تاریخ سند: 18 مهر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 0700 سه شنبه 18/7/57 تا ساعت 0715 چهارشنبه 19/7/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 0700 سه شنبه 18 /7 /57 تا ساعت 0715 چهارشنبه 19 /7 /57
شخصی به نام جنتی تماس گرفت و گفت: ما عکس خمینی را به شیشه مغازه زده بودیم، دیروز پلیس آمده همه شیشهها را شکسته است و حتی مردم هم ماشین پلیس را دیدهاند.
صدوقی: با دکتر پاک نژاد تماس بگیرید، او به شهربانی بگوید ببینیم عکسالعمل شهربانی چی هست؛ بعد تا ببینیم. 18 /7 /57
*****
شخصی به نام صادق حمامی، داماد بیطرف، گفت: آمدهاند چند تا مغازه که عکس آقا را زده بودند، شیشهاش را شکستهاند. چی کار کنم؟
صدوقی: فعلاً آرام باشن تا من بعداً عرض میکنم.
*****
شخصی به نام احسانی تماس گرفت.
مخاطب: حاجی آقا خواب هستن.
احسانی: به حاجی آقا بگویید من رفتم بازار، نه هیچ شیشهای شکسته است و نه هیچ عکس آقای خمینی پاره شده است. هرکس تلفن کرده است، دروغ بوده است.
*****
شخصی به نام [علیاکبر] مسعودی تماس گرفت و گفت: دو تا اعلامیه 3 و 5 ذیقعده و خیلی هم مفصل است، مال خود آقا است؛ چون من شخصاً تماس گرفتم و صددرصد مال آقا هست.
صدوقی: شماره 3 که چاپ و نشر شده است و شماره 5 هم در حال نشر و چاپ است و برایتان فرستاده خواهد شد؛ ما قدری روی اعلامیه شماره 5 که آقای بنی صدر از پاریس خوانده بود، شک داشتیم.
مسعودی: خیر، مال خود ایشان است.
*****
موسوی از تهران تماس گرفت و گفت: اعلامیه شماره 5 آقا، چند صفحه به آخر مانده، جملهای است که قدری تناقص دارد.
صدوقی: چه جملهای؟
موسوی: جملهای که نوشتهاند: فعلاً عازم پاریس شدم.
صدوقی: نه، ایرادی ندارد و معنی همان را میدهد که در پاریس فعلاً هستم.
موسوی: شما بخوانید ببینیم مال هم همین طور است. خوانده شد:
دوستان عزیز! فشار شاه موجب شد که نتوانستم به فعالیت اسلامی خود که تکلیف الهی است ادامه دهم و تصمیم گرفتم به یکی از کشورهای اسلامی مهاجرت نمایم. کویت با داشتن گذرنامه و اجازه ورود حتی عبور از شهر تا فرودگاه را برای خود خطرناک خواند و فعلاً عازم پاریس هستم.
موسوی: همین را میخواستم، به نظر ما با تاریخ نمیخواند.
صدوقی: برای ما هم فعلاً خواندهاند و تغییر دادن آن مشکل است.
موسوی: ما میخواستیم با پاریس تماس بگیریم.
صدوقی: بگیرید و به من هم دوباره اطلاع بدهید. [محمدرضا]مهدوی[کنی] آزاد شد؟
موسوی: خبر ندارم، ولی بقیه دوستان آزاد شدند.
صدوقی: آنها که پشت خشت بودند، درآورند؟
موسوی: تقریباً. سپس خداحافظی کردند.
*****
زاهدی و مهندس علوی از اصفهان تماس گرفتند و احوالپرسی کردند و گفتند: اصفهان خیلی شلوغ است1 و خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام فقیهی تماس گرفت و گفت: پسرم از تهران تماس گرفته و گفته که از آقای خمینی تلفن داشتیم که حالشان خوب است و محدودیتی ندارند و روزنامه دروغ مینویسند.
صدوقی: بله، ما هم تلفن داشتیم. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام پناهنده، پسر حاج غلامحسین تماس گرفت و گفت: تا به حال دوبار به ما تلفن شده است که عکس آقای خمینی را اگر برندارید، مغازه را منفجر میکنیم.
صدوقی: کار خود شهربانی است.
پناهنده: خودم هم میدانم.
صدوقی: رئیس شهربانی صد هزار قسم خورده است که ما این کارها را نمیکنیم. شما با آقای دکتر پاک نژاد تماس بگیرید.
پناهنده: تلفن کردم، قراره دکتر با شما تماس بگیرد.
صدوقی: این کارها یا کار شهربانی است، یا کار ساواک.
پناهنده: میدانم.
صدوقی: شبی که کسی بمب نمیگذارد، حالا تا فردا من هم با دکتر صحبت کنم.2
توضیحات سند:
1. رئیس شهربانی اصفهان در این روز(18 /7 /57) درباره وضعیت شهر اصفهان نوشت: « تعدادی از مدارس(صارمیه، دکتر صدیق، شهناز، شاه عباس) به حال نیمه تعطیل و دانشآموزان در داخل محوطه مبادرت به دادن شعار نموده اند و هنرستان روستائی سروش و هنرستان صنعتی رازی و دبیرستان شاهدخت آذر نیز به طور کلی تعطیل بوده است. در دانشگاه اصقهان کلاس تشکیل نشده لکن تظاهراتی در بین دانشجویان نبوده است.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب سیزدهم. ص 220
2. در روز هیجدهم مهرماه، اعتصابات کادر بیمارستانی در یزد نیز آغاز شد و در این روز، پرویز ثابتی، طی بخشنامهای به شماره 7769 /312 دستور داد: « روز دوشنبه 24 /7 /57 مصادف با چهلمین روز حادثه اخلالگرانه تهران و همچنین روز پنجشنبه 27 /7 /57 مصادف با سالگرد فوت مصطفی خمینی میباشد و به همین مناسبت احتمال دارد عناصر اخلالگر و برانداز تحریکات و اقدامات خرابکارانهای انجام دهند. دستور فرمائید با همکاری مأمورین انتظامی محل پیش بینیهای لازم معمول و نتیجه به موقع اعلام شود. ثابتی » انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره 4366 /26 ﻫ – 19 /7 /57
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 35