تاریخ سند: 2 مرداد 1342
موضوع: صورت اسامی روحانیونی که در جریانات اخیر از ولایات به تهران آمده
متن سند:
شماره: 419 تاریخ:2 /5 /1342
گیرنده: مدیریت کل اداره سوم
موضوع: صورت اسامی روحانیونی که در جریانات اخیر از ولایات به تهران آمده1
محترماً معروض میدارد پس از وقایع 15 خرداد ماه 42 آیاتاله سید کاظم شریعتمداری و نجفی از قم و میلانی از مشهد [به] تهران آمده و طبق دستور آنها و سایر روحانیون تهران افراد زیر نیز از شهرستان های نامبرده در زیر به تهران آمده در جلسات روحانیون شرکت نموده و بفرموده اخیراً به آنها ابلاغ گردیده که هر چه زودتر به شهرستانهای مربوطه مراجعت نمایند:
1ـ آیتاله مرتضی حایری یزدی2 از قم 2ـ آیتاله سید محمدباقر شهیدی3 از گلپایگان 3ـ حاج میرزا حسن انصاری از قم 4ـ آیتاله یثربی از کاشان 5 ـ آیتاله شیخ احمد ]محمد[ صدوقی از یزد 6ـ شیخ عبداله مجتهدی4 از تبریز 7 ـ سید محمود [احمد] آقا خسرو شاهی از تبریز 8 ـ سید کاظم آقا هاشمینژاد از تبریز 9ـ هاشم جابر اردبیلی از تبریز 10 ـ حاج ابوالقاسم محمدی5 از گلپایگان 11 ـ حاج آقا علی قاضی زاهدی6 از گلپایگان 12 ـ آیتاله کمالوند7 از خرم آباد13 ـ آیتاله آخوند ملاعلی8 از همدان 14 ـ شیخ حسین مقدس از مشهد 15 ـ سید علی ابطحی دامغانی از مشهد 16 ـ حاج سید مهدی موسوی خونساری از خمین 17 ـ شیخ فرج اله احمدی از نهاوند 18 ـ آیتاله ضیابری9 از رشت 19 ـ آیتاله بحرالعلوم10 از رشت 20 ـ حاج شیخ علی قوچانی گلپایگانی از شهریار 21 ـ حاج شیخ محمد محقق نیشابوری از بندر گز.22 ـ آیتاله جزایری از اهواز 23ـ آیتاله قائمی از آبادان 24ـ آیتاله جلیلی از کرمانشاه 25ـ حاج آقا عیسی ]جزایری11 [ از خرم آباد 26ـ آیتاله خادمی از اصفهان 27 ـ آیتاله طاهری از شیراز 28ـ آیتاله صالحی از کرمان 29ـ آیتاله سید ابوالحسن رفیع12 [رفیعی] از قزوین 30ـ شیخ محمد حسین هرسینی از هرسین کرمانشاه 31ـ آیتاله میر سید علی بهبهانی از اهواز
آقای شهابی 2 /5 /1342در پرونده تظاهرات 15 خرداد بایگانی شود. شهابی به سابقه ضمیمه گردد. 2 /5 /1342
توضیحات سند:
1. پشتیبانى و حمایت علماى اعلام و روحانیون عالیقدر ایران از قائد بزرگ اسلام، تنها به صدور اعلامیه، تلگراف و نامه محدود نگردید، بلکه از علماى طراز اوّل حوزههاى علمیه قم و مشهد تا علماى عالى مقام شهرستانها به منظور نشان دادن حد اعلاى همآهنگى و اتحاد با قائد بزرگ، یکباره از جا برخاسته به سوى مرکز شتافتند و رسماً از رژیم شاه خواستار آزادى بىقید و شرط ایشان شدند. بسیارى از علماء و روحانیون تهران نیز در محل معینى اجتماع کرده به طور دسته جمعى خود را به شهربانى تهران معرفى نمودند و اعلام داشتند که یا امام خمینى را فورا و بدون قید و شرط آزاد نمائید و یا اینکه ما را همانند ایشان به زندان گسیل دارید که همگى دستگیر و روانه زندان شدند. یکى از این «مهاجرین» حضرت آیتالله میلانى است که از