خانم والده عزیزم را قربان میروم
متن سند:
خانم والده عزیزم را قربان میروم
پس از تقدیم عرض ارادت، سلامتی شما را مسئلت مینمایم، چنانچه از راه لطف جویای احوالات اینجانب باشید، سلامتی، فقط راجع به نرسیدن کاغذ شما خیلی نگران بودم. برای صحت سلامتی شما که درست مسبوق شوم. تاجی را به تهران اعزام میکنم نظر به اینکه این دختر پناهنده به من شده میل دارم مثل دخترهای خودت به ایشان محبت نمایید. و ضمنا ایشان را تربیت نمایید. همه ماهه برای شما پول خواهم فرستاد. تاجی در نجابت مادر جان همتا ندارد. البته مدتی که در تهران بود در خدمت شما تربیت شد. او را خواهم خواست. از قول بنده از آقای آقا سید عبدالله و خانمها و فرح زمان احوالپرسی نمایید. همشیره زادهها را دیده بوسی نمایید. هر خبری که از سرور زمان دارید برای بنده مرقوم دارید. مادر جان راجع به بیحجابی ابدأ اهمیت ندهید. این جهت خوشوقتی ایرانیان است. شما هم اقدام نمایید. البته به شما عرض میکنم باید بدانید، چه فرمان یزدان چه فرمان شاه. حکم اعلیحضرت همایونی، حکم خداست.
همشیره عزیزم خانم آقا و فرح زمان
از هر دو شما خواهشمندم که تاجی را مثل خودتان تربیت نمایید. طرز پوشیدن لباس و آداب تربیت را به ایشان گوشزد نمایید. قلیان کشیدن را ترک مشارالیه بدهید.
قربان همه شما امیر1 فضلی
[امضا]
یدالله از موقعی که رفته بابل برای بنده کاغذ نداده یعنی شما هم ندادهاید البته فورا کاغذ بدهید.
توضیحات سند:
۱- در اسناد قبلی نام ستوان فضلی، «غلامرضا» ذکر شده است ولی در این نامه که به خط و امضای خود نویسنده نامه است «امیر» آمده است. شاید «غلامرضا» نام رسمی و شناسنامهای و «امیر» نام متداول در خانواده او باشد.
منبع:
کتاب
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 305