تاریخ سند: 26 آذر 1357
متن سند:
گزارش
محترما باستحضار میرساند :
روز 26 /9 /57، ساعت حدود 1700 در خیابان 25 شهریور اجتماع عده ای
جوان جلب توجه کرد.
به جمع آنها پیوستم و مشاهده شد که یکنفر تبعه بیگانه
(باحتمال قوی تبعه آمریکا بود) روی قطعه کاغذی با طرح و ترسیم نقشه و کروکی
مطالبی با زبان شکسته فارسی برای جوانان صحبت میکرد.
نامبرده اشاره به نفوذ
شوروی و کمونیست در خاورمیانه و بخصوص افغانستان و ایران میکرد و توضیح
میداد که شوروی پس از کمونیست کردن افغانستان هدفش ایران است.
زیرا
شدیدا احتیاج به آبهای گرم دارد چون در سال شش ماه بنادر اطراف شوروی یخ بسته است و ارتباط دریائی با دنیای خارج به سختی صورت میگیرد.
شورویها در افغانستان یک اتوبان
مجهز از مرز ایران تا مرز شوروی کشیده اند و هدف آنها ادامه این راه پس از اشغال ایران به بندرعباس است.
بنظر میرسد که تبعه بیگانه جوانان را بر علیه کمونیست ها تبلیغ میکرده و تا حدودی هم بعضی از افراد حاضر اظهارات و نظرات او را تایید میکردند و چند نفری هم می گفتند ایران هرگز کمونیست نخواهد شد.
باستحضار میرساند، چنین استنباط میشود که این فرد سرخود ست باین اقدام نزده بلکه او را مقامات امریکائی در این مورد توجیه کرده باشند و امریکائیان به
وضوح خطر نفوذ کمونیست را در مملکت احساس که راسا عوامل آنها اقدام به
تبلیغ و مقابله بنمایند.
ملاحظه شد، آیا گزارش دهنده آقای دبیری می باشد.
27 /9
باستحضار ریاست بخش 311 میرسد.
عباسی 28 /9 /57
توضیحات سند:
* در این روزها امریکا و شاه برای روی کار آوردن یک دولت غیر نظامی از رجال معتمد خود که در سه دهه اخیر به واسطه خودبینی های متفرعنانه محمدرضا پهلوی کنار گذاشته شده بودند، تلاش می کردند.
از جمله این نامزدها برای تشکیل دولت غلامحسین صدیقی بود.
امروز (26 /9 /57) صدیقی به دیدار شاه رفت و شرایط خود را برای تشکیل دولت به اطلاع او رساند.
صدیقی می گوید : «به شاه گفتم خیر و صلاح کشور در این است که از ایران خارج نشوید و در صورت لزوم، به جزیره کیش بروید.
با کسانی که مورد اعتماد جامعه هستند مشورت کنید...
به هر حال پیشنهادم را دادم و گفتم در انتظار پاسخ هستم.
» از دیگر پیشنهادهای صدیقی اجرای کامل قانون اساسی، تفکیک قوای سه گانه و لغو محاکم اختصاصی بود.
(تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ج 2، ص 231) این شرایط با آن چه در میان مردم می گذشت بسیار متفاوت بود.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 21 صفحه 2