مشهد به تهران هجرت نمود تا به همراه بقیه «مهاجرین» موجبات آزادى امام خمینى (ره) را فراهم آورد رژیم شاه تلاش زیادى نمود که مهاجرین به شهرهاى خود بازگردند و چنین وانمود شود که قائد بزرگ آزاد گردیده است تا مسئله فیصله یابد، امّا وجود مهاجرین در تهران و عدم بازگشت آنان به مراکز خویش، بزرگترین دلیل و نشانه عدم آزادى امام بود که مىتوانست بار دیگر خشم و احساسات تودهها را برانگیزد. از این رو رژیم سخت آنان را تحت فشار قرار داد که تهران را ترک گویند و به مراکز خود بازگشت نمایند و با فشار مداوم و روزافزون بدون ایجاد سر و صدا مهاجرین را یکى پس از دیگرى از مرکز خارج نمود و سرانجام چند تن از علماى طراز اوّل قم و مشهد را که پس از چندین ماه سرگردانى و اقامت در مرکز نمىخواستند دست خالى و بدون آزادى حضرت امام به مراکز خود بازگشت نمایند، در صبحدم 15 مهرماه 42 تحتالحفظ به مشهد و قم فرستاد و بدین ترتیب مهاجرت تاریخى علماى ایران پایان پذیرفت.
ر.ک: بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، سیّد حمید روحانى، صص 594 ـ 553.
ر. ک: نهضت روحانیون ایران، على دوانى، جلد 4، صفحه 499.
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 9 جلد، 1382.
2. آیتالله شیخ مرتضى حائرى یزدى، در سال 1294 (ﻫ ش) در اراک به دنیا آمد. ایشان علوم دینى را نزد پدر خود، مرحوم آیتالله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى، بنیانگذار حوزه علمیه قم، و دیگر اساتید قم نظیر آیات عظام سید محمدتقى خوانسارى، سیدمحمد محقق داماد، آیتالله حجت (پدر همسرشان) و حضرت امام (ره) فراگرفت. ایشان مدتى در حوزه علمیه قم سطوح عالیه را تدریس و از سال 1326 شمسى به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشت که بسیارى از اساتید فعلى قم از شاگردان ایشانند. این عالم بزرگ کلیه دروس فقه و اصول خود را شخصاً به رشته تحریر درآورده که هم اکنون یک دوره کامل اصول فقه و نیز کتابهاى طهارت، خمس، مکاسب و قسمتى از صلوۀ ایشان در دست است، یک جلد از مکاسب ایشان نیز به نام ابتغاء الفضیلۀ فى شرح الوسیله به چاپ رسیده است.
وى پدر همسر آیتالله حاج آقا مصطفى خمینى (ره) و از دوستان و معاشران امام خمینى بود. به گواهى حضرت امام «علاوه بر فقاهت و عدالت، از صفاى باطن به طور شایسته برخوردار بودند و از اوایل نهضت اسلامى ایران، از اشخاص پیشقدم در این نهضت مقدس بودند.» آیتالله حائرى در سال 1364 دار فانى را وداع گفت.
3. آیتالله سید محمدباقر شهیدى، فرزند مرحوم حاج سید هاشم گلپایگانى در سال 1279 ﻫ ش در گلپایگان متولد شد. مقدمات را نزد استادان محل فراگرفت و در سال 1299 به نجف اشرف مهاجرت نمود. سطوح را نزد علمایى چون مرحوم آیتالله مشکینى گذراند و پس از آن به سامرا رفت و مدت یکسال و نیم در آنجا اقامت نمود و از محضر درس آیتاللّه العظمى آقا میرزا عبدالهادى شیرازى بهره برد.
