وضعیت جبهه ملی بعد از بازداشت کریم سنجابی و داریوش فروهر و نظرات جبهه مذکور نسبت به مهدی بازرگان
متن سند:
شاپور بختیار طی مذاکرات خصوصی درباره وضعیت جبهه به اصطلاح ملی
متعاقب بازداشت سنجابی و فروهر اظهار داشته است :
بعد از این واقعه که در رابطه با صدور اعلامیه اخیر سنجابی صورت گرفت، برای
جلوگیری از درهم ریختگی جبهه مذکور اعضاء شورای مرکزی موقت را دعوت
نمودم و دو نفر را به عنوان جانشینان موقت دو نفر نامبرده بالا انتخاب کرده ام.
فعلاً جبهه ملی روند عادی فعالیت خود را ادامه می دهد.
جبهه ملی به طور کلی در طول 25 سال اخیر در بوجود آمدن مشکلات جاری
مملکت دخالتی نداشته، اما از جهت علائق میهنی در شرایط کنونی خود را ملزم و
موظف می داند که برای نجات میهن تلاش کند.
در سطوح پایین جبهه ملی
اعلامیه سنجابی نوعی ابراز مخالفت با رژیم ایران تلقی شده، معهذا باید توجه
داشت که در سطوح رهبری نه تنها چنین تلقی وجود ندارد و چنین نظری مطلقا
در کار نبوده، بلکه رهبری جبهه ملی باتوجه به شرایط موجود و درک این واقعیت
که نمی توان در مقابل خمینی به مخالفت آشکار و مقاومت محسوس برخاست،
ناگزیر شده که ظاهرا با وی همگامی نشان بدهد تا بتواند نیروهای او را تضعیف و
موقعیت خود را تثبیت کند.
جبهه ملی علیرغم مخالفت باطنی با نظریات غیر
منطقی و غیر عملی خمینی و با احساس استبداد مذهبی این شخص که در نوع
خود خطرناکترین نوع استبداد است، به جهت ترس
از تکفیر او، فعلاً اعلامیه مورد بحث را منتشر کرده اما باید توجه داشت که در این
اعلامیه جبهه ملی حاضر به قبول چند نکته اساسی از طرف خمینی نشده است.
این نکات عبارتند از : 1ـ اعلام جمهوریت 2ـ قبول حکومت اسلامی 3ـ قبول
تغییر رژیم 4ـ قبول تغییر سلسله سلطنتی.
جبهه ملی با تکیه برلزوم ترک شیوه های استبدادی حکومت و تأکید بر ضرورت
مراجعه به آراء عمومی، در واقع رای ملت را به عنوان تز خود در مقابل احکام
الهی به عنوان تز خمینی قرار داده و این مطلب در حقیقت چیزی غیر از اصول
قانون اساسی و انتخابات آزاد و در نهایت حکومت مردم بر مردم نیست و
رویه ای است که می تواند متدرجا غیر منطقی بودن نظریات خمینی را به افکار
عمومی ارائه دهد.
جبهه ملی می کوشد که این نظریه را به تدریج در سطوح مختلف اعضاء جبهه و
همچنین جامعه ترویج و تثبیت نماید.
مخالفت صریح و آشکار با خمینی در شرایط فعلی سبب می شود که نیروی در
حال شکل گیری جبهه ملی متلاشی و بی اثر شود.
جبهه ملی خود را آخرین تیر
ترکش برای نجات وطن می داند و باید کوشید که این تیر بیهوده شلیک نشود و
کارآمدی خود را از دست ندهد.
چنانچه امینی1 و شریف امامی از دست دادند.
شاپور بختیار و کریم سنجابی که از مصاحبه اخیر خمینی درباره بازداشت
سنجابی و اظهار این مطلب که «بازداشت سنجابی تحولی در اوضاع بوجود
نمی آورد و مسئله چندان مهمی نیست»، شدیدا عصبانی شده اند، بیان این نکات
را به تحریک صادق قطب زاده و دکتر یزدی می دانند.
آنها می گویند که وابستگی
این دو نفر به سیاست های بیگانه محرز است.
