صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: آقای عطاءاله خسروانی

تاریخ سند: 21 شهریور 1338


موضوع: آقای عطاءاله خسروانی


متن سند:

شماره: 6257/ الف م تاریخ:21 /6 /1338
موضوع: آقای عطاءاله خسروانی
پیرو: 835/ م ـ 17 /6 /1338

چون تغییر و تبدیل نمایندگان با مشورت کمیته دائمی حفاظت خواهد بود خواهشمند است قدغن فرمایند علت تعویض ایشان را اعلام تا در کمیته مزبور مطرح گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور1- سرلشگر بختیار2

رونوشت برابر اصل است.
اصل در پرونده شریف معزی
به 1338 متصل شود.

توضیحات سند:

1. سازمان اطلاعات و امنیت کشور با نام اختصارى «ساواک» در سال 1335 ش توسط 10 نفر از مستشاران آمریکایى مطابق سازمان اطلاعاتى و امنیتى آمریکا ایجاد شد؛ با این تفاوت که چون فعالیت خارجى ایران ناچیز بود سازمان مستقلى همچون «سیا» که عهده‌دار اطلاعات خارجى باشد به وجود نیامد بلکه مسئولیت اطلاعات خارجى و وظایف امنیت داخلى به عهده یک سازمان نهاده شد و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» گذاردند. در واقع ساواک تلفیقى از دو سازمان «سیا» (C. I. A) و اف. بى. آى (F. B. A) بود. تشکیلاتى که توسط مستشاران آمریکایى پایه‌ریزى شد متشکل از 11 بخش زیر بود:
1ـ رئیس ساواک؛ 2ـ معاون یکم (عملیاتى)؛ 3ـ معاون دوم (ادارى)؛ 4ـ اداره کل یکم (امور ادارى)؛ 5 ـ اداره کل دوم (کسب اطلاعات خارجى)؛ 6ـ اداره کل سوم (امنیت کشور)؛ 7ـ اداره کل چهارم (حفاظت پرسنل و اسناد و اماکن)؛ 8ـ اداره کل پنجم (امور فنى)؛ 9ـ اداره کل ششم (امور مالى)؛10ـ اداره کل هفتم (بررسى اطلاعات خارجى)؛ 11 اداره کل هشتم (ضدجاسوسى) (فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 409 ـ 401). در طول دوران 22 ساله ساواک چهار نفر براین سازمان ریاست کردند. نخستین رئیس ساواک سپهبد تیمور بختیار بود که از بدو تأسیس ساواک تا اسفند 1339 ش بر این سازمان فرمان راند و با قساوت و خشونت تمام به سرکوب مخالفان شاه پرداخت. پس از او سرلشکر حسن پاکروان به سمت رئیس ساواک منصوب گردید و همزمان حسین فردوست با حفظ سمت رئیس دفتر ویژه اطلاعات به قائم‌مقامى ساواک گماشته شد و از سوى شاه اختیارات تام گرفت تا ساواک را تجدید سازمان کند. حسین فردوست که تا فروردین 1350 ش قائم‌مقام ساواک بود مدعى است در امور عملیاتى این سازمان هیچ نقشى نداشته است و تنها به آموزش پرسنل و سازماندهى مجدد ساواک پرداخته است وى مى‌گوید رئیسان ساواک نیز در امور سازماندهى و آموزش و حوزه‌ی کارى او هیچ دخالتى نداشتند. دومین رئیس ساواک سرلشگر حسن پاکروان بود که بعد از قیام 15 خرداد 1342 ش شاه او را به دلیل غافلگیرى ساواک از کار برکنار و سرلشکر نعمت‌الله‌ نصیرى را به جانشینى او منصوب کرد. دوران فرماندهى نصیرى بر ساواک که تا بهار 1357 ش ادامه یافت اوج فعالیت ساواک در دستگیرى، شکنجه و سرکوب مخالفان رژیم است و این سازمان را به مخوف‌ترین و وحشتناک‌ترین نهاد رژیم مبدل کرد. با اوج‌گیرى قیام مردم مسلمان ایران شاه مجبور