تاریخ سند: 5 دی 1357
مذاکرات حسن اکبری[مرزناک] با شخص ناشناس در قم
متن سند:
مذاکرات حسن اکبری[مرزناک] با شخص ناشناس در قم
مورخ5 /10 /57
ناشناس: الو منزل آقای اکبری[؟]
اکبری: بله بفرمائید.
ناشناس: من از قم صحبت میکنم و یک دوست مشترکی بنده و جنابعالی داریم بنام آقای [...]
اکبری: محمّد (منظور محمّد درخشش1 است ).
ناشناس: این که بنده مزاحم شدم به منظور استفاده از اطلاعات شماست و انعکاس آن در خبرنامه، از قم وسیله دوستان ما تهیه میشود میتوانم خواهش کنم بفرمائید منطقهی شما چه وضعیتی دارد و چه مسائلی هست ممنون میشوم هر چه به صورت اختصار کفایت میکند.
اکبری: روز دوشنبه در شهر بابل تظاهراتی [به] وسیلهی جوانان صورت گرفت که مأمورین مداخله کردند و جوانان عقبنشینی کردند تیراندازی شد و چند نفری زخمی شدند سه نفر زخمی که یکی از آنها زخمی شدید است اسامی را متأسفانه ندارم. جوانی که زخمی شده حیدری نامی است که خانوادهاش هم مؤمن و متدیّن هستند و یک مرتبه هم مغازهی پدرش را آتش زدند و پریروز مخصوصاً او را دنبال کردند و زدند به قصد کشت زدند ولی شانهاش زخم بدی برداشته و خوشبختانه به قلبش نخورد مشغول مداوا هستند البته بیمارستان نمیبرند اطبّاء که میدانید در همبستگی با پزشکان شهر اینجا یک روز اعتصاب عمومی کردند و رفتند در بیمارستان خمینی (منظور بیمارستان شاهپور است) اجتماع کردند و هر کس مریض میشد مجاناً معالجه میکردند و مقداری پول جمع کردند برای چیز و بعدازظهر هم از تظاهرات آنان جلوگیری شد.
در آمل هم دیروز درگیری بوده که آقای جوادی2 جلو بودند و بعد از سخنرانی تعطیل عمومی دیروز دوشنبه اعلام شد و دیشب هم بنده یک دههای دارم در روستای مطهّر که یک بخش بزرگی است از آمل ده شب که دیشب شب هشتم آن بوده که تظاهرات پرشوری کرده بودند و آمدند تا سر کوچهی علیشاه.
ناشناس: اگر در این خبرنامه نامی از جنابعالی برده شود مانعی دارد [؟]
اکبری: خیر خیر من در این سخنرانی دربارهی توحید در اسلام و تلاش دشمنان و استعمارگران و از بین بردن عوامل توحیدی و خاصه تضعیف مرجعیت در زمان رضاخان و در زمان سلطنت همین پسرش سلطنت کثیف خاندان پهلوی چه تلاش پشت پردهای بوده تا این وحدت اسلامی را مخصوصاً در این اواخر بعد از قیام تنباکو و مشروطیت متوجه شدند که [ناخوانا] و به کدام مرکز نقل یابد حملهشان را شروع کنند و چطوری از بین ببرند.
ناشناس: اظهارات شما در زمینهی سخنرانیها ضبط میشود [؟]
اکبری: بله مقدار زیادی ضبط میشود.
اکبری: روز جمعه گذشته هم در گتاب حومهی بابل که از شهرها هم جمعیّت آمده بود سخنرانی و بعد قرار است سه شبی هم در کلّهبست و روستاهایی که آقای روحانی هستند سخنرانی خواهم کرد.
ناشناس: خبری از حال روحانی دارید [؟]
اکبری: بله ایشان هم خوب هستند و ایشان هم دوشنبه دیروز تشریف داشتند در گتاب که ایشان سخنرانی داشتند هفته گذشته هم بنده در دیوا دهی است در بندپی که خیلی دور است و جمعیّت زیادی بود تلاش ما خوب بود استقبال زیاد شد و 23 قریه است فعالیّتها به این ترتیب است و عوامل ضد [ناخوانا] که بودند ولی با فتوای آقا که خصوصاً میگوئیم و در عین حال خودمان هم یک چیزی اضافه میکنیم چون آقا فرمودند که اطاعت از شاه اطاعت طاغوت و حرام است لذا آنها هم که اطاعت بکنند چون کار حرام انجام میدهند مسلمان نیستند و طبعاً باید از دورشان پراکنده شوند و اینها به نحوی چون در انزوای شدید قرار گرفتهاند سعی میکنند جبهه عوض کنند.
