تاریخ سند: 18 آبان 1343
موضوع: آقای حاجی سید حسن روئین فرزند سید محمد معروف به سید حسن موسوی شالی
متن سند:
شماره: 3732/ ق ز تاریخ:18 /8 /1343
از: ساواک قزوین
به: ریاست ساواک استان مرکزی
موضوع: آقای حاجی سید حسن روئین فرزند سید محمد معروف به سید حسن موسوی شالی 1
برابر اعلام شهربانی قزوین نامبرده بالا مدرس علوم دینی اهل قریه شال رامند قزوین ساکن فعلی قزوین بخش2 خیابان مولوی منزل استیجاری آقای حاج میرزا نصراله شهیدی در روز 15 /8 /43 بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد شاه طاق2 آقای میرزا رحیم سامت3 به منبر رفته ضمن سخنرانی مذهبی اشاره نموده:
مسلمانی دیگر تمام شد مرجع تقلید ما را از خانه بیرون کشیدند و بردند. آقای خمینی چه گناه کرده بود؟ چه تقصیری داشت که او را از خانهاش بیرون بردند.4 آقایان اینها مخالف دین هستند. در خاتمه صحبت گفته است خدایا اینها را نابود بکن خدایا چه خاکی به سرمان بریزیم. مرجع تقلید ما را بردند. کار ما باید چه بشود؟ خدایا هر چه زودتر صاحبالزمان ما را برسان که ما را از دست این ظالمان نجات دهد. هنگامی که وسیله مامورین تکلیف میگردد تا به شهربانی برود از رفتن امتناع نموده که در نتیجه با اخذ نمایندگی از دادستان به منزل وی رفته و مشارالیه را به شهربانی احضار، ضمن بازجویی معموله به این ساواک دلالت مینمایند. پس از بازجویی که مجدداً از وی به عمل آمده به کلی منکر اظهارات خود گردیده است.
چون نامبرده قصد داشته با ایجاد اخلال و تحریک و تمرد در مقابل مامورین موجبات ناامنی را فراهم و اقدام بر ضدیت علیه منطقه نماید و از طرفی چندی قبل نیز مشارالیه در بلوک خرقان تحریکاتی نموده و حتی در قریه رودک مردم را تبلیغ مینموده که دختران خود را به مدارس نفرستند. لذا نامبرده همراه پرونده متشکله جهت صدور قرار مقتضی به دادستانی تیپ 1 پهلوی معرفی گردید. سرانجام کار مشارالیه متعاقباً به استحضار خواهد رسید.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قزوین- نادور
توضیحات سند:
.1 آیتالله سید حسن روئین معروف به موسوی شالی، فرزند سید محمد در سال 1296ﻫ ش در قزوین به دنیا آمد، ولی شناسنامهی او در کربلای معلی صادر شد. ایشان که یکی از مدرسین به نام حوزهی علمیه قزوین بود، ضمن حضور در نهضت امام خمینی(ره)، دو روز بعد از آنکه در آبان ماه 1343ش، ایشان را دستگیر و به ترکیه تبعید نمودند، به منبر رفت و گفت: «مسلمانی دیگر تمام شد. مرجع تقلید ما را از خانه بیرون کشیدند و بردند. آقای آیتالله خمینی چه گناهی کرده بود، چه تقصیری داشت که او را از خانه اش بیرون بردند. آقایان اینها مخالف دین هستند. خدایا اینها را نابود کن. خدایا چه خاکی به سرمان بریزیم، مرجع تقلید ما را بردند. کار ما باید چه بشود. خدایا هر چه زودتر صاحب الزمان ما را برسان که ما را از دست این ظالمان نجات دهد.»
این سخنرانی، دستگیری ایشان را به دنبال داشت، که به مدت 10 روز به طول انجامید. مشارالیه پس از آزادی از زندان به تشکیل جلسات و تربیت نیروهای انقلابی اقدام نمود که ساواک در ذیل گزارش دربارهی یکی از این جلسات نوشت: «همانطوریکه قبلا نیز اعلام گردیده، منظور نامبردگان بالا از تشکیل جلسات مذهبی، صرفاً به خاطر آماده نمودن محیط برای اجرای نیات براندازی بوده... نحوه عنوان مطالب از ناحیه یاد شدگان... نشان میدهد که مشارالیهم با دایر نمودن جلسات قرآن در مسجد صالحب الزمان و با استفاده از پوششهای مختلف مذهبی در اظهارات خود، هدفی جز اغفال و سوق دادن افراد شرکت کننده به سمت اقدامات براندازی ندارند»
آیتالله شالی که در راه نهضت امام خمینی(ره) ترسی از حبس و زندان نداشت، در هفتم بهمن ماه سال 1343، مجدداً به حمایت از امام پرداخت و گفت: «آقای خمینی گناهش چه بود[که] او را تبعید نموند. خدایا همه پرچمهای ایران و کشورهای دیگر را واژگون کن و عزیز مصر ما را به سلطنت برسان؛ تا مختار خروج کند، ما سر این مأمورین خائن را کنده، به پای او افکنیم. خدایا پرچمدار ما را به زودی برسان تا ما تقاص خود را از اینها بگیریم. مگر آیتالله خمینی گناهش چه بود، مدتی در اینجا زندانی و از اینجا به جای دیگر تبعید کردند. آنهائی که قلم بد و زبان بد دارند، به حرمت دوازده امام نیست و نابود بگردان.»
