تاریخ سند: 19 آبان 1337
موضوع: والاحضرت شاهپور حمیدرضا پهلوی
متن سند:
گیرنده: اداره کل سوم
فرستنده: ساواک استان خوزستان شماره: 265
والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی1 در دو ماه اخیر به این منطقه مسافرت نفرمودهاند در 21 شهریور ماه والاحضرت شاهپور حمیدرضا به اتفاق آقایان پهلوان – حریری- دکتر کاشانی رئیس شرکت شیکا و خرم مقاطعهکار با (به آبادان) وارد و صبح روز 22 /6 /37 والاحضرت به گمرک خرمشهر رفتند و عصر آن روز به تهران مراجعت نمودند و برابر اطلاع مقداری مشروب در آن تاریخ از گمرک خرمشهر ترخیص شده ولی ترخیص آنها به استناد مدارکی بود که دکتر کاشانی همراه آورده بود و بطوریکه استحضار دارند ورود مشروب خارجی از اوائل شهریور 37 طبق تعرفه جدید آزاد شده است و قطعاً در ترخیص مشروبهای مورد بحث نیز مقررات گمرکی مراعات شده است.
2
رئیس ساواک استان خوزستان.
امجدی3
توضیحات سند:
1ـ پهلوی، غلامرضا پنجمین فرزند رضا شاه از توران امیر سلیمانی در سال 1302 درتهران متولد شد.
اندکی بعد از تولد وی، مادرش از رضا شاه جدا میشود.
از همان زمان غلامرضا با مادرش درخانهای که رضاخان برایشان تهیه کرده بود زندگی میکرد.
وی تحصیلات ابتدایی را در ایران گذراند.
در سال 1313 همراه سه برادر دیگرش، برای ادامه تحصیلات به سوئیس مدرسۀ لوروزه فرستاده میشود و در سال 1315 همگی برادرها به اتفاق محمدرضا به تهران بر میگردند.
و در دبیرستان نظام مشغول به تحصیل میشوند.
نامبرده سپس برای تحصیلات عالیه به آمریکا سفر کرده و در دانشکده پرنیستن به تحصیل پرداخت ولی موفق به دریافت مدرکی نشد و به تهران مراجعت نمود.
غلامرضا سپس وارد دانشکده افسری شده و در مهر 1327 دانشکده نظام را به پایان میبرد، و در اسفند 1350 به درجه سرتیپی میرسد.
نامبرده به عنوان یک مقام رسمی نظامی به شمار میرفت و در ضیافتهای خارجی و داخلی به جای شاه حاضر میشد.
اهم مشاغل وی عبارت بود از ریاست کمیتۀ المپیک، ریاست باشگاه سوارکاران، آجودان ویژه شاه، ریاست عالی بازرسی ویژه ستاد فرماندهی عالی، عضو شورای نیابت سلطنت.
غلامرضا پهلوی در سال 1326 با هما اعلم، دختر امیر اعلم پزشک رضاشاه ازدواج کرد.
دومین ازدواج غلامرضا با منیژه جهانبانی دختر سرلشگر منصور جهانبانی بود نامبرده مدتی مسوول امور جوانان و ورزش کشور بوده است.
در مهرماه سال 57 سرویس اطلاعاتی فرانسه اطلاع داده است که یکی از اعضای خاندان پهلوی با سرویس اطلاعاتی شوروی همکاری دارد که پس از بررسیهای لازم، مشخص شده که به احتمال زیاد این فرد غلامرضا پهلوی بوده است.
در میان اعضای خاندان پهلوی، غلامرضا به عنوان فردی فاقد شخصیت و پول دوست و خسیس شهره است.
به عنوان نمونه هنگامی که یک نفر به او گفته بود که به فراماسونهایی که بعد از انقلاب به خارج آمدهاند ماهی صد دلار کمک مالی میشود، و عجبا که او به این در و آن در زده بود که این پول واهی را وصول کند و ظاهراً بعد از مراجعه به او گفته بودند که سر به سرش گذاشتهاند.
از نحوۀ فعالیت و شیوۀ ورود غلامرضا پهلوی در فراماسونری اطلاع کاملی در دست نیست ولی قدر مسلم آن است که وی از فعالین فراماسونری در ایران بوده است.
ر.ک: خاندان پهلوی به روایت اسناد، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ـ پرونده انفرادی ساواک، ص 11 تا 16
2ـ علیرغم تبرئه درباریان توسط ساواک، مبنی بر آزاد شدن تعرفه مشروب درسند مورخ 29 /1 /39 درباره تبانی برای ورود این مشروبات مینویسد: در این موقع شخصی بنام کاشانی که آشنایی قبلی با والاحضرت داشته به بار وارد و به جمع اطرافیان والاحضرت اضافه میشود پس از تعارفات معموله والاحضرت به او دستور میدهند که به زور زنهایی که در این بار هستند بسر میز دعوت کن او هم برای این منظور رفته که در این موقع والاحضرت به پژمان دستور میدهند کت ویرا از عقب پاره کند پژمان هم این عمل را انجام و طبعاً بین او و کاشانی بگومگو درمیگیرد که با اشارۀ والاحضرت کتک مفصلی به کاشانی زده میشود و حتی خود والاحضرت هم چند کشیده به او میزند که در نتیجه یکی از دندانهایش شکسته است و در ضمن والاحضرت اظهار داشتهاند بنام کادو برای بچۀ من ده صندوق از گمرک برایت مرخص کردهاند و بعد فقط 20 هزار تومان به من داده و پنجاه هزار تومان به محمودرضا پرداخت کردهای صندوقها را من برایت مرخص کردهام به او پول میدهی.
3ـ امجدی، مصطفی مدیرکل وقت اداره کل سوم ساواک ]مسؤول امنیت کشور[، از منسوبین بختیار بود که ارتباط بسیار نزدیکی با وی داشت و در تخلفات و جنایات دوران بختیار سهیم بود.
به گفته فردوست: «ساواک در واقع بختیار بود.
علوی کیا و دو برادر امجدی (سرلشگر امجدی و سرتیپ مصطفی امجدی) کل این تشکیلات بازیچه امجدیها بود که به نفع بختیار کار میکردند.
» پس از واقعه 15 خرداد 1342، به دلیل اینکه ساواک و علیالخصوص ادارۀ کل سوم نتوانسته بود اطلاعات دقیق و پیشبینی از وقوع حادثه داشته باشد، محمدرضا دستور برکناری امجدی را صادر کرد و مقدم جایگزین وی گردید.
فردوست در این زمینه میگوید «حدود ساعت 8 شب 15 خرداد 42 در ملاقاتی که من و اویسی با محمدرضا داشتیم، دستور برکناری امجدی را داد و من فردای آن روز وی را برکنار کرده و مقدم را جایگزین او نمودم، ولی به امجدی قول دادم که پس از گذشت چند ماه در محل دیگری شغل مناسبی برایش پیدا خواهم کرد.
او تشکر کرد و من نیز به وعده خود وفا کردم و مدتی بعد ترتیبی دادم که رئیس یکی از مناطق سهگانه شیلات شمال شود، از شغل جدید خود بسیار راضی بود و سالها تا زمانی که خواست، در این شغل ماند و بسیار ثروتمند هم شد.
» ر.ک: شرح احوال رجال، ج 2، ص 86.
منبع:
کتاب
حمیدرضا پهلوی به روایت اسناد ساواک صفحه 33