صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: محمدرضا خراسانی فرزند غلامحسین

تاریخ سند: 4 مرداد 1357


موضوع: محمدرضا خراسانی فرزند غلامحسین


متن سند:

شماره: 135ـ 9ـ 4ـ1 /04 تاریخ: 4 /5 /2537[] 0504
از: شهربانی بابل
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت بابل
موضوع: محمدرضا خراسانی فرزند غلامحسین

خلاصه سخنرانی واعظ یادشده فوق [را] در تاریخ‌های معیّنه به شرح زیر معروض می‌دارم:
در تاریخ 31 /4 /37 ـ اگر من بگویم با اصول مذهبی دشمنی شده است سخنی به خطا نگفته‌ام. انسان این چنین خلق شده که آزادی را می‌خواهد و از زنجیر متنفر است قدرت‌هائی که می‌کوشند آگاهی انسان‌ها را به حماقت تبدیل کنند. بشکند نیروهائی که از تقاضای آزادی انسان‌ها زنجیری برای استثمار انسان‌ها به وجود بیاورند خنثی کنند به این نیروهای منحرف کننده این قدرت‌های به کجی کشانده این بتکده‌ها و میکده‌ها بت‌دارها و عوامل انحراف انسان‌ها را خرد کنند از بین ببرد تا انسان‌ها برای پیدا کردن راه انسانی خودشان به هیچ مانع خارجی برخورد نکنند راه را بتوانند خودشان براساس فطرت خودشان پیدا کنند. وقتی برخورد کردید با رهبران شرک معطل نکنید جای استدلال نیست جای شمشیر است و رگ گردنشان بکشید رهبران کفر را. ما حق و باطل را گفتیم انسان‌ها خودشان انتخاب کنند. ما راه را بر این انسان‌ها نشان دادیم خود این انسان‌ها آزادند که مسیرشان را انتخاب کنند. با این زیربنای فلسفی آزادی و برابری هردو تضمین می‌شود. دوست من، برادر من، ‌ای دوست عزیزی ‌که مواریث کهن فرهنگی‌ات غارت شده است و تمام معادن مادی موجود هم غارت می‌شود و حساب غارت تا ده قرن دیگر را هم کرده‌اند و تو اکنون می‌گردی که چگونه از دست این غارت‌کنندگان نجات پیدا کنی. به تو می‌گویم. جامعه‌ای که برابری باشد و آزادی نباشد انسانیت محو شده‌است. در آن جامعه‌ای که آزادی باشد و برابری نباشد انسانیت محو شده‌است غرب آزادی را آورده است سر برابری را بریده است شرق برابری را ادعا کرده است که آورده است. گردن آزادی را بریده است. این انسان هم می‌خواهد آزاد باشد و هم برابر. برابری همراه آزادی احتیاج به یک چنین زیر بنای فلسفی و مکتبی دارد.
در آن زیر بنای فلسفی و مکتبی که برای انسان یک چنین فطرتی و اصالتی و ریشه‌ای قائل نیست چگونه می‌تواند هم آزادی را تعلیم دهد و برابری را. برابری را به زور می‌آورد آنوقت زرش می‌دهد و زور هم بالای سرش. توّجه می‌کنید چه می‌گویم. یک جامعه‌ای که به دنبال برابری می‌گردد. برابری به زور چماق را نمی‌خواهد گرچه همان برابرش هم حرف است که حرف هم نیست. او آزادی را با برابری با هم می‌خواهد. بگذریم از این‌که نه ما مفهوم آزادی را درک کرده‌ایم و نه مفهوم برابری را. در طول تاریخ گذشته خودمان نه آزادی را چشیده‌ایم و نه برابری را هر چه چشیده‌ایم تبعیض بوده ‌است و زور با هم. هر چه دیده‌ایم تبعیض بوده است و زور بوده ‌است با هم. یکی از دوستان ما دانشجو بود در آلمان. الآن مشغول آب خنک خوردن است. این یک وقتی از آلمان آمده بود. در مدرسه فیضیّه قم داشت حرکت می‌کرد آمده بود به دیدن یکی از دوستانش ـ طلبه‌ها. هفت هشت سال قبل آن عالمه داشت با این راه می‌رفت ازش داشت سئوال می‌کرد می‌گفت در آلمان همه مردم آزادند؟ بله در آنجا همه مردم آزادند. گفت اگر همه مردم آزاد باشند چگونه می‌شود جامعه را کنترل کرد. من به این فکر رفتم که ببین این ملّت چقدر از آزادی بی‌خبر است. چقدر از مفهوم آزادی دور است که گمان می‌کند در آن جامعه‌ای که همه مردم آزاد باشند بلبشو است. چقدر ندیده است که نمی‌تواند یک داوری درست بکند که در آن جامعه‌ای که همه آزاد باشند سرمایه‌ها به تاراج نمی‌رود. منابعی غارت نمی‌شود سیاست دیگران متحمل نمی‌شود. بازار دیگران دایر نمی‌شود صنایع داخلی به صورت مونتاژ آن هم مونتاژ قلابی درنمی‌آید. تمام افتخار این مملکت. تمام افتخار صنعت این مملکت در یک قوطی چوبی پیکان خلاصه می‌شود که آن هم همیشه ابزار یدکی‌اش به عهده کارخانه کرایسلر انگلستان باشد و اگر نازی بکند در هم فرو ریزند قالبها. در زیربنای فلسفی این مکتب مسئله این ‌است که عناصر فساد را ریشه‌کن کن‌. ائمه کفر را نابود کن.
این انسان براساس آزادی و اندیشه انسانی و فطرت پاک خودش راه را می‌جوید. آنجا که زور به کار می‌رود برای برداشتن قل‌هاست نه برای تحمیل مذهب. مذهب تحمیلی نیست. آنجا که شمشیر به کار می‌رود برای از بین بردن فرعون‌ها و نمرود‌ها و کسری‌ها و قیصرهاست نه به زور مسلمان کردن. مسلمانی زوری نیست. تو این ریشه‌های اصلی فساد را بردار آنوقت می‌بینی که خود این جامعه چگونه گرایشی به طرف پاکی پیدا می‌کند. در یک نظام استبدادی، فرهنگ استبدادی می‌شود. در یک نظام استبدادی اقتصاد استبدادی می‌شود. در یک نظام استبدادی سلسله مراتب در تمام سطوح اجتماع استبداد حکومت می‌کند. وقتی که رژیم استبدادی باشد همه چیز در این جامعه استبدادی می‌شود. پیغمبر می‌آید یقه آن رژیم استبدادی را می‌گیرد، آن ماده‌ی اصلی را از بین می‌برد، آن زمینه‌هائی را که جلوی رشد فطرت انسان‌ها را سد می‌کند این زمینه‌ها را نابود می‌کند. بعد به انسان‌ها می‌گوید که راه این است و چاه این. و خود انسان‌ها آزاد. براین اساس همه انسان‌ها آزادند و هم به برادری می‌رسند. آنچه که ما می‌خواهیم این است که ممکن است تاکنون آنجام نگرفته باشد ولی آنچه که ایده‌آل مذهب است این ‌است از امتیازات حق در طول تاریخ این ‌است که راه صلح کردن را یاد ندارد. مصالحه نمی‌کند. دست به دست باطل نمی‌دهد. هرکس دست به دست باطل داد چه دستش را از جلو بیاورد که شما ببینید و چه دستش را از پشت سر ببرد که شما نبینید خائن است. جامعه‌ی ایده‌آل آن جامعه‌ای است که در آن جامعه مظاهر فساد نباشد. کوشش نشود که جامعه مشغول بشود به یک سری مسائل بدرد نخور بی‌فایده. کوشش نشود که تمام افراد جامعه از بچه‌ای که در درون خانه است تا آن آقای به اصطلاح آدم حسابی که در بیرون خانه و اداره در پشت فلان میز است همه‌‌شان به یک ساز برقصند. این چنین جامعه‌ای در روز بازی حوادث بیچاره است. این چنین جامعه‌ای در روز درگیری‌ها بدبخت است. این چنین جامعه‌ای همه‌ی سرنخ‌هایش به یک جا بند است و کافی است که دشمن همان یکجا را بخرد یا بخورد تا همه را خورده باشد. جامعه‌ای که در آن انسان‌ها کوک شده باشند و به یک ساعت کوکی تبدیل شده باشند اگر میلیاردها میلیارد موشک‌های آخرین سیستم هم در آن جامعه بیاید در روز بازی حوادث به یک نماز هم نمی‌ارزد. اسلام نمی‌آید که مذهب را به زور تحمیل کند. می‌آید جلوی آن عواملی که در جامعه، جامعه را به رقص اسب وادار می‌کند جلوی آن عامل را با زور می‌گیرد. مذهب تحمیلی نیست. نابود کردن ستمگر تحمیلی است. از بین بردن فرهنگ‌های تحمیلی ـ تحمیلی است. آن را از بین می‌برد. جامعه با آزادی راه برابری و برادری را طی می‌کند. این منطق ماست که حق است و جز حق هر چه است گمراهی است.
