیچ وجه کافی نیست؛ فقط صورت بیمارستان و عمل جراح پلاستیکی در حدود 6 کرون است و غیر از آن، مخارج دیگری نیز داشته است. نظر مرا اگر بخواهید که به پدرش برسانید، این است که دکتر گفته باید حتماً در حدود 6 ماه دیگر، عمل جدیدی بشود و در طول مدت، بد نیست در دسترس دکتر برای کنترل پیشرفت زخم باشد؛ بنابراین اگر بشود ترتیبی داد که او 6 ماه را اینجا بگذراند و این مدت را برای مطالعه و تحصیل مثلاً زبان انگلیسی در دانشگاه استکهلم بپردازد. او البته خیلی تنها است و کسی را ندارد، ولی من دوستانی دارم که بتوانند به او راهنمایی کنند و واردش کنند. دکتر محمدتقیخان، یک هفته پیش به استکهلم رسیدند و فوراً ترتیب کار ایشان را دادم و برای معاینه ایشان و خانمشان وقت گرفتم و خلاصه آنچه که از سوئد خواسته بودند، انجام شد. اقدس خانم را پیش پروفسور هیلپرستروم بردم و او گفت من پدر شما را میشناسم. موقعی که تهران بودیم یک شب مرا منزلش دعوت کرد، بعد یک کیلو خاویار به من داد ببرم سوئد. خیلی به پدرتان از قول من سلام برسانید. دیگر، دکتر و خانم را قدری گردش بردیم و ازشان پذیرایی کردیم و برای خرید و تفریح راهنمایی شدند. تا چند روز دیگر استکلهم خواهند ماند، بعد به طرف لندن حرکت خواهند کرد. به پیوست صورت تحقیقات من در مورد کشتی به آمریکا تقدیم میشود. البته تا به حال بیش از چهار وسیله کشتی در آخر مارس و اوایل آوریل گیر نیاوردم، ولی تا یک هفته دیگر چند پیشنهاد دیگر نیز برایتان خواهم فرستاد که تقریباً تمام وسایل را برای مطالعه داشته باشید. در صورت امکان من مایل هستم در حدود اول یا دوم یا سوم آوریل حرکت کنیم، چون تا آخر مارس کار دارم. مدت 6 ماه
استخدامی من از اول اکتبر تا آخر مارس است و نمیخواهم از لطف آقای نورن سوءاستفاده کرده، قبل از آن تاریخ در بروم. ضمناً نظر من این است که اگر هم ممکن باشد کشتی قدری گرانتر شود؛ اگر عده زیادی شویم حتماً بیشتر به ما خوش خواهد گذشت. علاوه بر مقایسه قیمت، باید در نظر داشت که در هواپیما هر نفر مجاز است 2 کیلو بار مجانی ببرد، ولی در کشتی مقدار بار آزاد خیلی بیشتر است. درخصوص کار دیامانت دو مرتبه2 با آنها مذاکره کردم؛ ولی اینها زیاد با من وارد بحث نمیشوند، برای اینکه میگویند موضوع دیگر فقط مربوط به موافقت علی است که هرچه زودتر کار را راه بیندازیم. چون این نظریه را دارند و من از نامههای اخیر خبری نداشتم، نخواستم آقای فروهر را وارد میدان کنم؛ چون ممکن بود فقط به ضرر ما تمام شود. حالا که دیدم مشکلات قدری بیشتر شد، این کار را خواهم کرد؛ یعنی به نظر من الان موقعیت وارد شدن آقای فروهر بهتر است. از لحاظ پمپ، فکر نمیکنم زیرش زده باشند. پمپها اینجا حاضر به عمل هستند و نظریه یاکبس این است که چون ما میگوییم به دلیل خرابی پمپ، پول آنها را نتوانستیم بگیریم، اگر پمپها تعویض شوند دیگر دلیلی نیست که پولشان را نتوانیم بگیریم و اگر پولش را گرفتیم، باید پمپها به دیامانت پرداخته شود، یعنی در حقیقت دریافتی ما از مشتریان عیناً به دیامانت حواله شود. البته من میدانم که در تهران مسئله این نیست، چون