شد مهره منفور و بدنام خود در ساواک یعنى ارتشبد نصیرى را برکنار و سپهبد ناصر مقدم را به جاى او منصوب کند اما پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 57 به موجودیت ساواک و ریاست آن خاتمه داد. حسین فردوست تاریخ ساواک را به چهار دوره تقسیم مى‌کند: دوره نخست از تأسیس رسمى ساواک در اسفند 1335 تا برکنارى تیمور بختیار از ریاست ساواک در اسفند 1339، این دوره را ایجاد و راه‌اندازى ساواک توسط مستشاران آمریکا مى‌داند. دومین دوره را دوران قائم‌مقامى خود در ساواک از ابتداى سال 1340 ش تا فروردین 1350 ش مى‌داند وى تحولات ساواک در این زمان را چنین برشمرده است: 1ـ تصفیه ساواک از هواداران تیمور بختیار و تبدیل آن به یک سازمان صددرصد وفادار 2ـ تبدیل ساواک به صورت یک سازمان منظم و آموزش‌دیده و نیز مرخص کردن محترمانه مستشاران آمریکایى و استخدام مربیان و استادان علاقمند اسرائیلى به جاى آنان. به عقیده فردوست سومین دوره ساواک با خروج او از ساواک آغاز شد و این سازمان دربست در اختیار نصیرى، سرلشکر على معتضد و پرویز ثابتى قرار گرفت و به مرکز همه بندوبست‌هاى سیاسى و اوج شهرت و بدنامى رسید. وى چهارمین دوره را دوره سقوط و زوال ساواک مى‌داند که با برکنارى نصیرى شروع مى‌شود.
2. تیمور بختیار در سال ۱۲۹۳ ش در یکی از ایالات بزرگ بختیاری چشم به جهان گشود. پدرش فتحعلی بختیار از خوانین بزرگ بختیاری و نیای بزرگ او جعفر قلی‌خان بختیاری بود. بختیار تحصیلات خود را تا سیکل در اصفهان گذراند و سپس همراه با شاهپور بختیار برای ادامه‌ی تحصیلات به بیروت رفت.
بعد از پایان تحصیلات مقدماتی یک سال دوره‌ی مهندسی دید و سپس برای تحصیل در مدرسه نظامی (سن‌سیرو) به فرانسه رفت. در سال بعد این مدرسه را با درجه‌ی ستوان دومی ترک کرد و به ایران بازگشت و در هنگ حمله جمشیدآباد تهران مشغول به کار شد. تیمور بختیار بعد از مدت کوتاهی برای ادامه‌ی خدمت به زاهدان منتقل شد. مقارن جنگ جهانی دوم به اصفهان منتقل شد و سپس در سال ۱۳۱۲ با درجه‌ی سروانی به تهران بازگشت. در دوران جنگ جهانی دوم و حوادث مربوط به فرقه‌ی آذربایجان از جمله افرادی بود که علیه تجزیه‌طلبی فرقه مبارزه کرد و به طور داوطلب برای سازماندهی نیروهای پارتیزانی علیه حکومت آذربایجان و کردستان به منطقه‌ی خمسه زنجان که زیر نفوذ برادران ذوالفقاری بود اعزام شد. تیمور به خاطر اقداماتش به درجه‌ی سرهنگی و اخذ نشان نایل شد، سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه جنگ رفت و در سال ۱۳۲۹ با احراز شاگرد اولی وکسب نشان درجه‌ی اول دانش به سمت رییس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی سرتیپ حسین منوچهری (بهرام آریانا) مشغول کار شد. به دنبال غائله‌ی ابوالقاسم خان بختیاری ـ عموی تیمور بختیار ـ از خوانین بانفوذ ایلات که موفق شده بود در سال 1321 تیپ اعزامی را خلع سلاح کرد و هر از گاهی علیه حکومت می‌آشوبید، دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر وقت، سرهنگ بختیار را مأمور سرکوب غائله ابوالقاسم‌خان