صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: تشکیل جلسه عده‌ای از اعضاء کمیته دبیران وابسته به جبهه ملی

تاریخ سند: 4 تیر 1341


موضوع: تشکیل جلسه عده‌ای از اعضاء کمیته دبیران وابسته به جبهه ملی


متن سند:

شماره: 4417/س ت تاریخ:4 /4 /1341
موضوع: تشکیل جلسه عده‌ای از اعضاء کمیته دبیران وابسته به جبهه ملی

در ساعت 1730 روز شنبه 2 /4 /41 جلسه‌ای در منزل آقای مرتضی ملک‌زاده واقع در خیابان ری. آبشار. کاشی 45 با حضور آقایان مهدی صدیقی . طالقانی . شکور عبداللهی . غلامعلی ادریسیان . افتخار آیت‌‌الهی . ابراهیم پورانصاری . اسمعیل رفیعیان . محمود صمدی تشکیل شد. آقای صدیقی گفت آقای بهنام به علت شرکت در جلسه‌ای از جبهه، ممکن است نیایند. آقای صمدی اظهار داشتند که عجیب است آقای دکتر الهی که خودشان از جبهه ملی بهره‌مند شده و در زمان حکومت دکتر مصدق به اروپا اعزام گردیده‌اند، حالا که برگشته‌اند، به جبهه و دکتر مصدق بدبین هستند و انتقاد می‌کنند، ایشان منافق‌اند و نباید در جلسات ایشان را شرکت دهیم.
آقای پورانصاری گفت من اولاً بگویم در جلسه‌ای که جنبه سیاسی نداشته باشد شرکت نمی‌کنم و عقیده سیاسی‌ام را هم گفته‌ام که آزادی برای ملت است و بس و یقین دارم که آقایان این جلسه را گسترش خواهند داد و من می‌خواهم همان آقایان دکتر الهی و ریاض و حتی عده‌ای دیگر را آماده برای خدمت در کادر جبهه ملی کنم، لذا در جلسات آنها شرکت می‌کنم، البته تا موقعی که سیاسی باشد، ولی وقتی خواستند منحرف شوند آنها را ترک خواهم کرد.
آقای ادریسیان گفت روز جمعه در باغ1 آقای صالح در شمیران عده‌ای در حدود هفتاد نفر از کمیته جوانان بازار جمع بودند و برای تهیه ناهار هر نفر 70 ریال داده بودند. ابتدا به آقای لباسچی یک مدال طلا که عکس دکتر مصدق و افتخار در آن بود، داده شد و جوائزی هم از قبیل کتاب الجزایر به عده‌ای دیگر دادند. آقای اللهیار صالح گفتند مخالفین ما در کار جبهه ملی کارشکنی می‌کنند و اینها اغلب افرادی هستند که در خارج جبهه را تقویت می‌کنند دسته‌ای هم افراد کادر جبهه هستند که از جبهه انتقاد دارند، البته به انتقاد افراد داخل کادر باید توجه کرد، ولی مشکلات ما هم زیاد است.
سپس آقای دکتر امیرعلائی مطالبی گفت و ضمن آن حملاتی به دکتر امینی نمودند. سپس یک نفر بازاری و در آخر دانشجو نصراله جمشیدی2 صحبت کرد و سخنان دانشجوی مذکور به قدری خوب بود که همه او را بوسیدند.
در هر صورت می‌خواستم بگویم که سران این طور فکر می‌کنند که افرادی که داخل کادر جبهه هستند اگر انتقاد کنند صحیح است، ولی انتقاد افراد خارج از کادر درست نیست، بنابراین افرادی مثل دکتر الهی منافقند و برای شکست جبهه مأموریت دارند.
آقای رفیعیان گفت در هر صورت ما جزء جبهه هستیم و از جبهه نیز حمایت می‌کنیم، شما آقایان اگر موافقید برای اول شهریور آماده کار باشید. همه موافق بودند. آقای صدیقی گفت کار سیاسی را برای مدت دو ماه نباید تعطیل کرد. خصوصاً 30 تیر نزدیک است.
آقای عبدالهی گفت قدرت فعلی جبهه اجازه فعالیت بزرگ را نمی‌دهد، لذا مهم نیست اگر ما تعطیل کنیم، دیدید که آقای دکتر صدیقی هم تعطیل کرده است. من به اردبیل می‌روم اگر آقایان به اردبیل آمدند حاضر برای پذیرائی هستم در اردبیل مرا سراغ بگیرید، آنقدر معروف هستم. جلسه در ساعت 1930 پایان یافت.

توضیحات سند:

1. در گزارشی به شماره 4393/س ت – 2 /4 /41 آدرس باغ آقای اللهیار صالح خیابان دربند . مقبره ظهیرالدوله . خیابان سعید شیبانی . کاشی 20 اعلام شده است. بخش ضمائم البته در سند بعد، این باغ را به «مادر اللهیار صالح» نسبت داده‌اند.
2. نصرالله‌ جمشیدی، فرزند عباس در سال 1318ش در تهران به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم به دانشکده پزشکى دانشگاه تهران راه یافت و پس از اخذ دکتراى پزشکى، در سال 1344 جهت انجام خدمت نظام وظیفه به سپاه بهداشت رفت. وی پس از استخدام در سازمان خدمات اجتماعى در هرسین از توابع کرمانشاه به طبابت پرداخت.
مشارالیه که مدتى را نیز در لرستان و یکى از روستاهاى استان مازندران و رزن همدان، طبابت کرده بود، در سال 1351 به طور پیمانى به استخدام شرکت ملى نفت ایران درآمد و در بهدارى و بیمارستان‌هاى آن به کار مشغول شد. دکتر جمشیدى در ابتداى دوران دانشجوئى به فعالیت‌هاى سیاسى روى آورد و در سال 1339 به عضویت کمیته 7 نفرى دوم دانشجویان وابسته به جبهه ملى درآمد و در عین حال عضویت حزب ملت ایران را نیز پذیرفت. او که در جلسه گروه چهارم حزب ملت، عضو سخنگو و فعال بود، در سال 1339 دستگیر و به مدت 25 روز بازداشت بود و در سال 1341 نیز به مدت دو ماه در بازداشت به سر برد.
وی که یکى از اعضاى فعال حزب ملت بود، در سال 1349 بعد از دستگیرى داریوش فروهر به علت صدور اعلامیه اعتراض به دستگیرى او، به دو ماه حبس تأدیبى محکوم شد. دکتر نصرالله‌ جمشیدى، بعد از پیروزى انقلاب اسلامى به عنوان پزشک در وزارت نفت به کار اشتغال داشت.

منبع:

کتاب اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 382

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.