ناشناس: من این اقدامات شما را تقدیر میکنم و در این خبرنامه خود همانطور که اجازه دادید انعکاس خواهم داد.
اکبری: تلاش اینجا خیلی زیاد است که ما مبارزه را بکشیم به روستاها.
ناشناس: مبارزه در روستاها را هم آقایان روحانیون دنبال میکنند[؟]
اکبری: عرض کردم آقای روحانی در همان گتاب که بنده جمعهاش بودم رفتهاند روز دوشنبه و قرار است این جمعه بنده بروم ملاّ کلا و فکر میکنم ده مرزبان آقای روحانیراد را دعوت کردهاند که هنوز موفق نشدم خدمتشان برسم و هیچوقت بیکار نیستم.
ناشناس: حالا بفرمائید وجه تسمیه این کلاها چیست ؟
اکبری: در مازندران هر چه داریم کلاست فکر میکنم به معنی آباد باشد یک سنت معمول محلی است شاید بتوان که زبان مازندرانی مدرن نبوده ریشهاش گم شده و احیاناً امکان دارد چون اینجا هممرز است با روسیه یک جوری این لغات آمده باشد مثل کلمه نیکلا در دیوان امیر پازواری خیلی از این اسامی را داریم که با کلا شروع میشود. در آمل هم تظاهرات وسیعی دیروز بوده که مأمورین با تیر هوائی و گاز اشکآور مقابله کردند و آقای جوادی هم صحبت کردند و با جوانان بودند که از روحانیون آمل هستند. روحانیت در شاهی ناجور است و سه نفر از بازاریان وابسته را به سختی کتک زدهاند که یکی از آنها فروتن است. در بابلسر هم تظاهرات وسیعی بوده که سربازی [ناخوانا] تیراندازی میکرده که آن سرباز را منتقل کردند به بابل، در محمودآباد هم دیروز تظاهرات وسیعی بوده به طور کلی از غیر روحانی آن که مرتب صحبت میکند بنده هستم.
ناشناس: دوستان دیگر در فرهنگ بابل هستند[؟]
اکبری: صادق[صادقی] افراکتی است که ایشان همکلاس و دوست بنده هستند و من که در سطح شهر سخنرانی داشتم همراه من آمدند ایشان به مناسبت این که شاگرد آقای شریعتی بودند در دانشگاه مشهد اطلاعات تاریخی خوبی دارند ولی عربی تسلّط ندارند. آقای دیگری هم هست به نام زمانی3 که محافظهکاری میکند و خودش میگوید تا به حال من نه اسم آقا را بردهام و نه اسم این ملعون را که به او اعتراض کردهام و یک آقائی هست به نام مجیدی که رو کم کار میکند و جهتش مشخص است البته مهدی مجیدی البته یک مجیدی دیگر داریم به نام فریبرز4 که ملعون است.
ناشناس: از شهرهای دیگر از جمله مشهد چه اطلاعاتی دارید[؟]
اکبری: الآن تلفن کردم گفتند همین الآن تظاهرات وسیعی هست و دیروز هم یک ساواکی را در میان جمع گرفته بودند که آورده بودند خدمت آیتاله شیرازی5 و آنجا خواستهاند بکشند آیتاله فرمودند چون به خانه من آوردید اینجانه و یک نفر دیگر هم که مأمور شهربانی بوده که او را هم گرفته و کشتهاند خلاصه آن که شهر دقیقاً در دست مردم است و دیروز اثری از سرباز و پاسبان نبوده و اما خود فرماندهی جدیدی که آمده فرمانداری نظامی برای آیتاله شیرازی تلفن کرده که من نه پدر دارم و نه خانواده مادر من در شهر نو زندگی میکند برای من آدمکشی همچین و همچون و خیلی تهدید کرده بود آیتاله شیرازی هم فرمودند هر غلطی میخواهی بکنی بکن من با تو حرفی ندارم کاری ندارم. دیشب هم که من برای آقای شریعتی تلفن کردم خانمش میگفت تظاهراتی بوده و پریروز کشتار در حدود 23 نفر که یک استواری را هم مردم سقط کرده بودند که لباسش را درآوردند انداختهاند جلوی بیمارستان شاهرضا روی خون کثیفش مردم دسته دسته میرفتند روی لباسش تف میانداختند.6
توضیحات سند:
1ـ محمّد درخشش، در سال 1294 ﻫ . ش در تهران متولد شد. تحصیلات خود را در دانشسراى عالى تهران، در رشتهی تاریخ و جغرافیا به اتمام رساند. مهمّترین شغل اجرایى درخشش پیش از وزارت، بازرسى عالى وزارتى و ریاست ادارهی اعزام محصّل بود. محمّد درخشش، در دورهی هجدهم، وکیل مجلس شد. در این دوره، با خواندن لایحهی خلیل ملکى علیه قرارداد کنسرسیوم نفت - که امینى عاقد آن بود - یکى از طولانىترین نطقهاى مجلس را در مخالفت با قرارداد، ایراد کرد که به علّت طولانى شدن نطق، نورالدّین امامى، معاون مجلس توانست نطق وى را با وعدّه یک کراوات «سولکا» خاتمه بخشد (کراوات سولکا، نوعى کراوات فرانسوى بود که استفاده از آن، نشان اشرافیت و تفاخر بود.)
