صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

دوست عزیز و دانشمند محترم آقای شیخ محمدتقی مصباح دام عزه

تاریخ سند: 20 اردیبهشت 1344


دوست عزیز و دانشمند محترم آقای شیخ محمدتقی مصباح دام عزه


متن سند:

ایران
قم
دبیرستان دین و دانش
دوست عزیز و دانشمند محترم آقای شیخ محمدتقی مصباح دام عزه
0220
بسمه تعالی

دوست و برادر عزیز سلام بر شما و بر دوستان و رفقای یکدل، از خدای متعال می‌خواهم همیشه تندرست و شادکام و در تلاش و کوششی که در راه اهداف ارزنده دارید نشیط و مؤید باشید. امروز درست سیام روز ورود من به ‌هامبورگ است و با احتساب بیست و پنج روز جلوتر آن که در مسافرت‌های ایران و گذشت پنجاه و پنج روز است از دیدار شما محرومم. پس از تودیع با رفقا در قم به تهران رفتم. از تهران سفری کوتاه به اصفهان کردم و برگشتم. برای نوروز در آستان حضرت رضا مشرف بودم و سه شنبه سوم فروردین از تهران به کاظمین حرکت کردم. هفت روز در اعتاب مقدسه عراق بودم. سه روز در اردن و شهر‌های عمان، و قدس، بیت اللحم و الخلیل مدفن قهرمان توحید دنیای بزرگ ما حضرت ابراهیم خلیل (ع) و عد‌ه‌ای دیگر از انبیاء، یک دو روز در سوریه و پنج روز در لبنان و یکشنبه ۲۲ فروردین با هواپیما از بیروت به‌ هامبورگ آمدم. خیلی زودتر از این می‌خواسته‌ام برای شما نامه بنویسم ولی در پی ساعت دنجی بودم که بتوانم با آقای مصباح۱ که مصباح دوستان است با فکری فارغ گفتگو کنم. و از این گونه ساعتها در این مدت کم بهره برده‌ام. در این مدت توقف، به آنچه در پی آن بود‌ه‌ایم تا حدودی رسیده‌ام. دانشجویان و جوانان با علاقه اینجا آمد و شد دارند. شب‌های جمعه در جلسه قرائت قرآن و تفسیر عده‌یی در حدود سی نفر شرکت می‌کنند و اینها اغلب جوانانند. علاوه براین، دانشجوها در صدد تهیه برنامه دیگری هستند که هر چند وقت یکبار جلسه‌یی از قبیل جلسات گفتار ماه با آنان داشته باشم. افراد دیگر، بازرگانان و جز آنها نیز مثل معمول می‌آیند و می‌روند و تماس‌هایی دارند. به مناسبت عید غدیر جلسه‌یی داشتیم. این جلسه در منزل سابق من که منزل موقتی بود ولی گنجایش آن بیش از منزل فعلی بود تشکیل شد و در حدود گنجایش محل صد نفر شرکت کرده بودند. در این جلسه تقریباً من نطق افتتاحیه‌یی در حدود یک ساعت داشتم که هدف و برنامه کار را برای اطلاع آقایان بگویم و آنها را به روحیه و رویه خود آشنا کنم. تأثیر این گفتار در عموم خیلی خوب بود، به مناسبت عاشورا نیز سه شب در مسجد جلسه‌ای خواهیم داشت و از قادر متعال خواهانم که آنجا نیز برنامه سودمندی اجرا شود که با روح قیام مقدس حضرتش سازگار باشد.
درباره کار‌های دیگر اینجا. برای ذبح، یکی از دانشجویان علاقمند از چند ماه پیش هفته‌یی دوبار برای ذبح می‌رفته و حال هم می‌رود و حاجتی به دخالت من نیست. در مورد اموات هنوز پیش نیامده ولی دو سه نفر دیگر اعلام آمادگی کرده‌اند و انتظار آنها این است که اولاً من راهنمائی کنم که مراسم طبق دستور شرع عمل می‌شود و ثانیاً نماز را خودم بخوانم. در مورد ازدواج و مقدمه آن که معمولاً تشرف یکی از دو طرف به اسلام است تا کنون مواردی پیش آمده و عمل شده. در مورد مسلمانان غیر ایرانی، از مسلمانان کشور‌های اسلامی‌برخی از افراد کوشا و فعال از افغانستان، پاکستان، اردن و یکی دو نفر عراقی ایرانی الاصل گاه گاهی اینجا آمده و زمینه آشنایی با آنها فراهم شده است. از مسلمانان آلمانی الاصل چند نفر اینجا آمده‌اند و فعلاً دو هفته یکبار یک جلسه برای آنها گذارد‌ه‌ایم که نخستین هرجلسه آن بود.
یک جوان آلمانی بسیار نشیط هست که یک سال هم به مصر رفته و در مدرسه از هر بوده. این جوان خواستار تحصیلی در رشته علوم اسلامی است و خیلی مایل است باز به «ازهر» برگردد. حتی صحبت می‌کرد که آیا در ایران مرکزی هست که من برای تحصیل بروم. متأسفانه من نمی‌توانستم به این سئوال او جواب دهم. زیرا در دانشگاه ... و در قم که کم و بیش نفری هست این جوان اصلاً نمی‌تواند زندگی کند چه رسد به این که درس بخواند. به او گفتم من آماده‌ام تا اینجا هستم هفته‌یی سه ساعت رایگان برایت درس بگویم اگر نتوانستی به «ازهر» بروی این برنامه را عمل خواهی کرد. خیلی از این پیشنهاد خوشحال شد چون احتمال دارد نتواند به مصر برود. درباره کار‌های خودمان نمی‌دانم تاکنون شما و آقای محمدجواد در کار‌های مشترکتان چه کرده‌اید. همین طور در کار‌هایی که در مورد بحث ولایت در قم داشتیم. آنچه اکنون در وضع فعلی حس می‌کنم این است که من به خوبی می‌توانم هفته‌یی ۵ ساعت در این زمنیه کار کنم. کتاب «کامل» را بیروت هم نتوانستم پیدا کنم ولی یک دانشجوی ایرانی که اینجا در رشته زبان‌های شرقی دانشگاه‌ هامبورگ درس می‌خواند چند روز پیش می‌گفت: هر کتابی خواسته باشید می‌توانم برای شما به امانت بگیرم. آقای اسدی کتابفروش: تهران، میدان بهارستان، نیز می‌گفت اخیره «کامل» را چاپ جدید می‌کنند و اظهار امیدواری می‌کرد که تا اواخر اردیبهشت به تهران بیاورد. اگر جنابعالی به او مراجعه کنید و ببینید آورده یا نه و اگر آورده یک دوره تهیه بفرمایید و با مؤسسه تی بی تی برای بنده بفرستید ممنون خواهم شد. در تهران برای ادامه کار تحقیق اسلامی صحبت کرده بودم که مقدمات تاز‌ه‌ای فراهم کنند و یکی از رفقا قولی داده بود و قرار شد حتی بر فرض آمدن من به آلمان باز آن فکر را تعقیب کند و برای من بنویسد. رفقای قم هم قول دادند بر فرض مسافرت مخلص کار را متوقف نکنند. و منتظر خبر‌های خوش از طرف جنابعالی هستم. آنچه درباره کار اینجا احساس می‌کنم این است که باید مقدماتی فراهم کرد و بعد یک نفر واجد شرایط را از ایران خواست و طی دو سه ماه به کار آشنا کرد و من هر چه زودتر برای کار‌هایی که آنجا در نظر داشتیم به ایران بر گردم مخصوصاً کار تحقیق اسلامی و قسمت‌های تربیتی که در تهران ممکن بود شروع کنیم بنظر خیلی مفید می‌رسد. از احوال دوستانی که با مشکلاتی مواجه بودند اطلاع کافی ندارم و این بی اطلاعی خیلی رنج می‌دهد. از خدای متعال می‌خواهم کسانی را که در راه او می‌کوشند یاری و پیروز کند. خدمت دوستان و رفقای عزیز عموماً ابلاغ سلام بفرمایید. آقایان رشیدپور، نیری،‌ هاشمی، قربانی، خسروشاهی، شبستری، یزدی، شهاب، مسعودی، حقانی، حائری، آقای باهنر، آقای وافی و همه دوستان دیگر در آن آستان اهل بیت از دعای خیر خود فراموشم نمی‌فرمایید. خانواده محترم را سلام برسانید و نور چشمان را دیده بوس فرمایید. قرار شد از فروردین خدمت جنابعالی ۲۰۰ تومان تقدیم شود توضیح بفرمایید همین طور عمل شده یا نه؟ آدرس پشت پاکت هست جنابعالی لطفاً منزل را مرقوم بفرمائید. این نامه را به آدرس دبیرستان فرستادم.
زیاده ایام عزت مستدام باد
مخلص محمد حسینی بهشتی
۲۰/۲/۴۴

