صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

وقایع روز جارى به شرح زیر به عرض مى‌رسد:

تاریخ سند: 20 دی 1356


وقایع روز جارى به شرح زیر به عرض مى‌رسد:


متن سند:

از: قم تاریخ: 20 /10 /2536[1356]
به: مدیریت کل اداره سوم312 شماره: 5668 /21 ﻫ
پیرو 5657 /21 ﻫ ـ 20 /10 /2536

وقایع روز جارى به شرح زیر به عرض مى‌رسد:
1ـ حدود ساعت 0800 صبح جارى آیت‌الله‌ گلپایگان در بیمارستان گلپایگانى حاضر و از مجروحین عیادت نموده است.
2ـ اعلامیه‌اى به امضا جوانان مسلمان مبنى بر تشکر و سپاسگزارى از بازاریان که به حمایت از تظاهر کنندگان بازار را تعطیل کرده‌اند پلى کپى شده در مدرسه خان و بازار در تعداد معدودى توزیع گردیده.
3ـ شایع بود که عده‌اى از متعصبین مذهبى از حومه قم جهت کمک به تظاهر کنندگان به شهر خواهند آمد که مراتب را به ژاندارمرى اعلام لکن تاکنون خبر مزبور مورد تایید قرار نگرفته.
4ـ تلفن‌هاى ناشناسى به بانک ملى و دادگسترى و آموزش و پرورش شده مبنى بر اینکه کارمندان را مرخص کنید زیرا در ادارات مذکور بمب نصب گردیده و اضافه شده که از شهربانى تلفن مى‌کنند.
5ـ تحریکات شدیدى وسیله شیخ محمد یزدى مبنى بر راه‌پیمایى و ترک نماز آیات و تعطیل بازار آذربایجان و اصفهان به حمایت از روحانیون تلگرافى وسیله شریعتمدارى و گلپایگانى.
6ـ تجمع آیات در منزل آیت‌الله‌ شریعتمدارى به منظور اتخاذ تصمیم در زمینه وقایع اخیر که جلسه هنوز تشکیل است.
7ـ به قرار اطلاع تایید نشده قرار است مهندس بازرگان جهت رسیدگى به وضع کشته شدگان و مجروحین وقایع اخیر قم با نماینده صلیب سرخ بین‌المللى در تهران تماس حاصل نماید.
8ـ تجمع حدود هزار نفر در جلو بیمارستان‌هاى نکویى و کامکار و گلپایگانى به منظور اخذ جنازه‌هاى مقتولین که با مداخله پلیس متفرق گردیدند.
9ـ در حال حاضر حدود دو هزار نفر در کوچه‌هاى اطراف منزل آیت‌الله‌ گلپایگانی تجمع و مبادرت به دادن شعارهاى مضره نموده و از گلپایگانى درخواست تحویل جنازه‌هاى مقتولین را مى‌نمایند که به محض مواجهه با پلیس در کوچه‌هاى فرعى متفرق و مجددا اجتماع مى‌نمایند که این عمل تاکنون بیش از ده نوبت تکرار گردیده است.
10ـ سه برگ اعلامیه تحت مضامین 1ـ فردا ساعت 0800 بازار تهران را فراموش نفرمائید 2ـ ساعت سه بعدازظهر روز جارى در منزل شیخ حسین نورى جمع شوید 3ـ الساعه به منزل آیت‌الله‌ گلپایگانی مراجعه نمایید در مدرسه خان و بعضى نقاط دیگر الصاق گردیده است.
11ـ تعداد تظاهرکنندگان در حال حاضر که بطور موضعى عمل مى‌نمایند متجاوز از پنج هزار نفر است.
12ـ وسیله مأمورین انتظامى تا ساعت 1300 دو نفر طلبه مظنونا بازداشت گردیده‌اند.
13ـ کلیه مغازه‌هاى واقع در بازار و اغلب مغازه‌هاى خیابانهاى قم طى روز جارى تعطیل بوده است.
14ـ طى روز جارى پلیس جهت مقابله با تظاهر کنندگان منحصرا از گاز اشک‌آور استفاده و تا این ساعت تیراندازى به عمل نیامده و تلفاتى گزارش نشده است.
15ـ نماز آیات، ظهر روز جارى برگزار نگردید.1
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم ـ معینى
گیرنده: دبیرى از 312
گوینده: زندوکیلى از قم
ساعت مخابره تلفنگرام: 1300 ـ 20 /10 /2536

توضیحات سند:

