صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: درباره شیخ طبسی

تاریخ سند: 13 خرداد 1342


موضوع: درباره شیخ طبسی


متن سند:

تاریخ:13 /3 /1342
موضوع: درباره شیخ طبسی

قبل از ظهر امروز در منزل آقای قمی مجلس روضه‌ای منعقد و آقای طبسی منبر رفته طی سخنرانی مذهبی در پیرامون گفتار زیر چنین اظهار نمود:
ما پیرو قرآن هستیم و دستورات قرآن را عمل خواهیم کرد و از کسی بیم و هراس نداریم. اگر روزی لازم باشد به‌طوری‌که قبلاً آقای قمی گفتند، قیام خواهیم کرد و سپس درباره خلافت هارون رشید1 و بهلول2 و سلطنت فعلی سخن رانده و گفت بهلول در مکتب حضرت صادق (ص) درس می‌خواند و در برابر خلافت وقت مقاومت نمود و اکنون نیز حکومت فعلی نمی‌تواند علما را از دستورات قرآن بازدارد و ما دستورات خدا و قرآن را می‌گوییم و از کسی بیم و هراس نداریم و از مردم دعوت نمود که برای شب در مجلس مزبور شرکت و از بیانات آقای قمی استفاده نمایند.
ضمناً تعداد زیادی اعلامیه از طرف خمینی و قمی خطی و چاپی در دیوار نصب و به‌وسیله چند نفر بلند قرائت می‌شد.

توضیحات سند:

1. هارون‌الرشید، پنجمین خلیفه عباسی، در سال 148ق. در منطقۀ ری به دنیا آمد. پدرش در آن زمان امیر منطقۀ ری و خراسان بود. کنیۀ هارون ابوجعفر و نسب وی هارون بن محمد بن منصور بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است. مادر وی کنیزی به نام خیزران بود. هارون در سال 170ق. با درگذشت برادرش هادی، به خلافت رسید. وی که در دربار خلافت رشد کرده بود، زندگی همراه با خوشی و لذتی را گذرانده بود و اکنون به خاطر موقعیت وی در کشور اسلامی، مجبور بود که در ظاهر پایبند به قوانین شرع باشد. هارون معجونی از زشت و زیبا بود. او خصوصیات عجیبی داشت که در کمتر کسی به چشم می‌خورد. رحم و خشونت، ایمان و کفر، سازش‌کاری و سخت‌گیری، به طرز عجیبی در وجود او به هم آمیخته بود. از یک‌سو از ستم باک نداشت و خون‌های پاک افراد بی‌گناه مخصوصاً فرزندان پیامبر اسلام (ص) را بی‌باکانه می‌ریخت و از سوی دیگر هنگامی‌که پای وعظ علما و صاحب دلان می‌نشست و به یاد رستاخیز می‌افتاد، سخت می‌گریست! او هم نماز می‌خواند و هم به می‌گساری و عیش و طرب می‌پرداخت. هنگام شنیدن نصایح دانشمندان از همه زاهدتر و باایمان‌تر جلوه می‌کرد اما وقتی‌که بر تخت خلافت می‌نشست و به رتق‌وفتق امور کشور می‌پرداخت، از نرون و چنگیز کمتر نبود! هارون با این رفتارها، نمونه کاملی از دوگانگی و تضاد شخصیت را نمودار ساخته بود، زیرا گویی ازنظر او کافی بود که از ترس خدا گریه کند و بی‌هوش شود و بعد هر چه بخواهد بدون واهمه بکند. هارون اصرار عجیبی داشت که به تمام اعمالش رنگ دینی بدهد. او روی تمام جنایت‌ها و عیاشی‌های خود سرپوش دینی می‌گذاشت و همه را با یک سلسله توجیهات، مطابق موازین دینی قلمداد می‌کرد. منطق وی منطقی خودبینانه و عجیب بود. طبق منطق او تمام مصالح عالی جامعه اسلامی در وجود او خلاصه می‌شد و همه‌چیز می‌بایست فدای حفظ جان او شود، زیرا خود را تنها یک زمامدار نمی‌دانست بلکه وجود خویش را برای جامعه اسلامی حیاتی می‌دانست. در اواخر سلطنت هارون، در برخی از ولایات شورش‌هایی بروز کرد. ازجمله این مناطق خراسان بود که فرماندار انتصابی از طرف خلیفه، ستم زیادی بر مردمان آن دیار روا می‌داشت، تاحدی‌که خلیفه، خود برای آرام کردن اوضاع و فرونشاندن شورش، در رأس سپاهی، روانه خراسان شد. حین این لشکرکشی خلیفه بیمار شد و در جمادی‌الثانی 193ق. در شهر توس درگذشت و در همان‌جا نیز بدن وی را دفن کردند.
2. ابووهیب بن عمرو بن مغیره را بهلول نامیده و محل تولد او را کوفه نوشته‌اند. حمدالله مستوفی نیز وی را عموزاده‌ی هارون‌الرشید معرفی نموده است. بهلول، در لغت به مرد خنده‌رو، پیشوای قوم، جامع همه خیرات و ساده‌دل معنا شده است. آنچه از بهلول در منابع قدیم نقل شده، مجموعه‌ای از داستان‌های جذاب و طنزآمیز است که او را به‌عنوان شخصیتی فرزانه اما دیوانه نما به تصویر می‌کشد که علت آن، تقیه و ملاحظات سیاسی است. در این شخصیت، خصلت‌هایی چون قناعت، بی‌اعتنایی به قدرت، ظلم‌ستیزی، لطافت روح و نکته‌دانی بروز و ظهور فراوان دارد.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 02 صفحه 186

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.