مطالب در پرده ابهام عجیبى است
متن سند:
مطالب در پرده ابهام عجیبى است
در شب دوازدهم محرم 1383 ه ق مطابق با پانزدهم خرداد 1342 ه ش سنگر روحانیت مورد هجوم مزدوران حکومت ستمشاهى قرار گرفت و پیروان حضرت روحاللّه «ره» دستگیر و روانه زندانها شدند.
در ساعت 3 بعد از نیمه شب همان روز، کماندوها و چتربازان مسلح از بام و دیوار، به منزل امام در قم یورش بردند، چون امام را نیافتند، به افرادى که در آن ایام در منزل ایشان، از میهمانان پذیرایى مىکردند و شبها را نیز در همان جا مىخوابیدند، حمله کردند و از آنان جویاى امام شدند.
حضرت امام «ره» از ابتداى محرم که در حیاط منزلشان چادر زده بودند، شبها را در منزل حاجآقا مصطفى «ره» که روبهروى منزل ایشان بود استراحت مىکردند، با شنیدن سر و صداى مأموران و ناله افراد حاضر در بیت، در آستانه در ظاهر شدند و با صداى بلند که طنینى ملکوتى داشت. فرمودند :
«روحاللّه خمینى منم. چرا اینها را مىزنید؟»
ماشین فولکس واگن سیاه رنگ حامل امام، به سرعت به طرف تهران در حرکت بود و علىرغم اصرار امام، حتى براى اقامه نماز صبح هم توقف نکرد.
باشگاه افسران در طول یک روز شاهد حضور امام بود و در غروب روز خونین 15 خرداد، ایشان را به پادگان قصر منتقل کردند که این مرحله حدود 19 روز ـ تا 4 /4 /42 ـ طول کشید و سپس آن حضرت را به پادگان عشرتآباد منتقل کردند.
با پخش شدن خبر دستگیرى حضرت امام شهر مذهبى قم سراسر شور و غوغا شد و فریاد «یا مرگ یا خمینى» شهر را به لرزه در آورد. علماى قم بیانیه صادر کردند. حرکت مردم از صحن حضرت معصومه (س) آغاز شد. ولى هنوز پیش از دویست متر از صحن فاصله نگرفته بودند که رگبار مسلسلها باریدن گرفت و خون سرخ بود که بر سنگفرش خیابانها جارى شد. مقاومت دلیرانه مردم، کار را به آنجا رساند که هواپیماهاى بمبافکن به میدان آمدند تا با شکستن دیوارهاى صوتى، تظاهرکنندگان را مرعوب کنند.
خون، سراسر بسیارى از خیابانها را فرا گرفت و اجساد شهیدان در وسط کوچه و خیابان انباشته و ساعتى بعد صداى تیراندازى قطع شد و سکوتى مرگبار سراسر شهر را فرا گرفت. در تهران نیز، مغازهها تعطیل شد و شور و غلغله سراسر پایتخت را فرا گرفت. روحانیان، دانشجویان، بازاریان، بارفروشان، دهقانان ورامین، همه و همه به میدان آمدند و با فریاد «خمینى پیروز باد، مرگ بر شاه» زمین تهران را به لرزه در آوردند.
مراکز حساس از قبیل: اداره انتشارات و رادیو و کاخ مرمر، هدف مردم قرار داشت، ولى رگبار گلولهها از کشتهها، پشته ساخت و در خیابانها و کوچهها، جوى خون جارى کرد، که فجیعترین آن در «سرپل باقرآباد» اتفاق افتاد، که صدها دهقان کفنپوش ورامینى به خاک و خون کشیده شدند.
آن روز به شب رسید، علىرغم کشتار وحشیانه روز 15 خرداد و اعلام حکومت نظامى. صبح روز شانزدهم، مردم باز به خیابانها ریختند و فریاد حمایت از امام سر دادند. در این حالت بود که فرمان «آتش به قصد کشت» صادر شد و بدتر و شدیدتر از روز قبل، بر روى تظاهرکنندگان آتش گشوده شد.
شهرهاى دیگر ایران اسلامى نیز شاهد اینگونه جانفشانىها بود که از آن جمله در شیراز، دژخیمان شاه، دست به کشتارى بیرحمانه زدند و... ایران مبدل به حمام خون شد و قیام 15 خرداد درهم شکسته شد.
توطئهها شروع شد، از نشر اعلامیه مجعول به نام آیتاللّه میلانى «ره» و آیتاللّه قمى «ره» در روزنامهها گرفته تا مصاحبه پاکروان، رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت شاه و نسبتهاى نارواى او به روحانیت و حضرت امام خمینى «ره».