دکتر یزدی مردی شارلاتان و
کلاش است که حتی از جمال عبدالناصر هم در زمان حیاتش پول گرفته و کلاشی
کرده بود و خمینی عقل خود را به دست چنین کسانی داده و البته سرکوبی
نیروهای سیاسی متشکل که به نحوی احساس کند در نهایت علیه او خواهند
جنگید، از نظر خودش منطق درستی دارد.
شاپور بختیار در ادامه اظهارات محرمانه خود درباره هدف و برنامه های جبهه
ملی اظهار داشته است : بعد از بازداشت سنجابی و فروهر، از سوی اعضاء جبهه
ملی تلاش ها و پیشنهاداتی برای انجام تظاهرات و اعتصابات به عنوان اعتراض
به این بازداشت به عمل آمده، اما چون جبهه ملی هدفی برای ایجاد جنجال
ندارد، او (شاپور بختیار) کوشیده که به نحو مقتضی با طرح مسئله در شورای
مرکزی موقت، استدلال کند که اقداماتی که به صورت مخابره تلگراف و امضاء
طومار از طرف سمپاتیزان های جبهه ملی در نقاط مختلف انجام می شود، فعلاً
کافیست و اگر انجام واکنش های دیگری ضروری تشخیص داده شود موضوع
در هیئت اجرائیه مطرح و پس از اتخاذ تصمیم به اطلاع عموم اعضاء خواهد
رسید.
علاوه بر آن جبهه ملی با بروز اعتصاب در سازمان های تامین کننده
ضروریات زندگی روزمره مردم از قبیل اعتصاب کارکنان شرکت ملی نفت
موافق نیست و تلاش می کند که این اعتصابات را خنثی کند.
رهبران جبهه ملی به طور کلی عقیده دارند که در شرایط کنونی نهاد سیاسی
قدرتمند و محکمی نیست که بتواند علیه خمینی مبارزه مؤثری بکند و لذا لازم
است که با شیوه های زیرکانه در مقابل او زمینه های تدریجی مبارزه را فراهم
نمود و این تنها راه رهایی از بن بست کنونی است.
در رابطه با همین عقیده است که مهدی بازرگان و اعمال او مورد تایید جبهه ملی
نیست.
بازرگان موضع خود را مشخص نمی کند و به نحو آشکاری تردید و
دورنگی نشان می دهد.
از یک سو خود را مخالف نظریات خمینی وانمود می کند
و از سوی دیگر در اعلامیه هایش حتی شدیدتر از خود خمینی، گفته های او را
تکرار می نماید.
بازرگان از نظر سیاسی فرد با ثباتی نیست و لذا جبهه ملی با
نظرات سیاسی او موافقتی ندارد.
اعلامیه های نهضت آزادی که معمولاً انشاء آن
از عوامل افراطی و بی مایه است و به بازرگان تحمیل می شود.
در واقع به اصطلاح
اقدامی است که طی آن نهضت آزادی روی دست جبهه ملی بلند می شود و محتوا
و ارزشی ندارد.
کوشش سران جبهه ملی بر آن است که حساب مهدی بازرگان و
جمعیت نهضت آزادی را از جبهه ملی جدا نماید.
ارزیابی خبر :
خبر فوق صحت دارد.
در پرونده شخصی از طبقه بندی 121117 خارج و خیلی محرمانه تبدیل شد.
بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ دکتر علی امینی مجدی فرزند
محسن خان امین الملک در سال
1284 شمسی در تهران متولد
شد.
تحصیلات ابتدایی را در
مدرسه رشدیه و تحصیلات
متوسطه را در دارالفنون به
پایان رساند.
در سال 1305
برای ادامه تحصیل به فرانسه
رفت و در سال 1310 دکترای
اقتصاد از دانشگاه پاریس
دریافت نمود.
پس از بازگشت
به ایران، در دادگستری مشغول
کار شد.
او از سرشناس ترین
چهره های تاریخ سلطنت پهلوی
است که با سقوط دولت
دیکتاتوری رضاخان، در سال
1321 به معاونت احمد قوام،
نخست وزیر وقت رسید.
