تاریخ سند: 28 مرداد 1357
موضوع: عبدالوهاب قاسمى
متن سند:
سند شماره (571)
به: 312 0528 تاریخ گزارش: 28 /5 /37
از: 2 ه 1 شماره گزارش: 2478 /2 ه 1
موضوع: عبدالوهاب قاسمى
مورخه 24 /5 /37 شیخى از تهران با عبدالوهاب قاسمى تماس و پس از سلام و احوالپرسى قاسمى سئوال مىکند چند روز پیش خیر گذشت و حادثه چه بود شیخ مىگوید خیرگذشت و ماوقع در مورد اجتماعى بود که بعدا متوجه شدند و با یک بسیج آمدند و بردند و بعد هم فردایش با عذرخواهى گفتند بروید و افزود البته عکسالعمل در خارج خیلى شدید بود.
قاسمى در مورد اوضاع و احوال سئوال مىکند شیخ مرتباً تظاهرات هست قزوین دو سه روز تعطیل بود و مردم قزوین به علت این که عالم آنجا را گرفتهاند در مسجد شاه بست نشستند در یزد آقاى صدوقى1 مرتب صحبت مىکند و به من اعلام نمود یک گوینده زندهاى مىخواهد زیرا دیگر خسته شده شیراز و اصفهان یک پارچه انقلاب است و دیگر جشن فرهنگ2 نمىگیرند.
مشهد هم که فرمانده ارتشش را کشتند قاسمى جدا شیخ روزنامه کیهان نوشته است و عنوان شده زخمیه در حالى که کشته شده [است]. قاسمى انشاءالله خیره و حالا کى دنبال ما بیایند معلوم نیست و فعلاً دو سه
شب است که خیلى داغیم شیخ هیچ نهراسید قاسمى نه من در مسجد خودم به منبر مىروم و براى این جمعه هم برنامه دارم مضافا شبها مرتب برنامه هست شیخ خدایاریتان مىکند.
نظریه شنبه: صحت خبر مورد تأیید است.
نظریه چهارشنبه: نظریه شنبه مورد تأیید است مراقبت ادامه دارد. رومى
توضیحات سند:
1. آیتاللّه شیخ محمد صدوقى در سال 1327 ه . ق در یزد چشم به جهان گشود. نسب ایشان به فقیه جلیلالقدر شیعه شیخ صدوق مىرسد. وى در کودکى پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستى میرزا محمد کرمانشاهى پسرعموى خویش به تحصیل علوم پرداخت و در سال 1349 ه.ق به قم عزیمت و در درس حاج شیخ عبدالکریم حائرى شرکت نمود. ایشان از بدو ورود به قم، به دوستى و هم صحبتى با امام خمینى سلاماللّه علیه دل بست و با بالا گرفتن موج توفنده جریان فدائیان اسلام، خانه خود را پناهگاه امن آنان قرار داد و به همکارى با ایشان پرداخت.
او در ممانعت از خوانده شدن نماز بر جنازه رضا شاه فعالیت چشمگیرى داشت. در سال 1330 به یزد بازگشت در پى واقعه 15 خرداد 1342 در اعتراض به دستگیرى حضرت امام به تهران مهاجرت نمود. در سال 1343، با تبعید امام به ترکیه در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خوددارى کرد و دیگران را هم از گفتن اذان و برپایى جماعت منع کرد.
آیتاللّه صدوقى ضمن سر و سامان دادن به حوزه علمیه یزد در هر فرصتى مخالفت خود را با رژیم شاه آشکار مىکرد. در سال 1354 ممنوعالخروج شد و به سال 1356 سپاه اسلام را در یزد تشکیل داد. با وقوع شهادت حاج آقا مصطفى خمینى به سازماندهى مبارزات در بخش وسیعى از کشور اقدام نمود و نقش محورى خود را در طول مبارزات سالهاى 1356 و 1357 که به پیروزى انقلاب اسلامى انجامید، به خوبى ایفا کرد. پس از پیروزى انقلاب براى تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى از طرف مردم یزد راهى مجلس خبرگان شد و براى تدوین اصل ولایت فقیه تلاش بسیار نمود.
امامت جمعه و نمایندگى امام، مسئولیت دیگرى بود که او به عهده گرفت حضرت آیتاللّه صدوقى که به فرموده حضرت امام(ره) عزیزى بود که در تمام صحنههاى انقلاب حضور داشت و براى خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمىشناخت. سرانجام در روز یازدهم تیرماه 1361 با دهان روزه در محراب نماز جمعه توسط منافقین شقى به شهادت رسید.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتاللّه حاج شیخ محمد صدوقى، مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات.
2. روز 27 مرداد 1356 مصادف با دوم رمضان سال 1397 جشن هنر شیراز با حضور فرح پهلوى گشایش یافت. جشن هنر شیراز که نوعى
فستیوال بینالمللى هنرى بود، از چند سال قبل از آن تاریخ، در شیراز برگزار مىشد و با وجود مخارج سنگینى که در برداشت هرگز مورد توجه و استقبال مردم قرار نمىگرفت، بلکه اعتراض و انتقاد قاطبه مردم را دامن مىزد، زیرا نمایشهایى که از طرف هنرمندان کشورهاى مختلف عرضه مىشد، با روحیات اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران، مطابقت نداشت و نمایش بعضى از صحنههاى آن در تلویزیون، موجب تمسخر و استهزاى مردم مىگردید. آنتونى پارسونز سفیر پیشن انگلیس در ایران در کتاب غرور و سقوط خود جشن هنر سال 1356 را به عنوان یکى از جرقههاى انقلاب توصیف کرد و نوشت : جشن هنر سال 1356 شیراز از نظر کثرت صحنههاى اهانتآمیز به ارزشهاى اخلاقى ایرانیان از جشنهاى پیشین فراتر رفته بود.
به عنوان مثال یک شاهد عینى صحنههایى از نمایشى را که ترتیب داده بودند، یک باب مغازه را در یکى از خیابانهاى پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهرا مىخواستند برنامه خود را کاملاً طبیعى در کنار خیابان اجرا کنند. صحنه نمایش نیمى از داخل مغازه و نیمى در پیاده رو مقابل آن بود. یکى از صحنهها که در پیاده رو اجرا مىشد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل نه بطور نمایشى و وانمود سازى به وسیله یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوار درست بخاطر ندارم) با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده مىشد در مقابل چشم همه صورت مىگرفت. ولى موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراض که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید.
من به این خاطر موضوع را با شاه در میان گذاشته و به او گفتم اگر چنین نمایشى بطور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا مىشد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمىبردند. شاه مدتى خندید و چیزى نگفت». روز 21 /5 /57 صدها نفر از مردم شیراز براى بیان مخالفت خود با جشن هنر شیراز ـ که هر ساله در این شهر برگزار مىشود ـ تظاهرات کردند و با نیروهاى امنیتى درگیر شدند. طى این تظاهرات ، شیشههاى بانکها و مغازهها شکسته شد و سه نفر جان خود را از دست دادند. بدین جهت این روز از سوى علماى شیراز تعطیل و عزاى عمومى اعلام شد.
روز 25 /5 /57 سازمان جشن هنر، اعلام کرد که به جهت وقایع اخیر شیراز و اصفهان امسال جشن هنر در شیراز و جشن فرهنگ در اصفهان برگزار نمىشود.
ر. ک: هفت هزار روز تاریخ ایران، ج 2، ص 881 و 877.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 1 صفحه 431