صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش نوبه‌ای شماره ۱۵۶ فرمانداری نظامی اصفهان و حومه

گزارش نوبه‌ای شماره ۱۵۶ فرمانداری نظامی اصفهان و حومه


متن سند:

[گزارش]
گزارش نوبه‌ای شماره ۱۵۶ فرمانداری نظامی اصفهان و حومه

مدت دوره از ساعت ۰۷:۰۰ روز ۲۶/۱۰/۵۷ الی ساعت ۰۷:۰۰ روز ۲۷/۱۰/۵۷
ث: برابر گزارش ناحیه ژاندارمری اصفهان ساعت ۱۵:۳۰ روز ۲۶/۱۰/۵۷ حدود ده هزار نفر در میدان مجسمه بروجن جمع و پیکره کد ۶۶ را پایین آوردند۱. سپس یک نفر از روحانیان به نام شاهرخی۲ سخنرانی کرده و مردم متفرق می‌شوند.

توضیحات سند:

١- روایت حاج آقا شاهرخی از پایین کشیدن مجسمه در بروجن از این قرار است: «جمعیت به طرف مجسمه‌ی شاه حرکت کردند و من هم آماده‌ی حرکت شدم. در این حال، رییس شهربانی، افسرها و مأموران پیش من آمدند و گفتند: «مردم به طرف مجسمه‌ی اعلی حضرت حرکت کرده‌اند و می‌خواهند آن را به پایین بیاورند. اگر این کار را بکنند، دستور داریم که مردم را به رگبار ببنیدم و شما مسئول عواقب آن هستید.» گفتم: «حالا می‌گویید که من چه کنم؟» گفتند: «به مردم بگویید این کار را نکنند.» قبول کردم و به میان جمعیت رفتم. در این حال به مأموران گفتم صدای من به مردم نمی‌رسد. باید بلندگو بیاورید تا من اعلام کنم. مأموران رفتند و قدری بعد، ماشین مجهز به بلندگوی پلیس را آوردند و در اختیار ما گذاشتند. من قدری این پا و آن پا کردم و آهسته به دوستان گفتم من تا سر مأموران را گرم می‌کنم، شما مجسمه را پایین بکشید! دوستان ما از قبل برای این منظور، جرثقیل و طناب و سیم هم آورده و آن سوی میدان آماده کرده بودند. در این حال، مأموران دور ماشین بلندگودار را گرفتند. من میکروفون را برداشتم و شروع کردم با مردم صحبت کردن! در خلال صحبت‌های بنده، جوانان شهر، طناب را به گردن مجسمه بستند.
من در حال موعظه و صحبت‌های مقدماتی و وقت گیر بودم. مأموران متوجه طناب شدند و به من گفتند: «آقا! دارید چه کار می‌کنید؟ می‌بینید طناب را؟» گفتم: اجازه بدهید! شما کارتان نباشد. من دارم حرف می‌زنم.» دوباره صحبت‌ها را پی گرفتم. به یک باره گفتند: «آه! مجسمه اعلی حضرت کج شد!» گفتم: «الان عرض می‌کنم!» و دقایقی بعد، همزمان با سرنگونی مجسمه اعلی حضرت، دستمال‌هایی از جیب افسران خارج شد و بالا رفت و اشک چشمانشان را پاک می‌کردند! در ظاهر حس شاه پرستی آنان تحریک شده بود. به آنان گفتم: «گریه نکنید! مجسمه که سهل است؛ شاه رفتنی است! شما هم نوکران شاه نیستید؛ خدمتگزاران ملت هستید. ملت هم باقی است. به شما توصیه می‌کنم که رودرروی ملت قرار نگیرید. به سر کارتان بروید. مطمئن باشید کسی با شما کاری ندارد.» مأموران و افسران مزبور هم مثل بچه آدم، حرف ما را گوش کردند و به شهربانی بازگشتند و بنده رفتم بالای ستون و درست به جای مجسمه‌ی شاه قرار گرفتم و برای مردم سخنرانی کردم!» (کتاب خاطرات، ص ۲۵۹ – ۲۵۸)
۲- آیت‌الله سید محمدتقی شاهرخی متولد ۱۳۱۳، از روحانیون سرشناس خرم آباد می‌باشند که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در راستای اهداف نهضت امام خمینی، فعال بوده است. ایشان چندین بار از سوی ساواک احضار و یک بار دستگیر گردید. در تشکیل کمیته‌های انقلاب اسلامی شهرستان خرم آباد نقش فعالی داشت. یک سال و نیم به عنوان اولین امام جمعه خرم آباد نماز جمعه اقامه نمود. از سوی حضرت امام (ره) در بروجرد لرستان و بروجن چهارمحال و بختیاری، نمایندگی داشت. در دوره‌ی اول مجلس شورای اسلامی ‌نماینده مردم خرم آباد بود. از سال ۱۳۸۱ به پیشنهاد مقام معظم رهبری در کشورهای جنوب شرق آسیا (بنگلادش، میانمار، تایلند، سریلانکا) به امور دینی مسلمانان اشتغال دارد. نمایندگی مردم لرستان در مجلس خبرگان رهبری، اشتغال دیگر ایشان می‌باشد. حضور حاج آقا شاهرخی در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در شهرستان بروجن، منشأ خیر و ارشاد بوده است. در سال ۱۳۸۵ خاطرات این روحانی مبارز در ۳۰۸ صفحه توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ و منتشر شده است. 

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک/ استان چهارمحال و بختیاری صفحه 456

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.