در سال 1303 که پدرش فوت نمود، به ایران مراجعت و پس از یک سال توقف در گلپایگان، به اصفهان مسافرت کرد و از درس مرحوم آیتالله حاج سید محمد صادق بهرهمند شد. در سال 1305 مجدداً به نجف اشرف مشرف شد و در درس آیات عظام عراقى، اصفهانى، نائینى و آقا سید ابوتراب خوانسارى شرکت جُست. در سال 1309 به شهر «برحا» (هندوچین) مسافرت نمود که تا اوّل سال 1320 در آنجا به تبلیغ احکام اسلامى اشتغال داشت. پس از آن به ایران آمد و در شهر اراک ساکن شد.
در سال 1335 به منظور شرکت در جشن چهاردهمین قرن ولادت على (ع) که در پاکستان منعقد شده بود، به دعوت انجمن پاوگار مرتضوى کراچى به اتفاق عدهاى از علما از جمله حجت الاسلام والمسلمین آقای فلسفى به آنجا رفت.
از جمله تألیفات وى: ترجمه کتاب الامراض الاجتماعیه و علاجها، با عنوان درد و درمان . ترجمه کتاب کشف المحجه، با عنوان راهنماى سعادت . ترجمه نسیم الصباح و شرح دعاء صباح و کتاب ادعیه و تهلیلات فى الایات البینات است.
وى تا سال 1353 ش در تهران میدان قزوین اقامت داشت و در مسجد آن محل به اقامه جماعت مىپرداخت.
4. آیتالله میرزا عبداللّه مجتهدى تبریزى، فرزند حاج میرزا مصطفی، در 23 تیر 1281 ﻫ ش در نجف اشرف متولد شد. تحصیلات حوزوی خود را در همانجا خدمت مرحوم آخوند خراسانی و سید کاظم یزدی به پایان رساند. بعد به خاطر کسالت همراه والد معظم به ایران آمد که این مسافرت همگام با انقلاب مشروطیت سال 1287 بود. یک سال را در حومهی تبریز گذراند سپس در ایران جهت معالجه به تهران عزیمت کرد و پس از دو سال توقف دوباره به تبریز بازگشت و در این شهر به خدمات و وظایف اجتماعی و سیاسی خود عمل نمود و در ضمن تحصیلات عالی خود را نزد مرحوم آیتالله حاج میرزا خلیل مجتهد و آیتالله آقا میرزا رضی زنوزی ادامه داد. در سال 1304 به قم هجرت کرد و از محضر آیتالله حائری یزدی، یثربی کاشانی و شیخ محمدرضا اصفهانی نیز بهرهی فروانی برد. آنگاه در سال 1310 دوباره به تبریز بازگشت و رهبری آن سامان را بر عهده گرفت. ایشان در جریان نهضت امام خمینی(ره)، نقش ارزندهای ایفاء کرد. آیتالله مجتهدی تبریزی به زبانهای فارسی، ترکی، عربی، فرانسوی، انگلیسی احاطهی کامل داشت. وی در 27 خرداد 1355 در مشهد به رحمت ایزدی پیوست و در جوار حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده شد.
مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 362.
5. آیتالله حاج میرزا ابوالقاسم محمدی گلپایگانى، فرزند علامه شیخ محمدمهدی، در سال 1286 ﻫ.ش در اسفرنجان گلپایگان در خانوادهاى روحانى به دنیا آمد. پس از آموختن برخی مقدمات به اصفهان هجرت نمود و در حوزه علمیه این شهر، از محضر اساتید گرانقدرى نظیر حاجآقا رحیم ارباب، بهره برد و براى تکمیل مراتب علمى عازم نجف اشرف گردید و از محضر آیات عظام، آقا ضیاءالدین عراقى و آقاسید ابوالحسن اصفهانى و ابوالحسن مشکینی بهره برد و به درجه اجتهاد رسید و به زادگاه خود بازگشت و ضمن وعظ و خطابه, اقامه جماعت نمود. با درخواست مردم گلپایگان به آن شهر رفت و مسجد جامع متروک و مخروبه را تعمیر و تجهیز نموده و مدت چهل سال در آن اقامه نماز جمعه و جماعت نمود. در سال 1330 به عنوان نماینده آیتالله العظمى بروجردى به آلمان عزیمت کرد و فعالیت گستردهاى را جهت نشر و اشاعه عقاید اسلامى شروع نمود و مقدمات احداث مسجد بزرگ هامبورگ را فراهم کرد و پس از مدتى مجبور به ترک آلمان گردید. آیتالله محمدى پس از مراجعت از آلمان به گلپایگان بازگشت و ضمن اقامه نماز جمعه و جماعت، تفسیر قرآن را شروع کرد و بسیارى از شیفتگان دریاى معارف قرآنى را سیراب کرد. او از آغاز نهضت حضرت امام(ره) به صراحت در منابر و محافل از آن حمایت نمود و با نام بردن از ایشان، دعا مىکرد. سرانجام در سال 1358 ﻫ ش دارفانى را وداع گفت و در قبرستان شیخان شهر مقدس قم به خاک سپرده شد.
