تاریخ سند: 25 مرداد 1357
موضوع: شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب
متن سند:
از: 26/ ﻫ تاریخ: 25 /5 /2537[]
به: 312 شماره: 3932 /26 ﻫ
موضوع: شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب
0525
بعد از نماز ظهر و عصر روز 21 /5 /37 شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب در مسجد حظیره شهر یزد با حضور حدود 2000 نفر سخنرانی و ضمن انتقاد از سینما و تلویزیون و عکسهای برهنه مقابل سینماها در مورد جشن هنر شیراز1 اظهار داشته زنهای رقاصه را میآورند کنار خیابان برای شما میرقصند، مشروب میخورند، لخت میشوند، جفت میشوند و اضافه کرده در قدیم، عمروعاص2 یک نفر بود ولی حالا عمروعاص زیاد است و عمروعاصها چه کارها که نکردند. دیروز در اصفهان چند صد نفر را کشتند و اتومبیل و موتور و دوچرخه مردم را که جلو مسجدها گذاشته بودند، آتش زدند هیچکس با ملتش اینطور رفتار نمیکند. میکشند و خون میریزند و اگر نمیرند و در بیمارستانها بستری شوند و به خون احتیاج داشته باشند، عمروعاصها نمیگذارند کسی به بیماران خون هدیه کند. همچنین مردم را علیه واعظین که سکوت اختیار کردهاند تحریک نموده و بین سخنان خود چند بار متذکر شده میترسم حرفی بزنم (حرفی نمیزنم) و درباره جمعآوری پول برای پوش3 و سایر نیازمندیهای مسجد بیان داشته محراب4 مسجد به قول امروزیها قلک من میباشد و بزرگ هم هست، هرکس پولی دارد در محراب5 (قلک من) بریزد تا انشاءاله پوش مسجد و چیزهای دیگر که احتیاج دارد تهیه گردد. ساعت 1600 مجلس خاتمه یافته و جمعیت متفرق شدهاند.
نظریه شنبه. اظهار مطالب فوق توسط نامبرده بالا صحت دارد.
نظریه سهشنبه. شنبه مورد اعتماد است.
نظریه 26 ﻫ. نظریه شنبه مورد تائید است.
عربزاده 24 /5 /37 ـ در پرونده صدوقی بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. جشن هنر شیراز، مراسم مستهجنی بود رژیم شاهنشاهی پهلوی در دههی پایانی عمر سیاسی خود، هر ساله در شهر شیراز برگزار کرد. این جشن، از القائات فکری غرب بود که در داخل کشور با محوریت فرح پهلوی برگزار شد. در نیمه اول سال 1346ش، در زمانی که دولت ایران خود را برای برگزاری جشن پرهزینه تاجگذاری شاه آماده میکرد، برنامه جشن هنر شیراز در دستور کار قرار گرفت و نخستین اجرای آن، در 20 شهریور 1346 آغاز و به مدت ده روز ادامه یافت.
هدف از برگزاری این جشن، استحاله فرهنگی اسلامی مردم و بازکردن راه نفوذ فرهنگ غرب به داخل کشور بود. کسانی که به عنوان «هنرمند» از آمریکا و دیگرکشورهای اروپائی برای شرکت در جشن هنر شیراز به ایران دعوت شده بودند، شامل: رقاصهها، خوانندگان و بازیگران فیلم های غیر اخلاقی سینماهای غربی بودند. به همین دلیل بود که این برنامهها، علی رغم هزینههای گزافی و سر و صدائی که داشت، نتوانست با مردم ایران ارتباط برقرار کند. اگر چه برپائی این جشن تا سال 1355ش مستهجن و خلاف اخلاق عمومی بود، ولی اوج ابتذالِ آن، در سال 1356ش و در ماه مبارک رمضان صورت گرفت. در جشن هنر این سال، رژیم پهلوی ماهیت ضد دینی خود را آشکارتر ساخت و اجازه اجرای نمایشی تحت عنوان «خوک . بچه . آتش» را صادر نمود، که آنتونی پارسونز (سفیر وقت انگلیس در ایران) در خاطرات خود، در کتاب غرور و سقوط، از آن را به عنوان یکی از نخستین جرقههای انقلاب ایران یاد نمود. مشارالیه شرح ماجرای نمایش فوق را این گونه بیان میدارد: «جشن هنر سال 1356 شیراز، از نظر کثرت صحنههای اهانتآمیز به ارزش های اخلاقی ایرانیان، از جشن هنر پیشین فراتر رفته بود. به عنوان مثال یک شاهد عینی، صحنههایی از نمایشی را که ترتیب داده بودند، یک باب مغازه را در یکی از خیابان های پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهراً میخواستند برنامه خود را کاملاً طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند، صحنه نمایش نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیادهرو مقابل آن بود. یکی از صحنههایی که در پیادهرو اجرا میشد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) به وسیله یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوار، درست به خاطر