صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

دوست عزیزم1

دوست عزیزم1


متن سند:

الان نامه شما رسید و از اینکه بحمداله سلامتی حاصل است بی اندازه خوشوقت شدم.
اگر از حال من بخواهید زیاد تعریفی ندارد چون زمین خوردم و قسمت تحتانی ستون فقراتم شکسته و بسیار در عذاب هستم.
خدا شاهد است با وجودیکه در طهران نیستم ولی آنی نیست که از خیال مملکت و شاه و شخص شما غافل باشم.
وضعیت بسیار بغرنج و بار بی نهایت سنگین است.
و همانطور که گفتید کس دیگری جز شما نمی تواند این بار سنگین رو بدوش بگیرد.
اگر روزی شما رو دیدم شرح تمام قضایای کودتا(2) را برایتان خواهم داد: لابد شما خودتانهم وارد هستید ولی شاید نه باندازه من.
اظهار این مطلب برای اینستکه بشما بگویم تا چه اندازه شخص من نسبت به شما اطمینان دارم میان چندین اسم پیشنهادی شما را انتخاب و گفتم جز برای ایشان برای هیچکس دیگر قبول و اقدام یاری نمیکنم.
بحمدالله آنطور شد که دیدید و خداوند ما را از خطر حتمی و شاهنشاه و مملکت را از سقوط نجات داد.
من خیلی امیدوارم که همانطور که گفتید اگر بدخواهان و خائنین به مملکت بگذارند و میان شاه و شما رو شکاف نیاندازند.
سختی ها و مصائب را طی و دوران جدیدی رو برای ایران تنظیم خواهید کرد.
و اما آنچه که مربوط به شخص من است.
هر چه بگویم چقدر در زحمت و ناراحتی هستم کم گفتم.
نه مسکنی دارم و نه مأوائی زندگی با ناخوشی پسرم و دو اولاد دیگر خیلی سخت است.
و خرج این سه فقط برای من ماهی سه هزار دلار تمام میشود.
بعد میماند مخارج خودم مثل لباس غذا.
این مبلغ که در ماه میفرستید بهیچوجه کفاف مخارج مرا نمیدهد.
در کاغذ قبلی صورت قروض خودم را در اینجا فرستادم.
به محض اینکه پولی از طهران میرسد مقدار زیادی به قرض میرود و با آن مقدار کم که باقی میماند بهیچوجه زندگی عملی نیست.
از شما چند خواهش دارم و اصرار هم دارم که این دو موضوع عملی شود.
چه اهمیتی دارد اگر یکی از پستهای خارج را به احمد بدهید ولو اینکه پر باشد.
آقای انتظام(1) چه لزومی دارد هم سفیر کبیر باشد و هم نماینده ما در خارج.
من حتما یا سفارت کبری امریکا و یا فرانسه را برای احمد میخواهم.
دوم اینکه سعی کنید که منزل من رو حتما به امریکائیها بفروشید و از همه واجب تر و فوری تر مقدار شش هزار دلار مخارج ماهیانه رو مرتب سر هر ماه به اسم من به [ناخوانا] بفرستید.
این هر سه منوط و بسته به شما است و اگر درست نشود کوتاهی کردید.
و آنوقت از شما خیلی خواهم رنجید.
چه کاری میتوانید به احمد بدهید.
بعلاوه بعد از آن افتضاحی(2) که سر او در آوردند دیگر حاضر به کاری در طهران نیست.
خلاصه من این چیزها را نمی فهمم و از شما میخواهم که زندگی مرا تأمین کنید و بیش ازین راضی نشوید که من در ناراحتی زندگی کنم.
اینکه درست نیست که من در دوره مصدق هم ناراحت باشم و در دوره تبعیدی شما هم بهمچنین.
امیدوارم که خداوند همیشه حافظ شما بوده و شما رو برای مملکت و شاه سلامت بدارد.
منتظر جواب مثبتی از شما هستم.
دوست شما اشرف

توضیحات سند:

1ـ در اکثر نامه هایی که اشرف از خارج برای فضل اله زاهدی فرستاده وی را دوست عزیز خطاب کرده است.
2ـ کودتای 28 مرداد و نقش اشرف در آن که در صفحه 10 مفصل توضیح داده شد.
1ـ نصراللّه انتظام فرزند انتظام السلطنه از رجال دوره قاجار، در سال 1279 هجری شمسی در تهران متولد شد.
دوران تحصیل ابتدایی را در مدرسه آلمانی تهران گذراند.
پس از طی تحصیل ابتدایی وارد مدرسه حقوق و علوم سیاسی و در اواخر جنگ جهانی اول از این مدرسه فارغ التحصیل شد.
و در همان دوران به خدمت وزارت امور خارجه در آمد.
انتظام مدت 8 سال در ادارات مختلف وزارت خارجه به کار اشتغال داشت.
پس از کودتای سوم اسفند 1299، به گفته خود وی، بنا به اصرار معاون اداری مجلس به اداره تقنینیه مجلس منتقل شد.
و بعد از مدت کوتاهی در کابینه مستوفی الممالک، انتظام به وزارت امور خارجه منتقل و پست منشی اول اداره دوم سیاسی به وی واگذار شد و در ضمن به عنوان رئیس اداره ترکیه به سفارت عثمانی در تهران معرفی شد و در جریان انعقاد پروتکل ایران و ترکیه در سال 1305 شمسی، بعنوان یکی از اعضای هیأت ایرانی در مذاکرات شرکت داشت.
پس از آن به نیابت سفارت ایران در پاریس انتخاب شد و به کشور فرانسه رفت و بعد از آن به ترتیب به عنوان دبیر اول سفارت ایران در ورشو و ژنو منتخب گردید.
در دوران اقامت در ژنو، وی به عضویت هیأت نمایندگی ایران در جامعه ملل نیز منصوب شد.
پس از بازگشت از ژنو به لندن رفت و ده ماه در آنجا بود و سپس به معاونت نمایندگی ایران در جامعه ملل و کاردار سفارت ایران در سوئیس انتخاب و پنج سال در این سمت باقی بود.
در سال 1317 به تهران مراجعت کرد و چندی در وزارت امور خارجه به عنوان رئیس اداره سوم سیاسی بود و پس از آن به سمت رئیس تشریفات دربار منصوب گردید.
پس از سقوط رضا شاه و تحولات سیاسی ناشی از حضور متفقین در ایران و کلاً در طول دوران جنگ دوم جهانی مشاغلی از قبیل : وزیر بهداری در کابینه احمد قوام ـ وزیر پست و تلگراف و تلفن در کابینه دوم سهیلی ـ وزیر راه در کابینه سوم سهیلی و کابینه مرتضی قلی بیات ـ وزیر امور خارجه در کابینه مرتضی قلی بیات را عهده دار بود.
در اسفند 1324 شمسی، انتظام از پست وزارت امور خارجه استعفا داد و در همین زمان به عنوان عضو هیأت ایران جهت شرکت در کنفرانس سانفرانسیسکو عازم آمریکا شد.
پس از برگزاری مجمع عمومی، به سمت رئیس هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل برگزیده شد و در 29 شهریور 1329 به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل انتخاب شد و پس از پایان دوران ریاست مجمع عمومی به سمت سفیر ایران در آمریکا منصوب گردید.
انتظام در سال 1338 به مدت کوتاهی وزیر مشاور در کابینه علم بود و بعد سفیر ایران در فرانسه و تا سال 1341 با این سمت در پاریس بود.
پس از بازگشت از پاریس باز نشسته گردید ولی تا پایان سلطنت پهلوی در زمره افراد متنفذ سیاسی کشور قرار داشت و در نخستین کنگره عمومی حزب رستاخیز بعنوان رئیس کنگره بر گزیده شد.
درباره انتظام نکاتی که قابل ذکر است اینکه وی در کودتای آمریکایی 28 مرداد نقش مهمی داشت و در زمانی که سفیر ایران بود و در یک کشور خارجی، می بایست حافظ منافع مردم و میهن اش باشد در ارتباط کامل با جاسوسان و ماموران امنیتی بیگانه بود.
همچنین وی در ارتباط با تشکیلات فراماسونری نیز فعال بود و بگفته خودش، پدرش عضو تشکیلات فراماسونری [از مؤسسین این فرقه در ایران] بوده و بنا به نقل اسماعیل رائین انتظام و برادرش (عبداللّه انتظام) از اعضای لژ آفتاب و روفا وابسته به گراند لژ آلمان بوده اند.
در رابطه با قضیه شناسایی دولت اسرائیل توسط دولت ایران دکتر قاسم غنی اینگونه نقل نموده است که : «نصراللّه انتظام پول هنگفتی از یهودیان گرفته تا زمینه شناسایی دولت اسرائیل از طرف ایران بعمل آمد.
زیرا یهودیان این مسئله را حیاتی می شمردند که یک دولت مسلمان آنها را به رسمیت شناسند.
» [ر.ک.
خاطرات نصراللّه انتظام ـ شهریور 1320 از دیدگاه دربار، به کوشش محمدرضا عباسی، بهروز طیرانی.
ـ تهران : سازمان اسناد ملی ایران، 1371 ـ پیشگفتار ص یک تا شانزده] 2ـ بعد از مرداد 1331 که اشرف برای بار دوم تبعید شد، در پاریس زندگی بی بند و بارانه و آلوده به فسادی را گذارند که به حیثیت او و دربار لطمه ای شدید وارد آورد.
اشرف در خاطرات خود، به نحوی [به این موضوع] سرپوش گذارده، اعتراف می کند که زندگی او و احمد شفیق پس از شش سال به رابطه ای سرد، ولی مؤدبانه، انجامیده بود.
اشرف می خواست آزادانه زندگی کند و با مردان بسیار معاشرت داشته باشد.
بویژه به دلیل سرخوردگی ناشی از ازدواج نخست خود با علی قوام، حضور یک مرد را در زندگی خود کافی نمی دانست.
از سوی دیگر، اخراج مفتضحانه شفیق از ایران و اینکه دولت مصدق او را نامطلوب تشخیص داد.
شخصیت وی را در نزد اشرف، که پیوسته به مردان قدرتمند و متشخص عشق می ورزید، کوچک کرده [بود]...
.
[ر.ک.
اشرف در آیینه بدون زنگار (جلد دوم)، خسرو معتضد.
ـ تهران : البرز، 1376 ص 404]

منبع:

کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک - اشرف پهلوی صفحه 23


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.