تاریخ 2 /5 /2537: این افتخار اسلام است برای این‌که به صورت دلبخواه گردنکشان تاریخ درآید باید دست و پایش قطع شود. چه اگر دست وپایش سالم بماند نمی‌تواند رژیم قداره‌بندان را توجیه کند. که خیلی تفاوت است بین آن مکتبی که باید دست و پایش را قطع کنند تا به خدمت ستم درآید با آن مکتبی که خودش از درون محتوائی دارد که عدالت‌بار و عدالت‌آفرین نیست. توجه می‌کنید به سخنم من برای صحبت کردن در این زمینه آگاهی دارم. هرکس در این زمینه صحبتی دارد که صحبتش قابل ارائه به این عموم باشد همین الآن هم می‌تواند حرکت کند و سخنش را بگوید و چه شهامتی دارد اگر کسی اینکار را بکند. در تاریخ انقلابها به اندازه موی سر شماست در تاریخ حرکت‌ها و تحول‌ها و تکامل‌ها و جلو رفتن‌ها فوق‌العاده زیاد است. اما تنها حرکتی که از وقتی آغاز شده است پاک آغاز شده است و انسانی حرکت ابراهیم است و ادامه‌دهندگان راه ابراهیم و معتقدین به مذهب، مذهب به معنی واقعی کلمه‌اش شرط به وجود آمدن یک انقلاب انسانی است. چه تمدن‌هائی که آمده است و رفته است که بعضی به شمارش دندانهای من و شماست. همه این تمدن‌ها با انقلاب آغاز شده است، به قدرت رسیده است. سیر نزولی را طی کرده است و به سقوط آنجامیده است. هیچکدام از این تمدن‌ها یک مرتبه از آسمان فرود نیامده‌ است هیچکدام از این تمدن‌ها به یک مرتبه به نابودی کشیده نشده‌اند همه‌ی این تمدن‌ها با انقلاب آغاز شده است و با ارتجاع به پایان رسیده است. بنی‌امیه به سادگی حکومت را به بنی‌عبّاس تسلیم نکرده است. بنی‌عبّاس اقلیتی انقلابی بوده‌اند چه بسیار کشته شدند. چه بسیار فدائی شدند چه بسیار زنده زنده در چاه‌ها افتادند چه بسیار زنده زنده لای دیوارها گذاشته شدند چه بسیار در درون زندان نگهداشته شدند و سقف زندان را یک دفعه رویشان خراب کردند چه بسیار در گوشه زندان مردند و لاشه‌ی مرده‌شان ماند و بوئید و گندید و سایر زندانیان را به مرض دچار کرد و میراند. چه بسیار کشته دادند تا توانستند حکومت بنیامیه را منقرض کنند. آن انسانی که برده‌وار زندگی می‌کند باید بداند که در برابر هیچ برده‌داری تسلیم نشود و برای اینکه طوق برده‌گی را از گردن بیاندازد باید بداند که در جهان هستی هیچ وجودی و موجودی لایق خضوع نیست. جز ذات لایزال الهی. اگر این اعتقاد را داشت تن به هیچ مطلق دیگری نمی‌دهد لازم نیست که این مطلق برچسب غربی داشته باشد یا برچسب شرقی داشته باشد اعتقاد به خدا زیربنای انسان بودن انسان است تا بعد برسد نوبت به انقلاب انسان و به جامعه انسان و درگیری با قداره‌بندها و درگیری با نظام شرک‌آمیز. در این زمینه است که تمام این حقه‌بازانی که ادعای مسلمانی دارند دروغ می‌گویند پس کسانی که دستشان در استثمار توده‌ها فرو رفته است مسلمانیشان به معنی عمیق کلمه کذب است و دروغ است. نباید مذهب را عقب زد باید مذهب را از چنگال سوءاستفاده‌کنندگان درآورد. از دست آن قداره‌بندانی که هر ستمی که می‌خواهند می‌کنند تاکنون نگذاشته‌اند که اسلام پیاده بشود.
