تاریخ سند: 22 تیر 1336
قبل از ظهر روز جمعه 21/4/36 در حدود ۱۵ نفر در منزل سید ضیاءالدین طباطبائی
متن سند:
تاریخ گزارش: 22 /4 /36
قبل از ظهر روز جمعه 21 /4 /36 در حدود ۱۵ نفر در منزل سید ضیاءالدین طباطبائی حضور داشتهاند که بین آنها تیمسار سرتیپ کمال- عماد تربتی نماینده مجلس شورای ملی- خلیلی مدیر روزنامه اقدام- دکتر خرسند نخجوان از بازرگانان آذربایجان- برومند رئیس ایل گوران کرمانشاه- مهندس نوری کارمند وزارت دارائی- رضازاده کارمند فرهنگ شناخته شدهاند. سید ضیاء به زبان ترکی و به طوری که حضار کمتر متوجه بشوند از بازرگان آذربایجانی سؤالاتی کرده و او هم راجع به فعالیت و اقدامات آقای علم1 رهبر حزب مردم در آذربایجان سؤالاتی کرده و او هم پاسخ داد اگر آب و نانی در بین باشد ممکنست از حزب مزبور در آذربایجان استقبال شود.
تاجر مزبور که از صحبتش معلوم شد تاجر خشکهبار است به شدت از وضع وزارت بازرگانی انتقاد کرده و میگفت اولیاء وزارتخانه مذکور جز ایجاد اشکال و نارضایتی بین تجار عمل دیگری انجام نمیدهند.
سرتیپ کمال هم قریب به ۱۵ دقیقه با طباطبائی به طور خصوصی صحبت کرده و پس از دریافت پاکتی از ایشان که گویا توصیه شده بود، از آنجا خارج گردیده است.
خلیلی مدیر روزنامه اقدام میگفت از دیر زمانی رجال کشور ما به علت نداشتن ارتش قوی و ثروت متوسل به سیاست شدهاند یک روز وثوقالدوله2 مجبور به عقد قراردادی شد و بعداً دستور داد که به او بد بگویند تا از کار برکنار شده و قرارداد لغو شود یک روز دیگر قوامالسلطنه۳ به روسیه رفته و با حرف و سیاست کشور را نجات داد و با دستور خودش استیضاح گردید و رفت ولی ایران پابرجا مانده و سال گذشته هم کلیه مسئولین با توجه به کسر بودجه برای دریافت کمک از آمریکا بودجه ساختگی تهیه و به تصویب رسانیدند ولی آقای دکتر اقبال4 که خیلی بیپرده صحبت میکند یکباره همه پردهها را بالا زده و صریحاً در مجلس اعلام داشته که بودجه مصوبه ساختگی است و مملکت مبلغ سیصد میلیون ریال کسر بودجه دارد و دیگر به عاقبت کار توجهی ندارند و سید ضیاء فقط در پاسخ گفت عیبی ندارد شاید این جوانها از بنده فرسوده بهتر فکر میکنند و در این موقع خلیلی با گرفتن وقت ملاقات بعدی از آنجا خارج شده و نخجوان بازرگان هم ضمن اشاره به اعتصاب کارگران کوره پزخانهها و کلهپزها گفت با وجود اظهار رئیس دولت از هفته گذشته مرتباً قیمت اجناس و همچنین مصالح ساختمانی در حال ترقی است و در این بین تنها طبقهای که از این بابت سخت تحت فشار قرار گرفتهاند کارمندان عادی دولت میباشند که هر سه یا چهار سال یک بار فقط ماهیانه در حدود دویست الی سیصد ریال آن هم پس از هزار مرتبه مصاحبه و درج در جراید که خود بالطبع موجب ترقی هزینه زندگی میگردد با آنها فوقالعاده تعلق میگیرد و از طرف دولت به هیچ وجه نسبت به وضع این طبقه از کارمندان توجهی نمیشود و دولتها هر روز با دادن وعدههای دروغ به عنوان اجرای اشل جدید و قانون استخدام جدید و غیره آنها را سرگرم مینمایند و معلوم نیست روزی که کارمندان مذکور هم در سراسر کشور به اعتصاب مبادرت کنند دولت چه اقدامی خواهد کرد و سید ضیاءالدین طباطبائی هم گفت واقعاً که زندگی این کارمندان با توجه به ترقی روزافزون هزینه زندگی مرارتآور میباشد و دولت بایستی برای کارمندان مذکور فکر عاجلی بنماید.
