تاریخ سند: 2 تیر 1348
مهر ایران پاسخی مستند به لاطائلات بعثی های عراق
متن سند:
دستگاه تبلیغاتی بعثی های عراقی، تصور می کنند که با جعل اکاذیب و
تحریف واقعیات، می توانند موجب تشویش افکار عمومی را فراهم سازند.
گردانندگان مغرض و کوته نظر این دستگاه شایعه ساز، هنگامی که تیمسار
ارتشبد بهرام آریانا پس از 44 سال خدمت درخشان به شاهنشاه آریامهر و به
ارتش شاهنشاهی، به افتخار بازنشستگی نایل آمد.
به پخش لاطائلات
مغرضانه ای پرداختند که ما خود را ملزم به پاسخ گویی آن می دیدیم.
اما به نظر
می رسید که انتشار متن سخنان تیمسار ارتشبد آریانا که در ضیافت تودیع خود
در باشگاه افسران ایراد کرده اند به عنوان یک سند انکار ناپذیر، مناسب ترین
پاسخ لازم به دستگاه تبلیغاتی بعثی عراقی باشد به همین علت ما این نطق را بی
کم و کاست در این جا انتشار می دهیم:
تیمسار سپهبد فریدون جم، تیمساران، بانوان، آقایان
نخست از تیمسار سپهبد جم بسیار سپاسگزارم که چنین انجمن دوستانه را
فراهم آورده اند و آنگاه فرمان خدایگان شاهنشاه آریامهر را که درباره خرسندی
از یک سرباز میهن شرف صدور یافته است می بوسم و بر دیده می نهم و این
بهترین پاسخ به برخی از رادیوهای بیگانه است که می گفتند آریانا را سر به نیست
کرده اند.
آریانا نه تنها سر به نیست نشد بلکه با این فرمان خود و خاندانش برای
همیشه سرافراز گشته اند .
بدیهی است که دشمن ایران دشمن آریانا است زیرا
آریانا و ایران آنگونه با هم آمیختگی دارند که بنا به گفته معروف «وحدت وجود
پیدا کرده اند» در هر ذره از وجود من نام ایران نقش بسته است و روشن است که
دشمنان ایران آرزوی مرگ آریانا را دارند.
من از مرگ ترسی ندارم و بزرگترین
آرزوی آریانا این است که خونش در راه ایران ریخته شود.
در راه ایران.
در راه
این سرزمین آشویی برای ایران بزرگ میهنی که به آن مهر می ورزد و در راه
بزرگترین عشق باشکوهش سرافرازی دارد که یک روز در هر سنی که باشد
مانند یک سرباز تفنگ در دست گرفته و آن روزی که شاهنشاه فرمان دهد و
میهن بخواهد خون خود را نثار کند و چه بهتر که در آن سوی مرز ایران باشد.
آن
خون ها نقش زیبایی به وجود خواهند آورد.
آن قطرات خون یک جا جمع شده و
نقشه ایران را تشکیل خواهند داد در هر چکه از آن خون نام ایران نوشته شده
است.
اما پس از سرفرازی به فرمان خرسندی خدایگان شاهنشاه آریامهر بزرگ
ارتشتاران یکی از برازنده ترین ارمغان هایی که ارتش شاهنشاهی به من داده
است شمشیر ساسانی است.
شمشیر با نهاد من با سرشت من یک رابطه
ناگسستنی دارد.
این شمشیر جز خود من چیزی دیگری نیست خواه در غلاف
باشد و خواه روزی که به فرمان مبارک شاهنشاه از غلاف بیرون آید.
من
امیدوارم این ارمغان گرانمایه این شمشیر را آلوده نکنم مگر با خون دشمنان
ایران.
تیمسار سپهبد جم از دومین ارمغان شما (کتاره هخامنشی) نیز بسیار
سپاسگذارم با این ارمغان مرا به دو هزار و پانصد سال پیش بردید، به ایران
باستان که من آنرا از جان و دل می پرستم.
سومین ارمغان (نیزه مرد پارسی) این اشاره به سنگ نبشته داریوش است که
می فرماید: اگر بخواهی بدانی که چه کشورهائی بود که داریوش شاه داشت آنان
را بنگر که تخت را می برند تا بدانی که نیزه مرد پارسی دور فرا رفته و مرد پارسی
دور از زاد و بوم با هماورد جنگیده است.
آری نیزه مرد پارسی دور فرا رفت و
کورش بزرگ را به بابل برد و بزرگترین شاهنشاهی جهان را پدید آورد.
نیزه مرد
پارسی دور فرا رفت تا مردم جهان را از ستم ستمگران آزاد کند ـ نیزه مرد پارسی
در دست ارتش آزادی بخش ایران بود.
آنگونه که در کارنامه ها نوشته اند پس از
گشوده شدن بابل کورش بزرگ هفتاد هزار یهودی را آزادی بخشید تا به سرزمین
خود رفته و آنگونه که می خواهند زندگی کرده و خدای یگانه را پرستش کنند.