6. آیتالله شیخ على قاضى زاهدى، فرزند مرحوم آقا رضا قاضى، در سال 1306 ﻫ ش در شهرستان گلپایگان متولد شد و در تحصیل ابتدا به علوم جدید پرداخت. پساز آن مشغول به علوم دینى گردیده، مقدمات و مبادى و قسمتى از سطوح را در خدمت پدرش و بعضى دیگر از علمای بزرگ گلپایگان خواند. بعد از آن به قم مهاجرت کرد و سطوح عالى را از مدرسین حوزه قم چون آیات عظام گلپایگانى و مرعشى نجفى استفاده نمود.
بعد به درس خارج آیات ثلاثه مرحوم حجت، آقاى خوانسارى و صدر و مرحوم آیتالله العظمى شیخ عباسعلى شاهرودى حاضر شد. بعد از ورود مرحوم آیتالله العظمى بروجردى، مرتباً در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد. وى در سال 1378ﻫ. ق بنا به اصرار اهالى گلپایگان به این شهر مسافرت کرد و در آنجا اقامت گزید. از آثار وى مىتوان به تقریرات مرحوم آیتالله بروجردى در فقه، تقریرات در اصول، قصص یا داستانهاى شگفتانگیز قرآن مجید، زندگانى چهارده معصوم یا تتمهالقصص در شش جلد و ... اشاره کرد.
7.آیتالله روحالله کمالوند خرمآبادی، در سال 1280 ﻫ ش در خرم آباد متولد شد. تا سال 1297 در زادگاه خود مشغول تحصیل شد و علوم اسلامی را نزد ابوتراب جزایری آموخت. سپس در 17 سالگی به بروجرد رفت و دو سال از محضر آیتالله العظمی بروجردی و اعاظم معاصر آن دیار بهرهها برد. وی سپس به اراک مهاجرت کرده و از محضر آیتالله العظمی حائری یزدی (ره) بهرهمند گردید و با حضرت استاد به قم رفت و تا سال 1306 در قم از حوزه تدریس معظمله استفاده کرد.
دروس عقلی را از میرزاعلیاکبر یزدی آموخت، سپس به خرمآباد مراجعت کرد. هنگامی که آیتالله العظمی بروجردی به قم آمدند، وی مجدداً به قم بازگشت و مدت پنج سال از محضر ایشان کامیاب شد. در سال 1329 بنا به دستور آیتالله العظمی بروجردی به خرمآباد رفت و به تأسیس حوزۀ علمیه آن سامان پرداخت. با اعلام طرح موسوم به انقلاب سفید، آیتالله کمالوند نقش واسطه در تبادل نظرات روحانیون و شاه را بر عهده داشت و به نمایندگی از طرف روحانیون قم، پیام مخالفت روحانیت با انقلاب سفید را به محمدرضا پهلوی رساند. وی در سال 1343 دعوت حق را لبیک گفت و در قم به خاک سپرده شد.
ر.ک: آیتالله روح الله کمالوند به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1391.