1. آیت‌الله یزدی در مورد وقایع این روز چنین می‌گویند:
بعد از آن بود که فاجعه نوزده دی به وجود آمد. صبح روز بعد از طریق تلفن به بنده اطلاع دادند که به منزل آقای آشتیانی بروم. گفتم :«چه خبر است؟» گفتند :«آقایان همگی در اینجا جمع شده‌اند و می‌گویند : آقای یزدی هم باید باشد.» گفتم: «بنده وسیله نقلیه در اختیار ندارم.» چون منزل آقای آشتیانی در آن سوی رودخانه وسط شهر و در یکی از کوچه‌ها قرار داشت. گفتند که «ما وسیله می‌فرستیم.» حدود هشت دقیقه بعد، یک ماشین پیکان در مقابل منزل ما پارک کرد و راننده گفت :«آقایان منتظرند.» راه افتادیم و راننده ما را به منزل آقای آشتیانی رئیس کتابخانه مسجد اعظم برد. برای رفتن به منزل ایشان باید از مسیر کوچه حرم‌نما در آن سوی رودخانه رد می‌شدیم و سپس به خیابان می‌پیچیدیم. منزل ایشان در اواسط خیابان قرار داشت. وقتی وارد شدم، دیدم در اتاق بزرگ منزل، دور تا دور علمای رده اول و دوم شهر جمع شده‌اند، از جمله حضرت آیات مرعشی، آملی، حائری و سید صادق روحانی. بنده جایی برای نشستن نیافتم؛ لذا در نزدیک جایی که کفش‌هایم را کندم، نشستم. در این حال آقای شیخ مرتضی حائری که بنده نزد ایشان کفایه خوانده بودم و نسبت به بنده لطف داشتند، گفتند :«طلبه‌ها از تو حرف شنوی دارند. لذا آقایان صلاح دانستند که شما اینجا بیایید تا از شما بخواهند که به منزل آقای گلپایگانی و آقای شریعتمداری بروی و طلاب خشمگین را که در آنجا اجتماع کرده‌اند، آرام کنی،» در بدو ورود من به مجلس شور و مشورتی بین آقایان در جریان بود که چه باید کرد؟ یکی از آقایان گفت : «خوب است به آقای خمینی تلگراف بزنیم و جریان را به ایشان بگوییم تا اگر نظری دارند، مطرح کنند.» دیگری در پاسخ گفت :«این کار صلاح نیست. چون بعید نیست ایشان کلام دیگری به زبان بیاورند و اوضاع به گونه دیگری شود. لذا بهتر است ما خودمان در این خصوص تصمیمی بگیریم.» آنگونه که من برداشت کردم، تفکر حاکم بر جلسه، تفکر ایجاد آرامش در شهر بود. بنده در آنجا عنوان کردم که رفتن به منزل آقای گلپایگانی را می‌پذیرم؛ ولی مرا از رفتن به منزل آقای شریعتمداری معذور دارید. چرا که ایشان اساساً مبارزه را قبول ندارند و حتی به شاه و همسرش که با مسلمات اسلام از جمله حجاب سر ستیزه دارند، از در مخالفت جدی و علنی وارد نمی‌شوند. آقای حائری به بنده گفتند :«فعلا این بحث‌ها را کنار بگذاریدمگر وضعیت بحرانی شهر را نمی‌بینی؟» در ادامه حضرت آیات آملی و نجفی مرعشی صحبتهایی مطرح کردند و با این حال بنده با صراحت و سماجت اعلام کردم که به منزل آقای شریعتمداری نخواهم رفت. سرانجام گفتند :«پس فعلاً به همان منزل آقای گلپایگانی برو تا بعد ببینیم چه می‌شود.» برخاستم و با همان ماشین پیکانی که بنده را به منزل یاد شده آورد، به سمت بیت گلپایگانی حرکت کردیم. در مسیر راه که می‌رفتیم، اندیشیدم که باید از فرصتی که برای سخن گفتن در جمع طلاب معترض به من داده شده است، حسن استفاده را بکنم و به آثار آن هم از جمله زندان و تبعید، تن در دهم. هر چه جلوتر می‌رفتیم، شهر را شلوغ‌تر و مشوّش‌تر می‌دیدیم. سرانجام با هر زحمتی بود، خودمان را به منزل آقای گلپایگانی رساندیم.
در آنجا وضعیت عجیبی حکمفرما بود. مشاهده کردم که یکی از افراد در حال شعرخوانی است و اشعار مصیبت آمیز او، دیگران را به گریه انداخته بود. بنده به عادت همیشه که در مقاطع بحرانی انقلاب برای مردم فی البداهه سخنرانی می‌کردم، روی پله‌ای ایستادم بعد از بسم‌الله و خطاب به حضار گفتم :«برای چه گریه می‌کنید؟ گریه چه خاصیتی دارد؟ مگر با گریه کارها درست می‌شود؟» بعد در ادامه به حمایت شدید از حضرت امام و انقلاب پرداختم و شاه را آماج نکوهش قرار دادم. من خودم گمان می‌کنم که در آن روز یکی از پرشورترین سخنرانی‌های انقلابی‌ام را ارائه کردم.
در چهره‌ها کم و بیش حال اضطراب به چشم می‌خورد و بعضی‌ها در خود توان حمایت کردن از سخنان مرا نمی‌دیدند؛ با این حال بعضی ها شروع کردند به شعار دادن و جلسه از حالت روضه خوانی و گریه کردن خارج شد و رنگ انقلابی به خود گرفت. بعد از اتمام مراسم وقتی از بیت آقای گلپایگانی خارج شدیم، مشاهده کردم که در محاصره ساواکی‌ها قرار گرفته‌ام. ماموران مرا بازداشت کردند و به ساواک قم منتقل نمودند. در محوطه ساواک، یکی از ماموران جلو آمد و با عصبانیت گفت: «آقایان به تو ماموریت دادند که مردم را به آرامش دعوت کنی؛ تو بدتر تشنج آفرینی کردی.» بنده همانگونه که در پرونده‌ام موجود است، عرض کردم :«من به وظیفه‌ام عمل کردم.»
(خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، همان، ص 261 تا 264 )

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 347


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.