تاریخ سند: 1 آبان 1347
موضوع: محمدعلی مولوی عربشاهی1
متن سند:
رونوشت گزارش خبر شماره 3247/ 1 /8 /47
موضوع: محمدعلی مولوی عربشاهی1
محمدعلی مولوی عربشاهی طی مدت اقامت خود در نجف از آیتاله خمینی. سید عبداله شیرازی و شیخ محمد صادقی دیدن نموده و همچنین در تاریخ 27 /7 /47 به بغداد عزیمت و با سید موسی آیتالهزاده اصفهانی در منزلش ملاقات نموده است. مولوی عربشاهی در مورد منظور از ملاقاتهای خود اظهار داشته که تنها برای دیدار صورت گرفته است.
ضمناً مشارالیه درباره اشخاصی که از مصر با آنان مکاتبه داشته از شیخ علی نوری یاد نموده و اظهار داشته که شنیده است شیخ علی نوری به طور غیرمجاز به ایران مسافرت و دو هفته قبل در همدان بازداشت گردیده است.
ملاحظات: شیخ علی نوری همان شخصی است که جریان مکاتبه مولوی عربشاهی با او طی شماره 716 ـ 21 /2 /47 منعکس شده است.
نتیجه تحقیقات معموله در مورد منظور از ملاقاتهای وی در تصمیمات مشارالیه پس از حصول نتیجه منعکس خواهد شد.
رونوشت برابر اصل است. اصل در پرونده بایگانی است.
در پرونده خمینی بایگانی شود. ـ 14 /8 /47
توضیحات سند:
1. محمدعلى مولوى عربشاهى فرزند محمدباقر، در سال 1320ﻫ ش متولد شد. پس از تحصیلات ابتدایى و متوسطه وارد دانشکده فنى دانشگاه تهران شد. با تشکیل حزب ملل اسلامى از سوى آنان دعوت به همکاری شد و از اعضاى مرکزى حزب گردید. پس از کشف حزب ملل اسلامى و دستگیرى اعضاى آن، وى تنها فردى بود که موفق به فرار و خروج از کشور شد. ساواک پس از مدتى رد وى را در عراق به دست آورد و موفق به شناسایىاش گردید. مولوى پس از مدتى به مصر و لبنان مسافرت کرد و چندصباحى گویندگى بخش فارسى رادیو قاهره را به عهده داشت. وى در سال 1348 به عراق مراجعت کرد و گویندگى برنامه «نهضت روحانیون ایران» را در رادیو عراق به عهده گرفت. محمدکاظم موسوى بجنوردى، رئیس حزب ملل اسلامى، در خاطراتش درباره وى مینویسد: «مولوى پس از فرار در منزل یکى از دوستانش مخفى شده و از آنجا با پوشیدن لباس روحانى به خوزستان رفت و از آنجا به وسیله دوستان روحانى به عراق رفت. آقاى مولوى سالها در نجف و لبنان و سوریه بود. سرانجام به آلمان شرقى رفت. در آنجا ادامه تحصیل داد و مهندس شد. بعد از انقلاب اسلامى به ایران بازگشت و سالها در دائرۀالمعارف بزرگ اسلامى عضو هیئت علمى و سرپرست بخش علوم بود.» آقاى عربشاهى در سال 1386 دار فانى را وداع گفت.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک صفحه 18