تاریخ سند: 10 شهریور 1341
درباره : روزنامه مرد مبارز بازگشت به شماره : 13345/335 ـ 17/5/41
متن سند:
از : شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به : ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور شماره : 32282 /5
شماره های روزنامه مزبور موجود نیست
رئیس شهربانی کل کشور.
سپهبد نصیری1
از طرف سرهنگ ستاد
صمدیان پور2
توضیحات سند:
1ـ نعمت اللّه نصیری فرزند
محمد (عمیدالممالک) در مرداد
ماه 1289 ش در سمنان متولد
شد.
پس از طی تحصیلات
مقدماتی و متوسطه و گذراندن
دانشکده افسری در سال 1313
به درجه افسری رسید.
وی در
رژیم گذشته مشاغل نظامی
بسیاری را برعهده داشت
منجمله، فرمانده گردان پیاده
دانشکده افسری، فرمانده گردان
مستقل سیرجان، رئیس ستاد
دژبان مرکز، معاونت آجودان
شاه، ریاست شهربانی کل
کشور، فرماندار نظامی تهران و
حومه، بهمن 1343 معاونت
نخست وزیر و ریاست سازمان
اطلاعات و امنیت کشور،
نصیری در ماجرای کودتای 28
مرداد 1332 نقش بسیار مهمی
داشت.
وی در 28 مرداد پس از
خروج از زندان و آزاد کردن
عده ای افراد گارد شاهنشاهی از
زندان پاسگاه نظامی شرق
تهران به اتفاق افراد خود در
حمله به منزل مصدق که منجر به
اتفاق منزل وی و فرار مصدق
شد شرکت کرد.
در سال 1327
به درجه سرلشکری و در سال
1350 به درجه ارتشبدی
رسید.
با اوج گیری امواج
انقلاب اسلامی، نعمت اله
نصیری به علت منفوریت شدید
در جامعه در تیر ماه 1357 از
ریاست ساواک برکنار و به
عنوان سفیر به پاکستان اعزام
شد.
رژیم پهلوی در عقب نشینی
گام به گام خود در برابر انقلاب
اسلامی، نصیری را به تهران فرا
خواند و در 16 آبان 1357 او را
محترمانه بازداشت کرد.
نصیری
در 22 بهمن 1357 توسط مردم
اسیر شد و در 27 بهمن 1357
به حکم دادگاه انقلاب
اسلامی تیرباران شد.
ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،
جلد دوم.
ص 508 ـ 509
ـ اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی.
2ـ صمد صمدیان پور فرزند
محمدجعفر در سال 1296 ه.
ش
در تبریز متولد شد.
وی در تاریخ
هشتم مهرماه 1338 به سمت
معاون یکم دفتر ویژه اطلاعات
گارد شاهنشاهی منصوب شده
بود.
از تاریخ 1 /12 /39 به
آجودانی کل نیروی زمینی
منتسب و به اداره ی شهربانی کل
کشور مأمور شد.
در سال 1348
ایشان را در پست معاون
شهربانی کل کشور می یابیم.
و از
سال 1350 تا آستانه ی پیروزی
انقلاب اسلامی ایران در سال
1357 در سمت رئیس شهربانی
کل کشور قرار داشت.
اسناد ساواک ـ پرونده های
انفرادی
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه مرد مبارز به روایت اسناد ساواک صفحه 108