8. آیتالله آخوند ملاعلى معصومى همدانى، در سال 1273 ﻫ ش در یکى از روستاهاى همدان به نام وفس متولد شد. پس از گذراندن دروس ابتدایى، به مدت چهار سال در شهر همدان به تحصیل علوم ادبى و صرف و نحو پرداخت و سپس براى تحصیل علم کلام و فلسفه به مدت پنج سال در شهر تهران اقامت گزید. در سال 1301 براى ادامه تحصیلات، به شهر قم هجرت نمود و به مدت 10 سال نزد آیتالله شیخ عبدالکریم حائرى به تحصیل پرداخت و به درجه اجتهاد رسید.
وى در سال 1310 به شهر همدان مراجعت کرد و به مرمت مدرسه آخوند ملاحسین همدانى همت گماشت و در آنجا به تدریس پرداخت.
ایشان در جریان نهضت امام خمینى(ره) به فعالیتهاى سیاسى پرداخت. ایشان بسیار فعال و پرمطالعه بود و به جهت ویژگیها و محاسن اخلاقی در مدت کوتاهی محبوب خاص و عام شد. همواره طلاب را به تهجّد تشویق میکرد و از آثار و خدمات این بزرگوار تجدید بنای مدرسۀ آخوند، تأسیس کتابخانه غرب همدان و انتشار مجله پیک اسلام میباشد.
وى سرانجام در سال 1357 در یکى از بیمارستانهاى لندن به علت بیمارى از دنیا رفت و پیکر او را از آنجا به ایران منتقل کرده و در شهر همدان به خاک سپردند.
وى صاحب تألیفاتى همچون رساله در اجتهاد و تقلید، رسالهاى در کلام نفس، تقریرات درس آیتالله حائرى و غیره مىباشد.
9. آیتالله سید محمود ضیابری، فرزند آقا سید مهدی، در سال 1268 ﻫ ش در روستای ضیابر از توابع رشت متولد شد. در هفت سالگی به مکتب خانه رفت و قرآن و مقداری صرف و نحو را فراگرفت و پس از آن، برای ادامه تحصیل به رشت رفت و در مدارس حاج سمیع و مستوفی به تحصیل پرداخت. در سال 1298 به نجف اشرف رفت و از محضر آیات عظام نائینی، اصفهانی، عراقی و شریعت اصفهانی بهرهمند گردید.
در سال 1313 برای زیارت امام رضا علیهالسلام به ایران آمد و پس از زیارت راهی رشت شد و چند ماهی در قریه ضیابر توقف نمود و مجدداً به نجف بازگشت. در سال 1320 به ایران آمد و راهی همدان شد و چون مقارن جنگ جهانی دوم بود، ناگزیر در رشت رحل اقامت افکند و در مساجد خمیران، چهل تن و مسجد مرحوم حاج محمدکریم به اقامه جماعت و تبلیغ پرداخت. در سال 1328 با فوت آیتالله حاج سید مهدی رودباری، برای ادارۀ حوزه علمیه رشت به مسجد جامع کاسهفروشان و مدرسه مهدویه منتقل گردید و به اقامه جماعت و تدریس مشغول گردید و در همین سالها به تأسیس مساجد، تعمیر مدارس و ایجاد کتابخانه و ابنیه خیریه همت گماشت.
آیتالله ضیابری یکی از کسانی بود که در جریان نهضت امام در سال 1341 در مخالفت با جریان اصلاحات ارضی به همراه آیتالله سیدحسن بحرالعلوم دستگیر و به زندان قزل قلعه تهران انتقال داده شد.
ساواک در گزارشی به تاریخ آذر ماه 1347 درباره نقش ایشان در مبارزات امام خمینی مینویسد: « عدهای از روحانیون و بازاریهای شهرستان رشت از جمله سیدمحمود ضیابری و سیدحسن بحرالعلوم در منزل حاج رحیم سبحانیپور اجتماع نموده و مبلغ پنجاه هزارریال جهت آیتالله خمینی جمعآوری کردهاند.» آیتالله ضیابری در سال 1361 در رشت بدرود حیات گفت و در شبستان مسجد کاسهفروشان به خاک سپرده شد.