کورش از زر و زیور و همه گونه چیزهای گرانبهای پرستشگاه آنان را دوباره به
آنان بخشید.
نیزه مرد پارسی دور فرا رفت و کورش بزرگ در دو هزار و پانصد
سال پیش از منشور آزادی ملل فرمان آزادی همه مردم جهان را صادر کرد که
هرگونه که می خواهند با آزادی زندگی کنند و با هر دین و آئینی که دارند بسر
برند.
نیزه مرد پارسی دور فرا رفت تا همه جا فروغ دانش بینش تمدن و
دادگستری را با خود ببرد.
در چه زمان تاریکی در آن هنگامی که پادشاهان ستمگر اسیران جنگی را یا
می کشتند یا برده می کردند و یا چشم آنان را در می آوردند و به این کارهای
ننگین که سنگ نبشته های موجود شاهد آن است افتخار می کردند .
نیزه مرد
پارسی دور فرا رفت و در کرانه های رود نیل فرعون را به زانو در آورد و مردم
مصر را از بردگی آزاد کرد.
نیزه مرد پارسی به گواهی سنگ نبشته موجود در 25
سده پیش از فردنیان دولسپس فرانسوی که کانال سوئز را بوجود آورد با کندن کانالی دریای مدیترانه به
خلیج پارس پیوست تا ناوگان شاهنشاهی برتری خود را در دریاهای شناخته شده آن روز داشته باشد
نیزه مرد پارسی دور فرا رفت به دریاها تازیانه زد و امپراطور روم را در برابر شاپور ساسانی به زانو
درآورد.
نیزه مرد پارسی با خود سازندگی، راستی پاکی اندیشه نیک ـ گفتار نیک ـ کردار نیک و پرستش
خدای یگانه را به دورترین گوشه های جهان برد.
آنجا که به موجب همان سنگ نبشته که می گوید: خدای
بزرگ است اهورا مزدا که این بوم داد که آن آسمان داد که مرد داد که شادی داد مرد را آری شادی که
بزرگ ترین نشانه یک ملت زنده است.
در فروشکوه شاهنشاهی در همان سنگ نبشته می گوید: که
داریوش را شاه کرد یکی را شاه بسیاری یکی را فرمدار بسیاری منم داریوش شاه شاهان شاه این
کشورهای پهناور از همه نژادها پارسی پور پارسی ایرانی از نژاد ایرانی .
نیزه مرد پارسی دور فرا رفت.
و در
این شاهنشاهی پهناور از سازمانهای اداری و ساتراپی ها را بوجود آورد و تقسیمات کشوری یادگار آن
دوره است.
پول سکه زد ـ چاپار و پست بوجود آورد.
سیستم مخابرات را برای نخستین بار ابتکار کرد.
اما
در این سرزمین اشویی نیزه بیگانگان نیز آمد.
از اسکندر مقدونی جز سوختن ـ کشتن ویرانی و به ویژه
ویرانی تخت جمشید چه اثری باقی ماند.
تازیان آمدند کتابخانه ها را سوزاندند و سالها گلخن گرمابه ها را
از کتاب های ما گرم کردند و چه ستم های ننگ آوری بنی امیه و بنی عباس که در این سرزمین نکردند؛ از
خون ایرانی مسلمان شده آسیاب را گرداندند و از گندمی که به این گونه آرد شده بود نان پخته و با کمال
لذت آن را خوردند زبان آنرا می بریدند که پارسی بگوید اما ژنی نژاد ایرانی که تا کنون زیر بار هیچ بیگانه
نرفته است مردانی چون یعقوب لیث چون بابک خرم دین مانند اسپهبدان مازندران و دیگران را به وجود
آورد.
نژاد ایرانی فردوسی بزرگ را در آن دوره های تاریک به وجود آورد که زبان پارسی و تاریخ این
کشور را زنده کند مردان بزرگی را چون بوعلی سینا ذکریای [زکریای] رازی .
مولانا را در دامن خود
پروراند.
پارس به همه ایران زبان پارسی داد که ارج آن در شعر حافظ جاویدان دیده می شود آری سرزمین
گل و بلبل مردی چون حافظ را در دامان خود پرورده.
مردی که جهان نگری و فلسفه ایرانی را در قالب
سحرانگیزترین اشعار به جهان عرضه نموده است.
در این سرزمین نیزه مغول آمد ولی جز کشتن و سوختن
و ویرانی چه کرد؟بنابراین نیزه مرد پارسی این ارمغان گرانمایه ارتش شاهنشاهی برای من بسی سرافرازی
بخش است.
تیمسار سپهبد جم دوست بزرگوار من، ما چهار سال است با یکدیگر همکاری داریم شما جانشین من بوده
و خوشبختانه هم اکنون نیز هستید ما اندیشه های یکدیگر را خوب دریافته ایم و بهترین همکاری ها را
باهم داشتیم.
