تاریخ سند: 23 اردیبهشت 1342
موضوع: مجلس ختم در مسجد جامع به مناسبت چهلم شهدای قم
متن سند:
شماره: 3726 /3/ س ت
ساعت 0830 سهشنبه 17 /2 /42 مجلس ختمی به مناسبت چهلم شهدای قم از طرف روحانیون در مسجد جامع واقع در بازار تشکیل گردید.
در این مجلس بیش از پنجهزار نفر از طبقات مختلف شرکت نموده بودند و در حدود بیست نفر پلیس در داخل مسجد برای برقراری نظم حضور داشتند.
پس از قرائت قرآن مجید آقای حجازی (واعظ) شروع به صحبت نموده گفت ملت ایران چیزی جز ایمان به قرآن و دین اسلام و حوزه علمیه قم ندارد.
تنها بشر با داشتن عقل و خرد نمیتواند به موفقیت برسد بلکه پیروی از دستورات اسلام به وسیله مرجع تقلید و مجتهدین میتواند به خواستههای انسانی جامه عمل بپوشاند.
فرعون با آن عظمت، نمرود با آن قدرت نتوانستند دین را از بین ببرند و خلاصه یزید با آن طرفداران خود نتوانست اسلام را بکوبد.
کسانی که با دین و طلاب علوم دینی مبارزه کنند و درافتند باید بدانند که منکوب خواهند شد و از بین خواهند رفت (گفتار آقای حجازی تأثیر زیاد و یک هیجانی در بین مردم ایجاد کرده بود).
آقای حجازی در پایان از مردم دعوت کرد که شب جمعه آینده از ساعت 1930 در اجتماع مسجد واقع در خیابان شهبازی کوچه آبشار شرکت نمایند و تذکر داد که آقایان بدون شعار و فقط با فرستادن صلوات مسجد را ترک کنند.
در این موقع چند نفر اعلامیه آقای خمینی را بین مردم پخش کردند1 و عدهای برای آقای خمینی2 ابراز احساسات نمودند و صلوات دستهجمعی تا خیابان بوذرجمهری ادامه داشت در حیاط مسجد یک افسر شهربانی تذکر داد که آقایان با سکوت مسجد را ترک کنند یک نفر با لباس روحانی به افسر شهربانی گفت صلوات فرستادن که گناه نیست ولی افسر مزبور با خشونت گفت فضولی نکن.
عدهای از این صحبت خیلی ناراحت شده و مسجد را ترک نمودند.
گیرندگان: اداره کل سوم (2 نسخه) تعداد نسخه : 6
توضیحات سند:
1.
امام خمینی به مناسبت چهلمین روز فاجعه مدرسه فیضیه و کشته و مجروح شدن جمعی از طلاب اعلامیهای صادر کردند.
تصویر این اعلامیه در بخش ضمائم درج گردیده است.
2.
آیتالله العظمی امام روحالله موسوی خمینی: رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تولد 30 شهریور 1281 20 جمادیالثانی 1320 ق.
= 24 سپتامبر 1902 م.) خمین.
درگذشت14 خرداد 1368، تهران، بیمارستان قلب.
روحالله مصطفوی مشهور به موسوی خمینی، فرزند سید مصطفی موسوی (از علمای آن زمان) در پنج ماهگی پدرش را از دست داد.
خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت پدرش را در مسیر خمین به اراک به شهادت رساندند.
بستگان وی برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و برای اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
دوران کودکی را تحت سرپرستی مادرش (بانو هاجر) از نوادگان آیتالله خوانساری (صاحب زبدۀالتصانیف)، و نزد عمهاش (صاحبه خانم) سپری کرد.
او در پانزده سالگی هم مادر و هم عمهاش را از دست داد.
از نوجوانی به تحصیل معارف روز و علوم مقدماتی و سطح حوزههای دینیه و از جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول پرداخت و نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر میرزامحمود افتخارالعلماء، حاج میرزا نجفی خمینی، آیتالله شیخ علیمحمد بروجردی، آیتالله شیخ محمد گلپایگانی و آیتالله عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیتالله سید مرتضی پسندیده) فراگرفت و در سال 1298 عازم حوزۀ علمیۀ اراک شد.