محمّد درخشش - که قبل از آذر سال 1325، در «اتّحادیه معلّمان» وابسته به حزب توده فعّالیت مىکرد - دبیر معمولى بود و به علّت اظهار علاقهی زیاد به حزب توده، به عنوان رئیس هیئت مدیرهی اتّحادیه انتخاب شد و بعد از آذر 1325 و دستگیرى جمعى از اعضاى اتّحادیه، وى، آن را به نیرویى مستقل و تحت اختیار خود تبدیل کرد. درخشش، باشگاه معلّمان را تأسیس و با گردآوردن معلّمان در یک تشکّل، روزنامهی «مهرگان» را به نام ارگان این گروه منتشر ساخت. محمّد درخشش، از دوستان نزدیک على امینى و سیّدجعفر بهبهانى بود و با به راه انداختن اعتصاب گستردهی معلّمان کرمانشاه، زمینهساز سقوط دولت جعفر شریفامامى و روى کار آمدن امینى شد. به پاس نقشهاى پشت پردهاش، امینى، او را به وزارت فرهنگ منصوب کرد. اما درخشش - که رئیس جامعهی معلّمان بود - در طىّ دوران ریاستش، نه تنها اقدامى براى بهبود وضعیت معلّمان نکرد (البته به استثناى نتایج اعتصابات) بلکه از آن، به منزلهی آلتى براى پیشبرد مقاصد سیاسى خود استفاده مىکرد. محمّد درخشش، از جمله افرادى بود که ارتباط مستحکمى با دستگاه سیاست خارجى آمریکا داشت و به صورت مشاور و عامل سیاستهاى آمریکا در ایران عمل میکرد. درخشش، در جریان انقلاب اسلامى، به صورت یکى از عوامل ایجاد انحراف و همچنین، راهنماى آمریکایىها عمل مىکرد و تلاش وسیعى جهت زدودن گرایشهاى سیاسى – اسلامى به عمل آورد. وى به این اعتقاد که دولتى که بر مبناى قرآن بنا شده باشد، در حقیقت جز عقبگرد چیزى نیست و اصولاً تعلیم و تربیت درست را به مردم ایران نخواهد داد، به آمریکایىها توصیه مىکرد که در جریان درگیرى انقلاب، باید درگیرى بین امام خمینى(ره) و ارتش ادامه یابد. وى حتّى به پل کانسلر، مشاور سیاسى سفارت آمریکا، پیشنهاد کرد که به منظور راهنمایى بیشتر، مذاکرات نزدیکى با افراد میانهرو مذهبى مانند بازرگان داشته باشند. افرادى مانند مقدّم مراغهاى و درخشش، منابع اطلاعاتى خوبى براى سفارت بودند. هدف نهایى او (درخشش)، برقرارى جامعهاى دمکراتیک خالى از عقاید خشک مذهبى بود. و در روشى تاکتیکى، عقیده داشت که هیچ راهى جز هماهنگى با نیروهاى امام خمینى نیست. بنابراین امیدوار بود که مىتواند در هر دولت مذهبىاى نفوذ کند. آمادگى وى جهت دنبال کردن خط میانهاى بود که بتواند کشور را از جهتگیریهاى افراطى نجات دهد. در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی، درخشش به خارج از کشور گریخت و خبر مرگ وی در سال 1384 در آمریکا اعلام شد.
بخشی از اسناد وابستگیهای محمّد درخشش به بیگانگان در اسناد لانهی جاسوسی مجلدات 6 و 27 آمده است.
2ـ منظور آیتالله جوادی آملی از مراجع تقلید عظام است که زندگی نامه وی در سند مورخ 16/ 6/ 57 همین کتاب آمده است.
3ـ منظور ولیالله زمانی است که زندگی نامه وی در سند مورخ 8 /9 /57 همین کتاب آمده است.