نخستین سفارش من این است که در ارتش ایدئولوژی را که بر مبنای فلسفه شاهنشاهی
است و هم اکنون نیز در دانشکده ها و دانشگاههای ارتش آموخته می شود پشتیبانی بفرمائید.
از سه سال
گذشته چنین فلسفه نه تنها به وجود آمده «زیرا که در خون نژاد ایرانی بطور طبیعی وجود دارد» بلکه تنظیم
و نوشته شده و هم اکنون نیز بطور دیالکتیک تدریس می شود امروزه هیچ ارتشی بدون داشتن ایدئولوژی
نمی جنگد.
پایان سده هیجدهم آغاز سده نوزدهم جنگهایی بودند که بر روی افکار انقلاب کبیر فرانسه به
وجود آمده بودند.
ارتش فرانسه با رهبری ناپلئون همه پایتخت های اروپا را زیر پا گذارد یک روز در برلن
روز دیگر در وین .
روم و مادرید در مسکو و غیره افکار انقلابی را بر مبنای آزادی برادری و برابر بخش
کرده و پادشاهان و امپراطوران جبار و مستبد را متزلزل کرده بود.
در سده 19 انگیزه جنگها گذشته از منافع
اقتصادی احساسات میهن پرستی بود از جنگهای 1875 ـ 1871 بین پروس و فرانسه که منجر به شکست
ارتش فرانسه و به وجود آمدن امپراطوری آلمان گردید دو استان الزاس و لورن از فرانسه جدا شده و جزء
خاک آلمان شد.
گذشته از یک غرامت جنگی سنگین که مردم میهن پرست فرانسه با کمال فداکاری و
صرفه جویی آنرا پرداختند افکار میهن پرستانه را برای پس گرفتن این دو استان همه جا تهییج کردند.
در
این دو استان بنابر دستور مقامات اشغالگر تدریس زبان فرانسه ممنوع شده بود ولی نوباوگان و فرزندان
فرانسوی در روی زانوی مادران خود این زبان را فرا می گرفتند.
در آن تاریخ در آموزشگاهها و
دبیرستان ها و دانشگاهها در روی نقشه فرانسه دور دو استان آلزاس و لورن را سیاه پوش کرده بودند.
حتی در خانه ها به طوطیان در قفس آموخته بودند که دائما تکرار کنند.
الزاس ـ لرن این احساسات میهن
پرستی باعث این شد که در جنگ یکم جهانی در نبردهای مارن ـ سلم ـ وردن ارتش فرانسه پیروز شود و
همانگونه که در تاریخ دیدیم در نبردهای وردن دژهای مستحکم چندین بار دست بدست شد و این ملت
آنگونه فداکاری کرد که می توان نبردهای استالین گراد را نمونه از آن دانست.
اما ما امروز در روزگاری
زندگی می کنیم که جنگ، جنگ ایده ها است و این ایدئولوژی های گوناگون است که در برابر یکدیگر قرار
گرفته اند.
در جنگ های دوم جهانی جنگ به صورت جنگ های ایدئولوژیکی بود.
کمونیسم.
فاشیسم .
نازیسم ـ فلانژیسم و لیبرالیسم بودند که با یکدیگر نبرد می کردند و امروز هم جنگ های ویتنام جز
جنگهای ایدئولوژیکی چیز دیگری نیست.
من به عنوان سفارش و حتی وصیت به تیمسار عزیز عرض
می کنم که به این مسئله کمال توجه را داشته باشند.
ارتش بدون ایدئولوژی نمی دانم که برای چه می جنگد.
تنها میهن پرستی کافی نیست.
تیمسار ارجمند ما در نوسازی ارتش شاهنشاهی رنج بسیار بردیم و
همکاری بسیار نزدیکی داشتیم.
ما خیلی از دشواری ها را پشت سر گذاشتیم ولی هنوز خیلی وظائف
سنگینی در پیش روی شما قرار گرفته است.
من امیدوارم این راهی را که تا نیمه آن با هم آمده ایم شما به
پایان برسانید.
راهی که پایان آن افتخار است و با کمال سربلندی می گویم هرگاه و هر زمان هر نوع اندرز و
راهنمائی که دوستان من بخواهند در اختیار آنان خواهم گذارد.
تیمسار ارجمند شاهنشاهی ایران با نام
خدا آغاز گردیده است.
ایران کشور خداست.
ایران فروغ یزدانی است ـ ایران نور حق است و این نور
هیچگاه خاموش نخواهد شد.
در پایان برای بدرود از دوستان ارجمند دعای داریوش بزرگ را تکرار
می کنم.
خدا این کشور را از دروغ خشک سالی و دشمن به پایاد.
زنده باد خدایگان شاهنشاه آریامهر
بزرگ ارتشتاران.
جاویدان عشق بزرگ من ایران.
نیرومند ارتش شاهنشاهی ایران.
منبع:
کتاب
ارتشبد بهرام آریانا به روایت اسناد ساواک صفحه 98