پس از این مقدمات بود که امیر اسداللّه علم، در روز 17 خرداد، خبر از تسلیم پانزده نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبى به محکمه نظامى را داد که به معناى مجازات اعدام بود. متعاقب آن، محمدرضا پهلوى به میدان مصاحبه قدم گذاشت و با نگرانى و آشفتگى، قیام 15 خرداد را «اقدام وحشیانه» و قهرمانان را «ارتجاعیون سیاه» لقب داد و گرفتن مبلغ 25 ریال را عامل حرکت مردم معرفى کرد که یک مسلمان شیعه از یک مسلمان غیر شیعه گرفته و به آنها داده است. این ترفند که براى منحرف کردن افکار عمومى از اسرائیل صورت گرفت، به آن علت بود که وانمود کند، این پولها از طرف جمال عبدالناصر ارسال شده تا امام را بر آن دارد که علیه اسرائیل و اشغالگران فلسطین، زنگ خطر را به صدا در آورد.
تمام دستگاه تبلیغاتى شاه، از روزنامهها و مجلات رنگین و ننگین گرفته تا رادیو ـ تلویزیون به کار افتادند، تا این ادعاى شاهانه را به اثبات برسانند.
اجراى نمایشنامه کمدى عبدالقیس جوجو که حامل پول از طرف عبدالناصر بوده، با اعلامیه سفارت شاهنشاهى در بغداد که آن شخص را «محمد توفیق القیاسى» نام نهاد، متناقض گردید و پس از چندى جار و جنجال، رژیم شاه که این دسیسه دروغ را ساخته و پرداخته کرده بود، دستور به جمعآورى جرایدى داد که این دروغ را منعکس کرده بودند. پاکروان در ارتباط با یکى از این توطئهها در ملاقات 11 مرداد 42 با امام در عشرتآباد چنین نقل مىکند:
«... من کوشش فراوانى به منظور به دست آوردن سند و مدرکى بر ارتباط مرجع بزرگ روحانیت با خارج به عمل آوردم و حتى عربى را بدین منظور به محضر حضرت عالى فرستادم ولى کوچکترین نشانهاى بر ارتباط مرجع روحانیت با عوامل بیگانه نیافتم و برایم روشن شد که مرجع روحانیت در این مبارزات خود هیچگونه ارتباطى با خارج و عمال بیگانه نداشتهاند.1 »
اجتماع علماى اعلام در تهران و حرکتهاى پىدرپى، شاه را برآن داشت تا به منظور آرام ساختن «افکار عامه» امام خمینى «ره» را از زندان خارج کند ولى ایشان را در محاصره و تحتنظر قرار دهد. حضرت امام به خانهاى متعلق به ساواک در داوودیه تهران منتقل شد و این خبر تلفنى به بعضى از علماى مهاجر اطلاع داده شد، ولى اعلام عمومى صورت نگرفت.
مردمى که به نحوى از موضوع مطلع شده بودند، براى دیدار امام به داوودیه هجوم بردند و ازدحام به حدى رسید که حکومت را به وحشت انداخت و منجر به محاصره مجدد محل استقرار امام شد.
پس از چندى حضرت امام به منزل یکى از مریدان خود در قیطریه منتقل شد. تلاشها براى آزادى امام ادامه پیدا کرد. کابینه علم جاى خود را به کابینه حسنعلى منصور سپرد و در نهایت در 17 فروردین 1343 حضرت امام «ره» در ساعت ده شب به قم منتقل شد.
قم سراسر شور و غوغا شد و سیل جمعیت به طرف بیت امام، رهسپار گردید. شهر در جشن و چراغانى فرو رفت و جشن مدرسه فیضیه سه شبانه روز ادامه داشت.
رژیم شاه که سخت کوشش مىکرد تا اختلافات روحانیت با رژیم را تمام شده جلوه دهد و وانمود کند که بین روحانیت و دولت تفاهم ایجاد شده است، در روزنامهها و جراید به دروغپردازى دست یازید و در اطلاعات 18 فروردین 43 نوشت:
«و چقدر جاى خوشوقتى است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم همگام در اجراى برنامههاى انقلاب شاه و مردم شده است.»
حضرت امام برآشفت و روز جمعه 21 فروردین در نطقى کوبنده، این ادعا و ادعاى دیگر رژیم مبنى بر «تعهد و التزام خمینى بر عدم دخالت در سیاست» را تکذیب کرد.
حمله به اسرائیل از نکات مهم در این سخنرانى بود که شاه با ساختن قصه عبدالقیس جوجو، قصد داشت به آن پرداخته نشود. این نطق تاریخى، خواب شاه را آشفته کرد.