پیاده نشدن اسلام در اثر زورها و قلدری‌ها و شمشیرهای خودی و بیگانه است و این نشان‌دهنده این است که این مذهب ماهیتی انسانی آنچنان دارد که اگر پیاده شود هم این خودی فاسد را عقب خواهد زد و هم آن بیگانه خائن را. و بدین دلیل است که برای پیاده نشدنش در طول تاریخ هم این خودی فاسد فعّال بوده‌است و هم آن بیگانه خائن. این افتخار نیست که مذهب من را نگذاشتند که پیاده شود این افتخار ماست که آئین ما در طول تاریخ درگیری داشته است و همه‌ی قدرت‌ها جلویش را سد کردند که نگذارند پیاده بشود و اجراء بشود. این علامت، ماهیت انسانی این مکتب است آیه‌ای در قرآن است که الآن نمی‌دانم در کدام سوره است مضمون این آیه این است که به پیغمبران می‌گویند که شما گروهی را موعظه می‌کنید که این موعظه کردن شما برای آن‌ها نتیجه ندارد و آن‌ها به هلاکت قهری دچار خواهند شد و نابودی آن‌ها حتمی است. از هیچ چیز نترس وای بر من گوینده از هیچ چیز وحشت نکن، صدای وای بر من گوینده. ترس از جنون ابلیس است و ترس علامت ضعف ایمان به خدا است.
تاریخ 3 /5 /2537:
‌ ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم، جامعه‌ی‌ ما در شرایطی قرار گرفته است. ملّت اسلامی ما در شرایطی قرار گرفته است که عده‌ای نابکار لختش کرده‌اند و زنده بگورش کردند برای اینکه زنده زنده جان دهد و این انسان غارت‌زده مصیبت‌زده زنده بگور شده ناگهان در اثر عوامل خاصی توانسته است این خاص را بشناسد این انسان اکنون مشغول نفس کشیدن است و جز نفس کشیدن هیچ چیز ندارد. اگر می‌توانی دستش را بگیری، دستش را بگیر. اگر می‌توانی گرگ صحرا را از او دور کنی، دور کن. هرچه می‌توانی بکن که خدمت است. منتظر این نباش که ما باید حتماً همان عالی‌ترین قدم را برداریم اگر در انتظار عالی‌ترین قدم بنشینم همان کوچکترین قدم را هم برنخواهی داشت. از هرجا که می‌توانی شروع کن. این جامعه بدبخت، یک جامعه‌ی زنده بگور شده است به هر طریقی که بتوانی به این جامعه خدمت بکنی خوب است. دوستان، برادران من، خواهران من، برای اینکه یک قدم به طرف خدا، به طرف مذهب، به طرف اصلاح خودتان و جامعه‌ی‌تان بردارید هرگز منتظر این نباشید که دیگری بیاید و برای شما راه را تنظیم کند. اگر دیگری آمد و راه را برای شما تنظیم کرد دیگری کار کرد نه شما. منتظر نباشید دستی از غیب برون آید و کاری بکند. خواهران من اگر من بگویم که اسارتی که اکنون زن در تاریخ و بخصوص در کشورهای غربی و بخصوص در رژیم‌های غرب‌زده اسارتی که زن دارد بدترین نوع اسارت زن است در تاریخ خطا نگفته‌‌ام. اشتباه نکرده‌ام شما باید بدانید که در طول تاریخ زن اسیر بوده است ولی باید بدانید که اکنون اسارتش بیشتر شده ‌است.
واعظ مزبور آخرین شب سخنرانیش بوده است و ادامه داد که من باز هم با شما کار دارم.
ارزیابی خبر: صحت دارد
نظریه: قابل بررسی است.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران (بابل)، جلد 1 صفحه 466






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.