توضیحات سند:
1- اسداله علم: فرزند محمدابراهیم خان علم (شوکتالملک دوم) در سال ۱۲۹۹ ش در شهر بیرجند بدنیا آمد. از چگونگی رشد و زندگی اسداله علم در سنین کودکی اطلاع چندان در دست نیست. پدر وی محمدابراهیم خان یکی از خوانین قائنات و سیستان و یکی از متحدین انگلیس در آن منطقه بود که پس از کودتای ۱۲۹۹ ش همکاریاش را با رهبران کودتا ادامه داد و تا سال ۱۳۰۴ ش حکمران ایالات قائنات و سیستان و بلوچستان بود بنابراین قاعدتاً اسداله علم از امکانات رفاهی و آموزشی و اقتصادی ممتازی برخوردار بود.
اسداله علم از اوان نوجوانی وارد سیاست شد. ازدواج مصلحتی او با ملکتاج قوام دختر قوامالملک شیرازی یکی دیگر از متحدین انگلیس در جنوب ایران به دستور رضاشاه صورت گرفت و راه پیشرفت او را هموارتر ساخت.
در سال ۱۳۲۳ اسداله علم حکم مقام پیشخدمتی مخصوص شاه را از محمدرضا پهلوی دریافت کرد و در سال ۱۳۷۶ فرماندار کل بلوچستان شد که تا سال ۱۳۲۸ به طول انجامید. در دیماه ۱۳۲۸ در کابینه ساعد وزیر کشور شد در ترمیم این کابینه علم به وزارت کشاورزی منصوب گردید. اسداله علم در کابینه منصور بار دیگر وزیر کشاورزی شد و سپس در کابینه رزمآرا به پست وزارت کار گمارده شد. با قتل رزمآرا و نخستوزیری مصدق، علم از سوی شاه سرپرست ادارهی املاک و مستغلات پهلوی شد و از هر گونه تلاش جهت سقوط دولت مصدق باز نایستاد از این رو با کلیه عوامل جاسوسی انگلیس در ایران از جمله برادران رشیدیان و در رأس آنان شاپور ریپورتر هماهنگ شد و بدینسان شبکه بدامن که طراحی و اجراء کودتا علیه مصدق را بر عهده داشت شکل گرفت. پس از کودتا و قدرتیابی مجدد شاه، علم به عنوان یکی از معدود مشاوران شاه در آمد. با تشکیل کابینه حسین علاء در فروردین ۱۳۳۴ اسداله علم وزیر کشور شد که تا نیمه فروردین ۱۳۳۶ ادامه یافت. در این سال رژیم پهلوی برای نشان دادن خود به عنوان حکومتی دموکراتیک تشکیل در حزب را تدارک دید که در رأس حزب مردم اسداله علم قرار گرفت. در اوایل دهه ۱۳۴۰ ش شاه بنیاد موقوفات خاندان پهلوی را تأسیس کرد و علم را به عنوان سرپرست انتصاب نمود که تا مرداد سال ۴۱ به طول انجامید که از این زمان به سمت نخستوزیری منصوب شد. در دوران زمامداری اسداله علم در ۶ بهمن ۴۱ رفراندوم فرمایشی «انقلاب سفید» انجام شد که با مخالفت همه جانبه مردم و علما روبرو شد. البته پیش از آن امام خمینی (ره) به اشکال گوناگون علم و سیاستهای او از جمله مصوبه هیئت دولت در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی را مورد حمله قرار میدادند. گسترش اعتراضات برای علم راهی جز عقب نشینی باقی نگذاشت و مصوبه فوقالذکر در ۸ آذر 1341 ملغی اعلام شد اما روند حوادث منجر به قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ شد که اسداله علم در سرکوب آن نقش ویژه و تعیین کنندهای داشت. دیری نپائید که اسداله از سمت خود استعفاء داد. اسداله علم سپس از سوی شاه به ریاست دانشگاه پهلوی در شیراز منصوب شد و بالاخره اسداله علم در پست وزارت دربار منشاء خدماتی به مخدوم خود محمدرضا پهلوی شد ولی بعلت بیماری در نیمه مرداد ۱۳۵۶ استعفا داد و نهایتاً سرطان خون، در روز جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ او را از پای در میآورد.