رژیم شاه که از حمله بىامان قائد بزرگ به اسرائیل وحشت کرده بود و بیم آن را داشت این تحریکات پیاپى ایشان علیه اسرائیل و صهیونیسم ملت ایران را یکپارچه علیه عمال اسرائیل در ایران بشوراند و... دست به مانور تازهاى زد و با پیش کشیدن خطر اعراب براى منطقه خوزستان و توطئه ناصر به منظور اشغال این منطقه، کوشید که احساسات کاذب ناسیونالیستى را در مردم تحریک کند بهطورى که خطر اسرائیل و عمال آن از اذهان برود و فراموش گردد.2
در این زمان، حضرت امام «ره» نامهاى در پاسخ آیتاللّه میلانى «ره» ارسال کرد که در آن ضمن اشاره به ابهامآمیز بودن اوضاع، نسبت به تمامیت ارضى کشور نیز تذکر داد. این نامه به دست ساواک خراسان رسید و آن را به تهران ارسال کرد:
متن این نامه به شرح زیر است:
موضوع: نامه آیتاللّه خمینى
روز 15 /2 /43 آیتاللّه خمینى نامهاى جهت میلانى ارسال که فتوکپى آن به پیوست تقدیم مىگردد.
از طرف رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان. سرتیپ بهرامى خسروزاده
بسماللّه الرحمن الرحیم
به عرض محترم عالى مىرساند مرقوم مبارک که شامل مطالب عالیه و اظهار الطاف کریمه بود موجب تشکر گردید سلامت و سعادت و عظمت حضرتت و جمیع مراجع عظام و سایر مسلمین را از خداوند تعالى خواستار است امید است خداوند تعالى همه را به وظایف شرعیه و عمق مسایل موجود آگاه و به عمل آن تأیید فرماید. مطالب به نظر حقیر در پرده ابهام عجیبى است و مسایل روز به هیچوجه روشن نیست و اخبار گوناگون داخل و خارج موجب نگرانى شدید این جانب است و خوف آن است که دستهاى خبیث ناپاکى بخواهند به تمامیت ارضى مملکت خداى نخواسته لطمه وارد کنند و اولیاى امور یا غافل هستند یا معذور، در عین حال که وضع خارجى خصوصا مطالبى که در موضوع خوزستان و کردستان گفته مىشود و اخیرا در جراید راجع به خوزستان نوشته مىشود و دولت باید آرامش داخلى را به هر نحو است حفظ کند دیده مىشود که کارهاى تحریکآمیزى در داخل انجام مىگیرد. شیراز را به گرفتن آقاى دستغیب و جهرم و حوالى آن را به گرفتن آقاى سید حسین و تبریز را به گرفتن آقاى قاضى و قم و تهران را به گرفتن جمعى از اهالى منبر و خراسان را به گرفتن آقاى طبسى و کارهاى دیگر و اصفهان را بنحو دیگر و سایر بلاد را هر یک به نحوى ناراحت و عصبانى مىکنند. این مطالب حقیر را ناراحت و نگران نموده است. و مىترسم خداى نخواسته صحنههاى اسفانگیزى به وجود آید که بر خلاف مصالح مملکت و اسلام است. تنبیه اولیاى امور بى اثر است و مثل این که به طور خودکار یا الزام کارهایى انجام مىشود که عاقبت وخیمى خداى نخواسته داشته باشد. حضرت عالى با توجه و تعمقى که به اطراف مسایل دارید، لازم است هم در این موضوعات فکرى فرمایید یا به وسیلهاى اولیاى امور را متذکر فرمائید که دست زدن به کارهاى تحریکآمیز در این موقعیت و موقع خطرناک است گرچه تذکر به دولتها در این وضع بىنتیجه است.
البته در امروز با این وضعیت باید کمال احتیاط و حزم شود که خداى نخواسته مسلمین یا روحانیون آلت دست مقاصد سوء نشوند. بنده یک نفر که مورد اطمینان طرفین باشد. از دولت خواستهام که مصالح و مفاسد را تذکر دهم با این که سه چهار روز مىگذرد، جوابى نیامده و شاید هم نیاید. دولت اختیارى ندارد که طرف مذاکره بتواند بشود. این مملکت را که مورد علاقه همه روحانیون است و استقلال و تمامیت ارضى آن مورد علاقه آنهاست، دستهاى مرموزى دارد به پرتگاه مىکشاند مگر این که خداوند تعالى به برکت ولى عصر عجلاللّه تعالى فرجه الشریف حفظ فرماید مستدعى است در مظان استجابت دعوات در مواقع تشرف به آستان قدس حقیر را منظور نظر مبارک فرمایید والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته.
روحاللّه الموسوىالخمینى
توضیحات سند:
پینوشتها:
1. بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، ج 1. سید حمید روحانى، ص 574
2. همان، ص 675
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 127