4ـ فریبرز مجیدی، فرزند احمد، در سال 1319 ش در مشهد به دنیا آمد. وی دارای لیسانس فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران و فوق لیسانس مدیریت آموزشی از دانشگاه ابوریحان بیرونی تهران بود. بنا به اظهار خود در سال 85: «پدرم بهائی بود و هنگامی که من دو ساله بودم او درگذشت مادرم مسلمان بود» مشارالیه در سال 1341 به عنوان دبیر فلسفه و روانشناسی در دبیرستانهای بابل استخدام شد. و از سال 42 تا 59 مدرّس دانشکده فنی بابل بود و بعد از انقلاب از آموزش و پرورش اخراج شد و از سال 59 به بعد بصورت آزاد به شغل مترجمی اشتغال داشت و از سال 85 به بعد در انتشارات سمت وابسته به وزارت علوم مشغول کار است. براساس سند بیوگرافیک ساواک: «وی در تاریخ 20 /11 /1339 به اتّهام فعالیت به نفع جبهه ملّی بازداشت و در تاریخ 24 /7 /39 با تبدیل قرار آزاد گردید و در تاریخ 2 /11 /1340 مجدداً به اتّهام اقدام علیه امنیت کشور و تحریک دانشجویان دانشسرای عالی تهران به اعتصاب، بازداشت و سرانجام در تاریخ 12 /7 /40 آزاد شد و اطلاعات ذیقیمتی در اختیار گذاشته و تمام همفکران خود را معرفی نمود»
در سال 56 یکی از استادان دانشسرای تحصیلی ساری در مورد ایشان اظهار داشت: «وی مارکسیست است و جهانبینی مارکسیستی دارد و چند کتاب هم در این زمینه ترجمه کرده است.»
(اسناد ساواک و اسناد بعد از انقلاب ـ پروندههای انفرادی)
5ـ آیتاللهالعظمی سیدعبدالله شیرازی، در سال 1270 ش در شهر شیراز به دنیا آمد و در سن 15 سالگى به همراه پدرش مرحوم آیتالله سیدمحمّدطاهر شیرازى به علّت مبارزه بر علیه سلطنت قاجار و نفوذ انگلیس در ایران، از شیراز به سیوند تبعید شد و پس از شش ماه دوباره به شیراز بازگشت و از سال 1333 ق به نجف اشرف مهاجرت نمود و در نزد بزرگان از مراجع و فقهاى نجف درس خواند. در سال 1354 قمرى به منظور زیارت مرقد امام رضا (ع) به ایران آمد و طىّ اقامت خود در مشهد، مبارزه سرسختانهاى علیه رژیم رضاخانى شروع و در اجتماعات علماء و فقهاى ایران با مرحوم آیتالله شیخعبدالکریم حائرى جهت تصمیمگیرى علیه رژیم پهلوى نقش ارزندهای ایفاء و در حادثهی قیام مسجد گوهرشاد با مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمى و مرحوم آیتالله سید یونس اردبیلى نیز اقداماتى نمود. تا این که از سوى رژیم، به همراه دیگر علماء و فقها دستگیر و پس از گذراندن چهار ماه در زندان پهلوى مجدداً به نجف رفت و در سال 1396 ق به ایران مراجعت نمود. ایشان از ابتدای نهضت اسلامى به رهبرى امام خمینى(ره)، فعالیّتهایى را (چه در نجف و چه در وقت سکونت در مشهد) در مبارزه علیه رژیم پهلوى تا پیروزى انقلاب اسلامى ایران آغاز کرد و پس از پیروزى انقلاب اسلامى تا زمان رحلت در مشهد مقدّس اقامت داشتند. سرانجام آیتالله شیرازى در سن 95 سالگى در سال 1363 شمسى به جوار رحمت حق شتافت.
6ـ تلخترین حادثهی این دوره در مشهد رخ داد. شهر مشهد در نهم دی ماه 57، تقریباً به دست مردم افتاد. عدّهای از نظامیان به مردم پیوستند، حداقل سه نفر از جنایتکاران توسط مردم کشته شدند و اماکنی چون استانداری به تصرف تظاهرکنندگان درآمد. نظامیان در اقدامی متقابل، در روزهای نهم و دهم دی ماه 57 حدود 300 نفر از مردم را کشتند، رقم 300 شهید رسماً توسط ارتش در گزارشها منعکس شد. از این تعداد نزدیک به 200 نفر در دهم دی به شهادت رسیدند. اگر آمارهای رسمی ملاک قرار گیرند، فاجعهی دهم دی مشهد، از نظر تقدیم شهید و توحش حکومت، رویداد خونباری چون 17 شهریور 57 تهران را پشت سر گذاشت. روزشمار انقلاب اسلامی مازندران (ساری) به روایت اسناد ساواک، جلد دوم، پیشین، چاپ سوم، صص 408 و 409.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ هادی روحانی به روایت اسناد ساواک صفحه 379