۲- حسن وثوق (وثوقالدوله): در سال ۱۲۹۰ ه ق مطابق با ۱۲۵۱ ه ش در تهران متولد شد. پدر وی میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه و نوه میرزا محمد قوامالدوله آشتیانی و خواهرزاده حاج میرزا علیخان امینالدوله، صدراعظم مظفرالدین شاه بود. حسن وثوق پس از فراگیری تحصیلات مقدماتی و آموختن صرف و نحو عربی و دستور زبان فارسی، زبانهای فرانسه و انگلیسی را به خوبی آموخت و در سال ۱۳۱۰ ه ق به جای پدرش مستوفی آذربایجان گردید. حسن وثوق در اوایل سلطنت مظفرالدین شاه عنوان وثوقالدوله را به دست آورد. در دوره اول مجلس شورای ملی، از تهران به نمایندگی انتخاب شد. در کابینه سپهدار اعظم (محمد ولیخان تنکابنی) به وزارت دادگستری منصوب شد.
در کابینههای صمصامالسلطنه بختیاری و علاءالسلطنه، وزیر امور خارجه شد. در دولت شاهزاده سلطان عبدالمجید میرزا (عینالدوله) به وزارت فرهنگ رسید. از شوال ۱۳۳۴ تا شعبان ۱۳۳۵ نخستوزیر بود و مجددأ در شوال ۱۳۳۶ به ریاست الوزرایی منصوب گردید وی عاقد قرارداد ۱۹۱۹ م. بود.
در این سال از جانب دولت بریتانیا به مرتبه شوالیه با نشان صلیب بزرگ (G.C.B) نایل آمد. به خاطر مخالفتهای گسترده با قرار داد ناچار از استعفا شد و به اروپا رفت و نزدیک به شش سال در آنجا بود. پس از صعود رضاخان به سلطنت در سال ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ ه ش در کابینه حسن مستوفی به سمتهای وزیر عالیه و وزیر عدلیه برگزیده شد.
در اواخر عمر، بار دیگر به نمایندگی مجلس انتخاب شد و سپس ریاست فرهنگستان را عهدهدار گردید. وثوقالدوله در بهمن ماه سال ۱۳۲۹ شمسی در سن ۸۰ سالگی در تهران درگذشت و در قم مدفون شد. وی همچنین شاعری توانا بود و از او دیوان شعری بر جای مانده است.
٣- قوامالسلطنه: فرزند میرزا ابراهیم خان معتمدالسلطنه و خواهرزاده میرزا علی خان امینالدوله بود در سال ۱۳۱۲ ق مدتی جزو پیشخدمتهای ناصرالدین شاه بود و در ۱۳۱۴ که امینالدوله به حکومت آذربایجان منصوب شد. ریاست دفتر خود را به قوام واگذار کرد و در دوران صدارت امینالدوله منشی حضور صدراعظم شد (۱۳۱۵ ق) و در دوران صدارت عبدالمجید عینالدوله (۲۴ - ۱۳۲۱ ق) لقب دبیر حضور گرفت و در دوران تصدی میرزا تقیخان مجدالدوله نیز وزارت داخله که وزارت رسائل نیز در اختیار او بود احمد قوام را به سمت وزیر رسائل تعیین کرد و به مناسبت شغلش ملقب به وزیر حضور شد (۱۳۲۴ ق) و در اوایل انقلاب مشروطیت قوامالسلطنه لقب گرفت و از همین زمان است که مراحل ترقی خود را طی کرد. پس از فتح تهران (۱۳۲۷) با حمایت حاج علیقلی خان سردار اسعد بختیاری معاون وزارت کشور شد و در ۱۳۲۸ ق به معاونت وزارت جنگ رسید و در کابینه مستوفیالممالک (۱۳۲۸ ق) با به عهده گرفتن وزارت جنگ برای اولین بار وزارت یافت. در ۱۳۲۹ ق در کابینه سپهدار وزیر عدلیه شده و در کابینه صمصامالسلطنه بختیاری به وزارت داخله رسید (۱۳۲۹) و در ۱۳۳۱ در کابینه محمدعلی خان علاءالسلطنه وزارت مالیه را برعهده گرفت و در کابینه عینالدوله (۱۳۳۶ ق) وزارت داخله را برعهده داشت (۱۲۹۹) در سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ ق والی خراسان شد و پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ ش که سید ضیاءالدین طباطبائی به نخستوزیری رسید بنا به کینه قدیمی او از احمد قوام به کلنل پسیان رئیس ژاندارمری خراسان دستور داد که وی را گرفته و تحتالحفظ به تهران فرستد. در تهران مدتی در زندان بود که فرمان نخستوزیری او صادر شد (۱۴ خرداد ۱۳۰۰ ش) و پس از چهار ماه مشیرالدوله برجای او نشست. پس در خرداد ۱۳۰۱ دوباره نخستوزیری را بر عهده گرفت که این کابینه او نیز ۸ ماه دوام آورد. در ۱۳۰۲ شمسی رضاخان سردار سپه که وزیر جنگ کابینه مشیرالدوله بود به بهانۀ توطئه توام برای کشتن او، وی را برای مدتی دستگیر کرد. وی پس از آزادی به اروپا رفت و تا ۱۳۰۷ ش در آنجا بود. پس از بازگشت تا شهریور ۱۳۲۰ و عزل رضاخان از سیاست کناره گرفت. پس از شهریور ۱۳۲۰، احمد قوام در مرداد ۱۳۲۱، بهمن ۱۳۲۴ و تیرماه ۱۳۳۱ به نخست وزیری رسید.