این اظهارت، موجب دستگیری مجدد و بازداشت دو هفتهای ایشان بود. آیتالله شالی که از جایگاه ویژهای در بین مردم برخوردار بود، در طولِ دوران مبارزه، به تلاشهای تبلیغی خود ادامه داد و بارها مورد تذکر نیز قرار گرفت. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن آنکه چند دوره نمایندهی مردم استان در مجلس خبرگان بود، در سنگر امامت جمعه شهرستان تاکستان نیز به فعالیتهای خود ادامه داد. آیتالله موسوی شالی در سال 1385 ش به رحمت ایزدی پیوست. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2. مسجد طاق بهلول، در ابتدای خیابان راه آهن در نزدیکی امام زاده حسین قزوین واقع است. محوطه آن قبل از انقلاب حکم تکیه را داشته و در ایام محرم محل عزاداری بوده است. این مسجد درحال حاضر یکی از مساجد فعال شهر میباشد.
3. آیتالله حاج شیخ رحیم سامت فرزند میرزاحسن از نوادگان مولا رفیع الدین واعظ قزوینی (صاحب کتاب ابوابالجنان)، در ششم ربیع الثانی 1321ق در قزوین دیده به دنیا آمد. در مدارس قزوین تا سیکل اول دبیرستان درس خواند و سپس به دلیل عدم وجود امکان ادامهی تحصیل در آن زمان، چندی در بازار به کسب و کار مشغول شد و بعد به علوم حوزوی روی آورد. در حوزههای علمیهی قزوین، قم، اصفهان و نجف اشرف، از محضر علمای بزرگ عصر، از جمله آیتالله حاج سید ابوالحسن اصفهانی(ره) درس آموخت. بازگشت او به قزوین که پس از یک دهه دوری از شهر بود و تلاش ایشان به همراه دیگر علمای قزوین برای احیای حوزه علمیهی شهر، یکی از فعالیتهای در خور توجه ایشان است. با آغاز نهضت امام خمینی (ره) نیز، ایشان یکی از کسانی بود که علم مبارزه بر دوش داشت و به همراه دیگر علمای شهر، در راستای تحقق نظام مقدس اسلامی فعالیت داشت. آیتالله حاج شیخ رحیم سامت، پس از عمری خدمت و تلاش، در بهمن ماه سال 1378 از دنیا رحلت کرد.
هفته نامه طلوع، ش 61، 16 بهمن 1379
4. تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه: ترور جان اف کندی و ورود لیندون جانسون به کاخ سفید روابط ایران و ایالات متحده را وارد مرحله تازهای کرد. تغییر در هیات حاکمه آمریکا و کنار رفتن کندی از صحنه سیاست این کشور، فشارهای وارده بر ایران را از سوی دموکراتها به شدت کاهش داد و راه را برای شدت عمل هر چه بیشتر از سوی محمدرضا پهلوی هموار ساخت. جانسون به بهانه جلوگیری از نفوذ کمونیسم در کشورهای حیطه غرب، هرگونه شدت عملی را جایز میشمرد و همین امر باعث شد تا محمدرضا پهلوی پس از سفرش به ایالات متحده در 14 خرداد 1343 که به همراه همسرش (فرح دیبا) انجام میگرفت؛ راهِ در پیش گرفته علیه روحانیت و دین را بیش از پیش شدت بخشید. در مقابل حکومت که با شمشیر از روبسته وارد میدان شده بود، امام و مردم نیز لحظهای آرام ننشستند. کشمکشها ادامه داشت تا در 21 مهر 1343 ماده واحده منضم به قرارداد وین در یک جلسه پر سروصدای مجلس شورای ملی سرانجام به تصویب رسید. با تصویب این قانون قرار شد مستشاران نظامی آمریکا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین استفاده کنند. این جلسه مجلس شورای ملی تا نیمههای شب به درازا کشید. دولت ایالات متحده آمریکا از اوایل نخستوزیری اسدالله علم؛ ادامه حضور نیروهای نظامی آمریکایی ـ مستشاران ـ و اعضای خانواده آنها را مشروط بر معافیت از شمول قوانین قضایی ایران کرده بود و قبول این درخواست یعنی احیای کاپیتولاسیون. لایحه مصونیت مستشاران و دیگر افراد تبعه آمریکا در ایران 13 مهر 1342 در کابینه علم تهیه و مرداد ماه 1343 در مجلس سنا و 21 مهر 1343 در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. کویلر یونگ ، استاد دانشگاه پرینستون آمریکا، در مقالهای که در آوریل 1965 م در نشریه دانشگاهی هاروارد انتشار یافت، در مورد واکنش مردم ایران پس از انتشار