امام خمینی در آینه اسناد، ج 9، ص 476
10. آیتالله سید حسن بحرالعلوم، فرزند حاج سید حسین، در سال 1268 ﻫ ش در نجف اشرف متولّد شد. مبارزات سیاسى وى در زمان رضاخان و در پى واقعه کشف حجاب آغاز شد که به علت مخالفت با آن حدود 15 روز زندانى گردید. پس از آن با جریان اصلاحات ارضى شاه به مخالفت برخاست و در بهمن 1341 به همراه آیتالله ضیابرى به وسیله شهربانى قزوین بازداشت و به زندان قزل قلعه تهران فرستاده شد که در تاریخ 22 /11 /41 از زندان آزاد گردید و پس از چندى در میان استقبال مردم رشت به آن شهر بازگشت. آیتالله بحرالعلوم به هنگام شکسته شدن حصر حضرت امام، براى نخستوزیر وقت تلگراف تشکر فرستاد. وى در ماجراى تبعید امام، به اتفاق آقاى ضیابرى طى نامههایى خطاب به علماى قم، تهران و مشهد تبعید حضرت ایشان را خلاف قانون و موجب تنفر شدید جامعه روحانیت دانسته و همراهى خویش را با جامعه روحانیت شیعه اعلام داشتند که این نامهها از سوى ساواک جمعآورى شد و از ارسال آن جلوگیرى به عمل آمد. همچنین در پى تبعید امام به عراق در تلگراف خود نوشت: «هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.» در سال 1344 حضرت امام نیز طى نامهاى از تلگراف تبریک او به مناسبت اعیاد متبرکه تشکر نمودند که ساواک از ارسال نامه امام براى وى ممانعت کرد.
آیتالله بحرالعلوم که یکى از عوامل جمعآورى وجوهات براى امام و ارسال آن به نجف اشرف بود، مدّتى از سوى ساواک ممنوعالمنبر گردید و با آزاد شدن منبرش، مجدداً بر کرسى تبلیغ و مبارزه نشست. آیتالله بحرالعوم در سال 1351 ﻫ ش دار فانی را وداع گفت.
11. آیتالله سید عیسى جزایرى، فرزند مرحوم حاج سید جعفر، در سال 1274 ﻫ ش در خرمآباد متولّد شد. مقدمات اولیه علوم دینى را نزد پدر آموخت و تحصیلات تکمیلى را در اصفهان و اراک نزد آیات عظام درچهاى و حاج شیخ عبدالکریم حائرى به پایان رساند.
«در تاریخ 26 /3 /42 تلگرافى براى حضرت امام(ره) ارسال و در پى مهاجرت علما به تهران براى آزادى ایشان، در تاریخ 15 /4 /1342 به تهران و در تاریخ 16 /1 /1343 برای ملاقات با امام(ره) به قم سفر کرد.» در دورانی که رهبر انقلاب اسلامی در تبعید بود، ساواک برای اختلافانگیزی در بین روحانیت در منطقهی لرستان، و با توجه به تفاوت مشربی که در راهِ مبارزه در بین بود، زمانی را صرف ایشان کرد که از این مسئله طرفی نبست، که اوج آن در عدم استقبال ایشان از فرح پهلوی در سفر به خرمآباد میباشد که رژیم شاه حتی قبول کرد تا برای ایشان در فرودگاه صندلی بگذارد تا ایشان به حالت ایستاده در حضور فرح نباشد و ایشان نپذیرفت. از این رو مجبور شد دربارهی وی دستور دهد: «در مورد حاج سیدعیسی جزایری به طریق مقتضی به جناب آقای استاندار لرستان و مقامات محلی و اوقاف تفهیم شود که از دید و بازدید با نامبرده تدریجاً خودداری و با پوشش اینکه ایشان سه مرتبه حمله قلبی داشته و محتاج استراحت کامل میباشد، رابطه اداره اوقاف را با او محدود نموده و طوری اقدام گردد که موقعیت و محبوبیت وی به مرور تضعیف و به بوته فراموشی و انزوا سپرده شود.»
