قتلها و انگیزههای نفسانی
متن سند:
قتلها و انگیزههای نفسانی
همانطور که اشارت رفت افراد متعددی در قبل و بعد از انقلاب توسط ایادی مهدی هاشمی به عناوین مختلف به قتل رسیدند که جزئیات مربوط به آنها در یکی از مجلدات آتی این مجموعه تبیین خواهد شد. در اینجا بهتناسب موضوع این فصل صرفاً به انگیزههای نفسانی این طیف درخصوص بعضی از قتلهای مزبور به صورت گذرا اشاره خواهد شد.
علل و عواملی چون عقدههای درونی، کم مهری خانواده و اجتماع و نیز کمبود شخصیت و عوامل دیگر سیاسی موجب شد تا خصلتهایی در نهاد مهدی هاشمی و سایر دوستان او ریشه کند که عینیت یافتن هرکدام از آنان در جامعه روند آرامش و امنیت مردم و نظام را با مخاطره روبرو ساخت و این طیف و جریان را تا بدانجا سوق داد که انتقام را به عنوان تنها پاسخ به مخالفان فکری، اجتماعی و سیاسی خود، قلمداد کنند.
قتل فردی بنام عباسقلی حشمت و دو پسرش که امروز نیز در ادامه تبلیغات بازماندگان این جریان، به عنوان یک حرکت به اصطلاح منکرزدایی از جامعه تلقی میشود و با تمسک به زندگی و عدم تقید حشمت به موازین اسلامی و انقلابی، سرپوش بر دیگر جرایم این طیف و توجیه حرکتهای غیرقانونی به شمار میرود، در حقیقت به انگیزههای گوناگونی چون قدرتطلبی و روح انتقامجویی بازمیگردد که هر یک از این انگیزهها و عوامل در شکلگیری آن، نقشی محوری را ایفا میکنند.
مهدی هاشمی در مقام انتقام از پخش شایعه ترور او از سوی وابستگان حشمت، آنهم در بین افرادی انگشتشمار از همفکران خود، حشمت را قصاص قبل از جنایت میکند. مهدی هاشمی در اعترافات خود، از نقشه قتل حشمت به عنوان ضربه زدن به محوریت مخالفان خود در خانواده حشمت یاد میکند و میگوید:
«در این روزها به فکرم خطور کرد که این تجمع جدید به رهبری عباسقلی حشمت است که اینها را شارژ میکند و اینها خودشان قابلیت چنین کارهایی را ندارند. عباسقلی است که آنان را تا به این حد بیشرم و حیا ساخته است که تصمیم به ترور من گرفتهاند. به فکرم خطور کرد که اگر یک ضربهای به خود عباسقلی که محور کلیه جریانات است بخورد این تجمع جدید برای همیشه متلاشی خواهد شد.»1
اسناد به خوبی گویای این واقعیت است که روح انتقام نیز در مجریان قتلها چون صادرکننده آن نقشی غیرقابلانکار را ایفا نموده است؛ مهدی هاشمی در اعترافی دیگر پذیرفتن مأموریت اجرای قتل حشمت از سوی رضا مرادی را به عقدههای رضا مرادی از خانواده حشمت نسبت میدهد و مینویسد:
«... در همان پرونده مسئله تشویق حشمتیها به دادن رشوه او را وسوسه کرده بود؛ یعنی آنان را هوس انداخته بود تا پرونده را سنگین کند و به خاطر همین امر نیز عقدههای طرفین بیشتر شد. هنگامیکه پرونده حشمتیها بررسی شد در دادگاه همانطوری که سپاه2 میخواست درنیامد. بچههای سپاه عموماً و مخصوصاً رضا مرادی خیلی خشمگین بودند(البته افراد دیگری از پاسداران محله سفی نیز خیلی خشمگین بودند) البته یک شایعه بود که میگفتند چون حشمتیها به او قول پول زیاد داده و نپرداخته بودند او رفته و حشمت را ربوده است.»3
قنبر علی فانی یکی دیگر از افرادی است که در چند روز قبل از پیروزی انقلاب توسط وابستگان فکری و اخلاقی مهدی هاشمی به قتل رسیده است. مهدی هاشمی درخصوص انگیزههای قتل نامبرده میگوید:
«... عبدالله جوانمردی و قاسم جوانمردی و چند نفر از دوستانشان که با وی(قنبر علی فانی) عقد؛ پدرکشتگی از چندین سال قبل داشتهاند اقدام به ربودن و قتل او نمودهاند. توضیح اینکه او در یک نزاع خونین در سالهای ۳۸ و ۳۹ بین قبیله جوانمردی و جعفرزاده دو نفر از جوانمردیها به نام عباس و حسن جوانمردی فرزندان امیرآقا کشته شدند که همین قنبر علی فانی نیز یکی از طراحان و مجریان قتل بوده است. در کرشمهای که در سالهای پس از حادثه رخ داد همواره وارثان مقتولین درصدد انتقام بودهاند...»4
مهدی هاشمی درجایی دیگر درخصوص انگیزههای این قتل مینویسد:
«... واقعیت این امر این بود از قراری که من تحقیق کردم که فرد ربوده شده یعنی قنبر علی فانی به مشارکت در قتل دو نفر که سالها قبل کشته شده بودند متهم بوده است. آن دو نفر از قبیله جوانمردیها بودند به نام حسن و عباس که در یکی از منازعات قبیلهای بین فامیل جعفرزادهها و جوانمردیها که عقده دیرینه با هم داشتند کشته شدند. این دو نفر مقتول هر دو برادر بودند و عبدالله(همان کسی که به اتهام ترور اعدام شد) و همین کسی که در ربودن جنابعالی فانی نقش داشتن فرزند عباس بود.
جنابعالی فانی جزو متحدین فامیل جعفرزاده بود و میگفتند در قتل آن دو برادر دست داشته است و لذا سالها بود که پس از قتل دو برادر مزبور جوانمردیها درصدد انتقام بودند تا اینکه گویا یک سال قبل از پیروزی انقلاب جنابعالی را ربودند البته آن زمان این آدمربایی به نام انقلاب تمام شد ولی واقعیت امر همان بود که گفتم یعنی انگیزه اصلی انتقامجویی قبیلهای بوده است.»5
اعترافات مهدی هاشمی و متهمین دیگر این طیف درخصوص سایر قتلها در قهدریجان و اصفهان مؤید این نکته است که روح انتقام در کنار انگیزههای دیگر سیاسی، اجتماعی، فکری از جایگاه ویژهای برخوردار است. شایان ذکر است بیشک زمانی که مهدی هاشمی از قهدریجان به عنوان پایگاه قدرت و دژ تسخیرناپذیر خود بهگونهای یاد میکند که هرکس در آن برخلاف ایدهها و اندیشههایش گام برمیداشت، از سوی او و همفکرانش در امان نبود، رابطه قتل مرحوم شمسآبادی پس از حضور در این شهر و سخنرانی علیه مهدی هاشمی و طیف وابستهاش از زاویه روح انتقام نیز قابل تحلیل و تفسیر است.
توضیحات سند:
1. پرونده مهدی هاشمی، ج ۱، ص ۱۲۳.
2. منظور از سپاه مزبور، سپاه خودمختار و تحت امر مهدی هاشمی در منطقه قهدریجان بود که پس از دستگیری وی منحل گردید.
3. پرونده مهدی هاشمی، ج ۳، ص ۱۴۷
4. پرونده مهدی هاشمی، ج ۸، ص ۱۱۵.
5. پرونده مهدی هاشمی، ج ۳، ص ۷۸.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 128