بیگدلی تمام پولش را داده. اشتری و باقری همانطور و کجوئی همانطور و از نظر [ناخوانا] نیز تصفیهحساب شد؛ فقط میماند مهبد که با او دعوا است و قطعاً پولی به ما نخواهد رسید و همای خودمان. یعنی در حقیقت اگر 5 یا 6 پمپ تعویض شود، پولی به ما نخواهد رسید که حواله کنیم. من البته این موضوع را به دیامانت بگفتم، عوضش گفتم که درست است شما از لحاظ پمپ طلب دارید و ما از مشتریان طلب داریم، ولی تا مادامی که جواب ادعا[ی] خسارت آنها را ندادیم، نه میتوانیم از آنها پول بگیریم و نه میتوانیم با شما تصفیهحساب کنیم. نمیدانم تا چه اندازهای حرف مرا قبول کردند. بعد گفتم باید حتماً پمپ اول تعویض شود تا بابا وارد مذاکرات نهایی شود. در اینخصوص گفتند اگر اینطوری باشد که ما پمپها را عوض کنیم، بدون اینکه اطمینان داشته باشیم پولش به ما خواهد رسید یا خیر، بهتر است اول وضع مالی آبشار کاملاً روشن شود تا ما بتوانیم کلیه برنامه آتیه را پیشبینی کنیم. نظریه اینها از نظر تجارتی، هم صحیح است و همه قوی است؛ ولی به
نظر من باید ما سعی کنیم راهی پیدا کنیم که قدری از این پافشاری بگذرند. در حال فعلی فکر میکنم راه صحیح مذاکرات این باشد (یعنی شما نامهای به عنوان پیشنهاد نهایی از قرار زیر برایشان بفرستید)
1. پمپها[ی] آبی فوراً عوض شود، ولی مطالبات تیمسار کیا یا دیامانت به هیچ وجه تغییری پیدا نکند (یعنی پول پمپها حواله نشود)
2. رسیدگی به حساب و کتاب آبشار به منظور تعیین طلب تیمسار و طلب دیامانت و خلاصه وضع آبشار.
3. تقسیم طلب تیمسار به ده قسمت متساوی، که این مبلغ سالیانه به مدت ده سال به تیمسار به عنوان [ناخوانا] پرداخت شود.
4. رفتار طبق پیشنهاد A در PM یعنی خودشان هر جوری دلشان میخواهد آبشار را اداره کنند، فقط به شرط اینکه تا مدت ده سال، یعنی تا مادامی که مطالبات تیمسار پرداخت نشد[ه]، نمایندگی را از دیاویلد نگیرند و دیاویلد کمیسیون خود را روی تمام وسایل فروخته شده به آبشار ببرد.
5. پس از ده سال، آبشار هم اسماً و هم رسماً مال آنها میشود؛ چون تمام مطالبات تیمسار منجمله پول سهام ایشان توسط آنها پرداخت گردید.
6. در طول ده سال، تیمسار موظف است در پیدا کردن کارهای بزرگ تلاش کرده و همکاری و رهنمایی کامل با آبشار داشته، در عوض پورسانتاژ مخصوصی روی هر قرارداد برای ایشان منظور خواهد شد.
7. برای تصفیه مطالبات دیامانت، خودشان مجاز خواهند بود هر جوری دلشان بخواهد آن را از درآمد آبشار برای خودشان منظور کنند، دیگر به ما مربوط نخواهد بود.
فکر میکنم این راهحل، رویه قابل پسند طرفین باشد. من البته از این پیشنهاد جیکی به آنها نزدم تا بفهمم نظر شما چیست.
دیگر بیش از این خبر تازهای ندارم، امیدوارم حال همگی شماها خوب باشد و در پیشرفت کار و کاسبی موفق باشید. اگر مسافرت دستهجمعی ما به آمریکا عملی شود، بسیار خوب خواهد شد. جداً دل ماها برای فامیل خیلی تنگ شده. سلام همه ماها را به دوستان و فامیل برسانید. قربانت
توضیحات سند:
1. مخاطب این نامه سپهبد کیا است.
2. در اصل: مرطبه.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 231