در سال 1346 براى کمک به مسلمانان در جنگ اعراب و اسرائیل اقدام به جمعآورى کمک کرد و در موضوع قانون حمایت خانواده، طرف مشورت آیتالله میلانى واقع شد. در ماجراى کشتار شیعیان لبنان در سال 1356 با ارسال مبلغى به کمک آنان شتافت و از کسانى بود که براى امام(ره) وجوهات جمعآورى مىکرد. در ماجراى چاپ مقاله روزنامه اطلاعات مورخ 17 دى 1356 با نام جعلى احمد رشیدى مطلق، به اتفاق علماى خرمآباد نسبت به این موضوع اعتراض کرد و نامهاى خطاب به آیتالله مرعشى نجفى به قم ارسال و در مراسم 15 بهمن 1356 نیز شرکت نکرد. مرحوم آیتالله جزایرى در سال 1359 به رحمت حق پیوست. وی مسجد و مدرسه علمیهاى به نام «امام خمینى» از خود به یادگار گذاشت.
مشاهیر لُر تألیف ایرج کاظمى، صفحات 193 ـ 192.
(اسناد ساواک - پرونده انفرادى)
12. آیتالله سیدابوالحسن رفیعى قزوینى، فرزند آقا سید ابراهیم قزوینى طالقانى، در سال 1271ﻫ ش در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دروس مقدماتى را در زادگاهش، در مدرسه صالحیه فرا گرفت. سطح فقه و اصول را نزد حاج ملا على طارمى و آیتالله ملا على اکبر تاکستانى فراگرفت و در سال 1293 به تهران عزیمت کرد و در محضر استادان بزرگى همچون آیات: حاج شیخ عبدالنبى نورى، حاج میرزا مسیح طالقانى و محمد تنکابنى و شیخ محمدرضا نورى در اصول و فقه و از محضر آقا فاضل تهرانى شمیرانى و آقا میرزا محمود قمى، در منطق و فلسفه و عرفان بهره گرفت و در محضر آقا میرزا هاشم اشکورى مصباحالانس و آقامیرزا ابراهیم زنجانى، علوم ریاضى و آقا حاج شیخ على رشتى، هیئت و اسطرلاب و هندسه را فراگرفت.
آقا سید ابوالحسن در سال 1298 ﻫ ش به زادگاه خویش مراجعت کرد و بعد از توقفی یکساله، مجدداً به تهران بازگشت و به تدریس علوم عقلى و نقلى در مدرسه عبدالله خان پرداخت. در سال 1300 با تأسیس حوزه علمیه قم و در حالى که به درس اصول و فقه مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حایرى یزدى(ره) حاضر مىشد، خود نیز به تدریس پرداخت که پس از چندی، در سال 1304 ، به دستور استاد، محل درس خود را به مسجد بالاسر انتقال داد و در همان روزها، نگارش حواشى منظومه و رسائل را آغاز کرد. از شاگردان وى در قم مىتوان، آقا سید جلالالدین آشتیانى، آقا سیدرضى شیرازى، مرحوم میرزا محمد ثقفى تهرانى و دکتر غلامحسین دینانى را نام برد.
وى در سال 1308 براى دومین بار به زادگاه خویش مراجعت کرد و حدود سى و دو سال، علاوه بر تدریس و اقامه جماعت در مسجد سلطانى، به حل امور و مرجعیت پرداخت.
آیتالله آقاسید ابوالحسن رفیعى قزوینى در سال 1339 به تهران بازگشت و تا پایان عمر خویش در تهران ماندگار شد. ایشان در دی ماه سال 1352 پس از یک دوره بیمارى دار فانى را وداع کرد و در رواق بالاسر حضرت معصومه علیهاالسلام، به خاک سپرده شد. وى صاحب تألیفاتى همچون: حواشى بر اسفار، حواشى بر منظومه، رساله رجعت، رساله معراج، رساله معاد و غیره مىباشد.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک صفحه 16