کرد. وی این مأموریت را با موفقیت به انجام رسانید و به فرماندهی یکی از تیپ‌های تهران رسید ولی با تصمیم دکتر مصدق مبنی بر انحلال لشکر گارد و انجام تغییراتی در پادگان‌ها سرهنگ بختیار به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد. در جریان کودتای آمریکایی ـ انگلیسی ۲۸ مرداد سال ۳۲ تیپ زرهی کرمانشاه به فرماندهی بختیار عازم تهران شد. در تاریخ 5 /10 /1332 به عنوان فرماندار نظامی تهران انتخاب شد و از تاریخ سوم مهرماه 1335 به عنوان نخست‌وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور فعالیت کرد. بختیار در دوران فرمانداری نظامی و ریاست ساواک از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کرد. در سال ۱۳3۸ به درجه‌ی سپهبدی رسید و سرانجام در تاریخ اول فروردین 1340 از کار برکنار و در اول مهرماه1340 بازنشسته شد و در ششم بهمن ماه سال 1340 ایران را ترک کرد.
بختیار پس از ترک ایران اقداماتی را علیه شاه آغازکرد به همین جهت در سال ۴۶ طی حکمی به کلیه‌ی ادارات تابعه‌ی سازمان اطلاعات و امنیت، دستور بازداشت او و همسرش را در صورت مراجعت به کشور صادر کرد و بلافاصله حکم مصادره‌ی اموال و دارایی‌های وی از سوی ادار‌ه‌ی دادرسی نیروهای مسلح ارتش صادر شد.
بختیار در دوران اقامت خود در سوییس ژنو اقدامات خود علیه شاه را شدت بخشید و در فروردین ماه 1347 به لبنان رفت و در فرودگاه بیروت به اتهام حمل اسلحه دستگیر شد و این فرصتی فراهم آورد تا دولت ایران از دولت لبنان تقاضای استرداد وی را بنماید که بی‌نتیجه ماند و منجر به قطع روابط دولتین شد و بختیار مجبور به ترک لبنان شد. بختیار پس از سپری کردن دوران بحرانی در لبنان با گذرنامه‌ای عراقی به آن کشور رفت و با استقرار در بغداد تلاش کرد تا شاید سازمان‌های دانشجویی و فعال در اروپا را به سوی خود جلب کند، اما نه تنها در این امر موفقیت کسب نکرد، بلکه این سازمان‌ها بختیار را آماج حملات خود قرار دادند. بختیار در دوران اقامت در عراق به لطایف‌الحیل تلاش کرد تا به امام خمینی (ره) نزدیک شود، ولی امام (ره) با شناخت عمیقی که از ماهیت بختیار داشتند هیچگاه به وی روی خوشی نشان ندادند و حتی به نمایندگان کنفدراسیون فرمودند: « ... اگر قرار باشد روزی بختیار در ایران زمام امور را در دست بگیرد، وظیفه‌ی مسلمین است که با او مبارزه کنند و از رسیدن او به قدرت جلوگیری کنند.»
بختیار در این ایام برای کسب قدرت به آب و آتش می‌زد، غافل از آنکه ساواک کلیه فعالیت‌ها و مکاتبات او با سران ایلات را تحت کنترل دارد. تیمور بختیار به موازات این قبیل فعالیت‌ها علیه شاه با گروه‌های مسلح مستقر در خاک عراق نیز روابطی برقرار کرد. از این رو ساواک مصمم شد تا وی را حذف کند. بر این اساس با سود جستن از نفوذی‌های خود که از نزدیکان بختیار بودند، او را به بهانه‌ی شکار در 16 مرداد 1349 به منطقه دیاله برده و به قتل رساندند.

منبع:

کتاب عطاءالله خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 7

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.