صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: ‌دکتر على امینى

تاریخ سند: دی 1357


موضوع: ‌دکتر على امینى


متن سند:

گزارش خبر
به: ‌312 شماره: 28215 /20ﻫ12
از: 20 ﻫ 12 تاریخ: ‌7 /10 /57
موضوع: ‌دکتر على امینى
1ـ مورخه 5 /10 /57 امینى با کیوان نراقى تماس حاصل و در مورد کارکنان نفت از نراقى سوال کرد که به جائى رسیده یا خیر؟ نراقى اظهار داشت خیر بلکه یک مقدار هم شدیدتر شده و امینى گفت به فلسفى و طالقانى گفته‌ام و آنها شاید مشغول اقدام هستند و به نراقى گفت آنها (فلسفى و طالقانى) سه شرط داشتند یکى مربوط به احتکار مردم و دیگرى مربوط به ارتش (سهمیه نفت) و سوم اینکه اگر تعهد بدهند به اسرائیل نفت را نبرند دستور می‌دهند این کار انجام بشود ضمناً آنها مى‌گفتند که نظامی‌ها را از منطقه خارج نمایند و بعد نراقى گفت مذاکرات انجام نشده و آنها سرسختانه اعتصاب را دنبال مى‌کنند.
2ـ امینى با فلسفى تماس حاصل و به فلسفى اظهار داشت اینها (کارگران نفت) هنوز سر کار نرفته‌اند فلسفى گفت شما خبر دارید نظامى‌ها دیروز قبل از ظهر کارگران نفت را که به صورت اعتصاب نشسته بوده‌اند دومرتبه به مسلسل بسته‌اند آنهم در خود آبادان و بالنتیجه یک عده زخمى و خشم بقیه را برانگیخته‌اند که در نتیجه به یک دهم رسیده و از امینى خواست این نظامی‌ها بروند کنار و امینى در جواب گفت قرار بود بروند کنار مگر نرفته‌اند فلسفى اظهار داشت خیر نرفته‌اند و این خبر مربوط به قبل از ظهراست و اعتصاب هم نشسته بوده و از امینى مجدداً تقاضا نمود سربازان از منطقه خارج شوند چون براى پیشبرد کار لازم است و سپس افزود شما می‌دانید که زندان مشهد را آتش زده‌اند و از چند ماه قبل مردم به در و دیوار مى‌نوشتند که دولت می‌خواهد زندان را به آتش بکشد که آثارى از زندانیان معلول نباشد و خلاصه خواسته‌اند که سند و مدرکى وجود نداشته باشد و پس از مذاکرات عادى فلسفى پیشنهاد می‌کرد یکى از آقایان روحانیون که مورد توجه کارکنان نفت است او می‌رود وصحبت مى‌کند منتها نظامیان باید خارج شوند امینى سوال کرد این شخص کى است فلسفى طفره می‌رفت و مى‌گفت یک نفر روحانى که مورد قبول گروه مهندسین و کارگران است و حتى این روحانى مى‌تواند از خمینى بخواهد در این باره اعلامیه بدهد و کار را ختم کند و از یکدیگر خداحافظى نمودند.
3ـ ناشناسى با امینى تماس حاصل و به امینى اظهار داشت دیروز (4 /10 /57) بعدازظهر شوراى جبهه ملى تشکیل بود و گویا امیرعلائى1 و دکتر آذر و حق‌شناس را به عضویت شورا رأى دادند و پذیرفتند و افزود دیشب هم امیرعلائى تلفنى با من صحبت می‌کرد و من به او گفتم شنیده‌ام که کتابى نوشته‌اى و چرا به من نداده‌اى گفت من ترسیدم به تو بدهم براى اینکه من در آن مطالبى نوشته‌ام و بالاخره امروز صبح آمد به من داد و بنده آوردم منزل و خواندم و به امینى سفارش می‌کرد شما هم حتماً بفرستید این کتاب را بیاورند و امینى در جواب با ناراحتى گفت حوصله خواندنش را ندارم و ناشناس اظهار داشت با عکسى از مصدق و خودش (امیر علائى) من فکر مى‌کنم براى حمله به جنابعالى چاپ کرده و فکر می‌کنم از یک مرجع بالاى دولتى تشویق به اینکار شده باشد و امینى اظهار داشت من سابقه بدى با او ندارم حالا چاپ کرده، بکند و هر دو نفر معتقد بودند که امیر علائى دیوانه است و ناشناس مى‌گفت امیرعلائى در مجالس همیشه حمله‌اش متوجه آن مقام بالا است (شاهنشاه آریامهر) ولى در این کتاب درست عکس این است.
نظریه یکشنبه: ‌مفاد گزارش خبر مورد تأیید است.
نظریه سه‌شنبه: ‌نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
نظریه چهارشنبه: ‌نظریه سه‌شنبه تأیید می‌گردد. ضمناً نسخه اول گزارش به حضور تیمسار ریاست ساواک تقدیم گردیده است.

توضیحات سند:

1ـ شمس‌الدین ‌امیر علائى: ‌
امیر علائى در تهران متولد شد.ابتدا شاگرد مدرسه سن‌ لوئى بود بعد به دارالفنون رفت و از آن جا به دانشکده حقوق راه یافت و به اخذ مدرک لیسانس نایل آمد. نامبرده براى ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در رشته اقتصاد لیسانس گرفت و به دنبال آن در رشته حقوق و علوم سیاسى به اخذ دکترا نایل گردید و سپس به ایران بازگشت و در جبهه ملى عضویت یافت و در جریان ملى شدن صنعت نفت با مصدق همکارى نمود و استاندار خوزستان شد. سپس دکتر مصدق او را به جاى سرلشکر زاهدى وزیر کشور نمود و سرپرست شهربانى کل کشور شد و بعد به سفارت ایران در بلژیک رفت.او پس از کودتاى 28 مرداد استعفا کرد و به تهران آمد و به دستور دولت زاهدى به برازجان تبعید گردید. وى در اوایل انقلاب اسلامى به عنوان سفیر ایران در فرانسه بود و پس از چندى استعفا کرد و به ایران بازگشت.
دولت‌هاى ایران از سید ضیا تا بازرگان / ناصر نجمى / ص 1197.

منبع:

کتاب علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 645


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.