وی که
مورد توجه خاص دیپلماسی
آمریکا قرار داشت، در سال
1325، ریاست بانک صنعتی را
عهده دار شد.
امینی در سال
1326 در مجلس پانزدهم،
نماینده تهران و در 1329 در
کابینه حسنعلی منصور وزیر
اقتصاد گردید.
در سال 1330
در کابینه اول مصدق مجددا در
رأس وزارتخانه فوق قرار
گرفت.
او این سمت را پس از
کودتای 28 مرداد 1332، در
دولت سپهبد فضل اللّه زاهدی
نیزحفظ کرد.
در این سمت، وی
وظیفه داشت اهداف اقتصادی
کودتا را تحقق بخشد و منافع
شرکتهای بزرگ نفتی غرب را
تأمین کند.
در 29 شهریور
1333، قرارداد کنسرسیوم را
در جو رعب آمیزی که فرماندار
نظامی تهران، تیمور بختیار به
وجود آورده بود، منعقد ساخت
و علی رغم مخالفت نیروهای
اصیل ضد استعماری به رهبری
آیت الله کاشانی، آن را در آبان
همان سال، به تصویب مجلس
رساند.
امینی، در کابینه حسین
علا نیز که پس از برکناری
فضل اللّه زاهدی، قدرت را در
فروردین 1334 به دست گرفت
ـ سمت وزارت دارایی را حفظ
کرد.
وی در دی ماه همین سال به
دلیل اعتمادی که آمریکا به او
داشت، سفیر ایران در واشنگتن
شد و تا پایان اسفند 1336، این
سمت را عهده دار بود.
در طول
این مدت شاه به او بدبین شده
بود و وی را از سوی آمریکائیها
جانشین خود می دانست.
در
سال 1337 به تهران احضار شد
و در 17 اردیبهشت 1340
تحت فشار آمریکاییها به
نخست وزیری رسید و مدت 14
ماه یعنی تا 27 تیر سال بعد در
این سمت باقی ماند و سپس
جای خود را به اسداللّه علم داد.
حوادث مهم دوران
نخست وزیری امینی عبارت
بودند از وارد کردن چند
شخصیت چپ و جنجالی در
کابینه اش، بازداشت چندین تن
از سران رژیم سابق که به
قساوت و بیرحمی مشهور بودند
نظیر علوی مقدم، کیا و ضرغام،
اصلاحات ارضی که به توصیه
جان کندی رئیس جمهوری
دموکرات آمریکا انجام گرفت و
برکناری تیمور بختیار از
ریاست ساواک و فرار او به
اروپا.
او از زمان کناره گیری تا
پایان حکومت جانسون
دموکرات و به قدرت رسیدن
نیکسون جمهوریخواه در
آمریکا (1350) ـ که موجب
بسط اقتدار شاه گردید ـ همواره
تحت نظر ساواک بود.
اما در
1355 با پیروزی دموکراتها
وی مجددا وارد تهران شد و به
گفته حسین فردوست در ماههای
اوج گیری انقلاب اسلامی به
مشاور دائمی محمدرضا بدل
گردید.
در سال 1357 با
شکل گیری انقلاب اسلامی،
راهی فرانسه گردید.
بعد از
ماجرای گروگانگیری کارکنان
سفارت آمریکا، او با آمریکائیها
تماس برقرار کرد و «جبهه نجات
ایران» را با پشتیبانی آمریکا
بنیان نهاد، ولی پس از مدتی
این جبهه تعطیل شد.
امینی که از
اعضای فعال فراماسونری در
ایران بود، در 21 آذر 1371، در
سن 87 سالگی در پاریس
درگذشت.
ر.ک : احمد ساجدی، مشاهیر
سیاسی قرن بیستم، ص 54
برگرفته از: دکتر علی امینی به
روایت اسناد ساواک، 2 جلد،
تهران، 1379
ناصر نجمی، بازیگران سیاسی
عصر رضاشاهی و محمدرضا
شاهی، چاپ 1373، ص 84
جعفر مهدی نیا، زندگی سیاسی
علی امینی، صص 15ـ16
منبع:
کتاب
شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک صفحه 527