ندارم) با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده میشد، در مقابل چشم همه صورت گرفت. ولی موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراض که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به این خاطر موضوع را با شاه در میان گذاشته و به او گفتم اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا میشد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم بدر نمیبردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.» اولین اعتراض جدی در این رابطه، توسط روحانیون مبارز شیراز از جمله: شهید آیت الله حاج سید عبدالحسین دستغیب(ره) و آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی (ره) صورت گرفت که طی سخنانی جشن هنر شیراز را محکوم و نسبت به اهانت به مقدسات دینی شدیداً اعتراض نمودند. این هتک حرمت و اعتراض نسبت به آن، به گونهای بود که سازمان امنیت شاه، نسبت به مسئله حساس و پیگیری آن را دستور کار خود قرار داد و در گزارشی که پیرامون آن تهیه کرد، نوشت: «در یازدهمین جشن هنر شیراز، نمایشنامهای با عنوان خوک . بچه . آتش در مغازهای واقع در خیابان فردوسی شیراز به اجرا درآمد که اجرای آن مورد انتقاد و اعتراض روحانیون و متعصبین مذهبی آن شهرستان قرار گرفته و تقاضا نمودهاند که از سال آینده از اجرای جشن هنر در شیراز خودداری شود و تصمیم گرفتهاند که از صبح روز جاری (5 /6 /2536) از حضور در مساجد و برقراری نماز جماعت خودداری نمایند؛ اما با اقدامات انجام شده از تصمیم خود منصرف شدهاند و وضعیت عادی است. ضمناً دو نفر از روحانیون اصفهان به اسامی روضاتی و رهبر، ضمن تماس تلفنی با سیدعبدالحسین دستغیب، پشتیبانی خود را از روحانیون شیراز اعلام نمودهاند.» اسناد جشن هنر شیراز در کتاب با عنوان «جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک» به چاپ رسیده است.
2. عمروعاص، از قبیله بنی سهم قریش بود که در شهر مکه، یکی از دشمنان سرسخت رسول خدا (ص) به شمار میرفت. او، برای آزار پیغمبر (ص) 70 بیت شعر در هجو پیامبر سروده و تعلیم کودکان داده بود تا آنان با دیدن رسول خدا (ص) آن شعرها را با صدای بلند بخوانند؛ و به همین دلیل بود که مورد لعن حضرت رسول (ص) واقع شد.
پدرش، عاص ابن وائل و مادرش نابغه نام داشت، که به دلیل مشخص نبودن پدر، امیرالمؤمنین (ع)، در جنگ صفین، او را «ابن نابغه» خطاب کرد. در زمان هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه، به علت فرار از آزار و اذیت مشرکان، عمروعاص سرپرستی گروهی را به عهده داشت که از طرف بزرگان قریش برای بازگرداندن آنان به حبشه فرستاده شدند، که البته پادشاه حبشه، نجاشی، به درخواست آنان پاسخ منفی داد. او که در مسجدالحرام، شکمبه شتر بر سر رسول خدا (ص) انداخته بود، در سال هشتم هجری و اندکی پیش از فتح مکه، مسلمان شد و با پیامبر بیعت نمود. در سریه ذات السلاسل، فرمانده شد و سپس مأمور جمعآوری زکات مردم عمان شد. پس از رحلت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله)، یکی از نزدیک ترین افراد به خلفاء و از فرماندهان فتح شام بود. در دوران خلیفه دوم، مدتی حاکم فلسطین شد و سپس در فتح مصر شرکت کرد و حکومت آنجا را به عهده گرفت، که ستمگریهایی از او نیز در تاریخ نقل شده است، از جمله لشکرکشی به اسکندریه و قتل عام مردم. در دوران عثمان، از این سمت معزول و دوباره به فلسطین بازگشت. پس از کشته شدن عثمان، پس از کش و قوسها و نامه هائی که بین او و معاویه رد و بدل شد، به معاویه پیوست و همه کاره دستگاه او شد.
او که فردی سیّاس و زیرک فریبکار بود، از تمامی توان شیطانی خود برای مقابله با حضرت علی (ع) بهره گرفت که ماجرای قرآن بر سر نیزه کردن و حکمیت در جنگ صفین، گوشهای از آن است.
عمروعاص، که پس از شهادت محمد بن ابی بکر، دوباره حاکم مصر شده بود، در سال 43 هجری در همانجا درگذشت.
منابع: اسدالغابه، ج 4، ص 244 * الطبقات، ج 4، ص 254 * قاموس الرجال، ج 8، ص 111 * سیره ابن هشام
3. چادر بزرگ که بر روی حسینیه میکشند.
4 و 5. اصل: مهراب
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 4 صفحه 43