احمد قوام در تیرماه ۱۳۳۱ به نخستوزیری رسید که با اعتراض شدید مردم مواجه شد و با نخستوزیری مصدق و تظاهرات بر علیه قوام به قیام سی تیر و کشتار مردم به دستور قوام و نهایتاً استعفای او منتهی شد تا دوباره مصدق نخستوزیری را بر عهده گیرد. این صدارت بد فرجام موجب تصویب قانون مصادره اموال قوام در ۱۲ مرداد ۱۳۳۱ شد اما در ۲۹ خرداد ۱۳۳۳ این قانون لغو و اموال او را به وی بازگرداندند. احمد قوام در ۳۱ تیرماه ۱۳۳۴ در سن ۸۲ سالگی درگذشت و در مقبره خانوادگی خویش در قم به خاک سپرده شد.
۴- منوچهر اقبال در ۲۰ مهر ۱۲۸۸ در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در مشهد و تحصیلات متوسطه را در مدارس ثروت و دارالفنون تهران به پایان برد و در دارالفنون با دکتر رضا رادمنش، دکتر فریدون کشاورز و دکتر محمد شاهکار همکلاسی بود. او در سال ۱۳۰۵ با هزینه شخصی عازم اروپا شد و در سال ۱۳۱۲ به عنوان متخصص امراض عفونی از دانشکده پزشکی پاریس فارغالتحصیل گردید. وی در همین سال با یک دختر فرانسوی ازدواج کرد. ورود منوچهر اقبال به صحنه سیاست با شهریور ۱۳۲۰ و سقوط دیکتاتوری رضاخان مقارن است. وی سمتهایی منجمله، معاون وزارت بهداری، کفیل وزارت بهداری، وزیر بهداری، پست و تلگراف، فرهنگ، راه، کشور، سناتور مجلس سنا، استاندار آذربایجان، ریاست دانشگاه تهران و دانشکده پزشکی، نخستوزیر و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران و... را عهدهدار بود. سند بیوگرافیک مورخ 25 /5 /1333 مندرج در پرونده ساواک حاکی از آن است که دکتر اقبال در جریان انتخابات این زمان با وساطت دکتر هادی طاهری (وزیر مشاور) مبلغ ۵۰۰ هزار تومان رشوه دریافت داشت. در این دوران شهرت اقبال به عنوان یک چهره وابسته به استعمار بریتانیا و دربار شهرت بیشتری یافت. طبق اسناد ساواک، دکتر منوچهر اقبال در سفر سال ۱۳۳۱ به فرانسه به همراه دکتر عبدالحسین راجی، به عضویت فراماسونری درآمد. در سالهای بعد، اقبال به همراه دکتر سعید مالک در رأس لژهای تابع تشکیلات فراماسونری فرانسه قرار داشت. اسناد موجود، نام اقبال را در زمرۀ مؤسسین لژ خورشید تابان (تابع گراند ناسیونال دو فرانس) در خرداد ماه ۱۳۴۳ و رئیس هیئت مدیره این لژ نشان میدهد.
منوچهر اقبال نخستوزیر محمدرضا پس از دولت علاء است. اقبال مدتی وزیر بهداری بود و بقول فردوست وی بسیار جاهطلب بود. او کارش را از شرکت نفت شروع کرد و به وزارت نفت رسید و با مساعدت اشرف خواهر شاه نخستوزیر شد. او مطیع اوامر انگلیسیها بود. فردوست میگوید: وی در زمان نخستوزیری دچار خبطی شد که از موضوعش بیاطلاع ماندم و منجر به برکناری او شد. بعدها مورد عطوفت ملوکانه قرار گرفت و مجدداً رئیس شرکت ملی نفت شد و تا زمان فوتش در این مقام بود.
منبع:
کتاب
سیدضیاءالدین طباطبایی صفحه 21