پس از تحصیل بسیاری از دروس در اراک، عازم حوزۀ علمیۀ قم شد.
در قم در علوم فلسفه و اخلاق استادان او آیتالله محمدعلی شاهآبادی و آقا سیدابوالحسن حکیم قزوینی و حاج میرزاجواد آقای ملکی تبریزی بودند و علم منقول و فقه و اصول را از محضر آیتالله عبدالکریم حائری یزدی و آقا میرسید علی کاشانی فراگرفت.
ایشان در همان اوان در دروس فقه و اصول آیتالله عبدالکریم حائری یزدی و آیتالله یثربی حضور و به مراتب فقه و اصول احاطه یافت و به اجتهاد رسید.
در سال 1339 ق.
که آیتالله عبدالکریم حائری یزدی درگذشت، آیت العظمی خمینی دیگر خود یکی از فضلا و مدرسین حوزۀ علمیۀ قم به ویژه در رشتۀ فلسفه، تهذیب نفس و اخلاق گردیده بود که بعدها در تدریس فقه و اصول فقه نیز نامآور شد.
ایشان که در همان زمان با محافل و شخصیتهای ضد درباری ارتباط کامل داشت، در مبارزه علیه حکومت رضاخان در حد اقتضای سن خود کوشش نمود.
ایشان علیه رژیم فرزند رضاخان نیز مبارزه و افشاگری میکرد و بعد از رحلت آیتالله عبدالکریم حائری یزدی، آیتالله حسین بروجردی را در حد امور و مسایل یاری رساند.
بعد از درگذشت آیتالله بروجردی حوزۀ علمیه قم و محافل روحانی دیگر او را به عنوان «آیتالله العظمی خمینی» شناختند.
در سال 1340 با تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و طرح لوایح ششگانۀ شاه، مخالفت قاطع خود را علیه رژیم آغاز کرد.
ایشان به دنبال نطقی که علیه رژیم ایراد نمود، دستگیر و به پادگان عشرتآباد تهران منتقل شد.
یک سال پس از آزادی، مجدداً در مخالفت با «کاپیتولاسیون» سخنرانی ایراد کرد که منجر به تبعید ایشان در سیزده آبان سال 1343 به ترکیه شد.
مدتی بعد، امام از ترکیه به عراق منتقل شد و قریب پانزده سال به حالت تبعید در نجفاشرف به سر برد.
سرانجام پس از شهادت پسرشان ـ آیتالله سید مصطفی خمینی ـ به دست رژیم و پس از آن که از عراق به پاریس رفت و با فرار شاه؛ در 12 بهمن 1357 با ورودشان به خاک میهن، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را برای مردم ایران به ارمغان آوردند و در 22 بهمن ماه 1357 با حمایت تودههای میلیونی مردم رژیم شاهنشاهی در ایران را سرنگون ساخت و برای نخستین بار در ایران حکومت جمهوری اسلامی را برقرار ساخت و به عنوان «امام» همۀ مسلمانان جهان به رسمیت شناخته شد.
امام خمینی ده سال پس از تأسیس جمهوری اسلامی در ایران و هدایت انقلاب اسلامی در این مدت در چهاردهم خرداد سال 1368 در تهران درگذشت.
از آثار ایشان میتوان به این عنوانها اشاره نمود: شرح دعای سحر (به عربی، ترجمه سید احمد فهری)؛ شرح حدیث رأس الجالوت (تألیف، 1348)؛ حاشیه بر شرح فوائد الرضویه؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ مصباحالهدایۀ الی الخلافۀ و الولایۀ؛ حاشیه بر شرح فصوص الحکم؛ حاشیه بر مصباحالانس؛ شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)؛ سرالصلواۀ (گلزار مشاهیر، مریم آقا شیخ محمد و سعید نوری نشاط، صفحه 1 تا 3، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، سال 1377)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 13