خبر تصویب قرارداد در مجلسین نوشت «برای درک عمق نارضایتی ایرانیان، باید چند هفته پس از آن، از ایران دیدن میکردید.» این نوشته اشاره به وضعیت ایران پس از تصویب لایحه دارد. یازده روز پس از تصویب این قانون، وام 200 میلیون دلاری یک بانک آمریکایی به تضمین دولت ایالات متحده و به نشانه سپاسگزاری از حکومت پهلوی، به ایران اختصاص یافت. در 4 آبان 1343؛ یک روز پس از تصویب وام امریکا به ایران، امام(ره) که در منزل مسکونیاش در قم نیز تحت نظر شدید امنیتی قرار داشت، طی یک سخنرانی تاریخی به مخالفت با این قانون برخاست. در این سخنرانی شاه مورد انتقاد و حمله مستقیم امام بود؛ همچنین دولت و مجلس نیز فاسد و دستنشانده آمریکا و اسرائیل و دشمن مردم ایران و اسلام معرفی شدند. این سخنرانی در تاریخ معاصر ایران، اهمیت بسزایی یافت و از اهمیت آن حتی در روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی کاسته نشد. نسل نو به پا خاسته به فرمان امام، این سخنرانی را دست به دست، سینه به سینه و نوار به نوار برای دیگران نقل کرده و از آن بهرهها گرفتند. چهره امام در سخنرانی برافروخته و متأثر بود. این سخنرانی با «انّا لله و انّا الیه راجعون» آغاز شد و گریه همه حاضرین را در پی داشت. جملات و عبارات امام (ره) بسیار کلیدی بود. بعضی از عبارتها چنین بود: «من تأثرات قلبی خود را نمیتوانم اظهار کنم، قلب من در فشار است.... من با تأثرات قلبی روزشماری میکنم، چه وقت مرگ پیش بیاید، ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند، ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.... اگر یک خادم آمریکایی، یا یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پای خود منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد...
آقایان اعلام خطر میکنم... معلوم میشود برای ما خوابهایی دیدهاند از این بدتر چه خواهند کرد؟ والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نزند، ای سران اسلام به دادِ اسلام برسید ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به دادِ اسلام برسید، رفت اسلام. ای ملل اسلام! ای سران ملل...به داد ما برسید. ای شاه ایران! به دادِ خودت برس!... ». متن سخنان امام و اعلامیه شدیداللحنی را که امام به همین مناسبت منتشر کرده بودند مخفیانه چاپ شده و در تهران و شهرستانها پخش شد و مردم با دیده شگفت و تحسین بدان نگریستند. در پی این سخنان، روز نهم آبان 1343 منصور ـ نخستوزیر ـ در مجلس سنا به آن پاسخ داد. وی این سخنان را تحریکآمیز و تأسفانگیز دانست و از قانون مصونیت سیاسی مستشاران نظامی و دیگر آمریکاییانِ مأمور خدمت در ایران دفاع کرد. پس از سخنان منصور، در سیزدهم آبان 1343 نخستین دقایق بامداد عدهای کماندو چترباز به خانه امام در قم حمله کرده و ایشان را با اتومبیل مستقیماً به فرودگاه تهران انتقال دادند. امام (ره)، قبل از طلوع آفتاب، به همراه یک مأمور امنیتی به ترکیه تبعید شد. آیتالله مصطفی خمینی نیز که در منزل آیتالله العظمی مرعشی نجفی به سر میبرد، دستگیر شده و به زندان قزلقلعه اعزام شد. در پی تبعید حضرت امام (ره) کشور به حالت نیمه تعطیل درآمد؛ درسهای حوزه علمیه، نمازهای جماعت، بسیاری از مراکز تجاری و بازار به حالت تعطیل درآمده و حدود یک ماه به طول انجامید. ساواک طی اطلاعیهای علت تبعید امام را در رادیو چنین برشمرد: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلائل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا از تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید. سازمان اطلاعات و امنیت کشور» رک: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد ششم، صفحه 5 تا 7 مقدمه
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک صفحه 56