توضیحات سند:

۱- آیت‌الله مصباح یزدی زندگینامه خود را در ارتباط با شهید بهشتی چنین توضیح داده است: در سال ۱۳۱۳ شمسی در یزد متولد شدم، پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی، به تحصیل علوم دینی پرداختم. پنج سال مقدمات و سطوح را خواندم و بعد از خواندن رسائل و مکاسب برای ادامه تحصیل به نجف رفتم. یکسال تحصیلی در نجف بودم و سپس به علت ضیق معیشت خانواده به قم برگشتم و ادامه مکاسب و سطح را که باقی‌مانده بود در قم خواندم و همچنین در درس خارج نیز شرکت کردم. در سال ۱۳۳۱ در درس امام رضوان الله تعالی علیه شرکت کردم و هشت سال به درس ایشان می‌رفتم ضمناً در درس تفسیر علامه طباطبائی (ره) شرکت کردم و اسفار و شفا را نیز پیش ایشان تلمذ نمودم. حدود ۱۵ سال نیز در درس فقه آیت‌الله بهجت شرکت کردم بعد از سفر اجباری حضرت امام (ره) به اتفاق تنی چند از دوستان برای ادامه کار عملی از حضرت امام کسب تکلیف کردیم. ایشان فرمودند دیگر به درس احتیاج نیست، مباحثه کنید چندین سال در مباحث اجتماعی اسلام‌ مانند: جهاد، قضاوت و حکومت اسلامی با هم مباحثه داشتیم. در دوران مبارزات به ‌اندازه توانایی خود، با شهید دکتر بهشتی شهید باهنر و آقای ‌هاشمی رفسنجانی فعالیت داشتیم (حدود سال ۴۳ به بعد) دو نشریه منتشر می‌کردیم یکی به نام بعثت و یکی به نام انتقام که کار‌های نشریه انتقام را خودم انجام می‌دادم. در قم یک تشکل روحانی - سیاسی را بینان گذاردیم که عهده امور به عهده هر آیت‌الله ربانی شیرازی بود و آیت‌الله خامنه‌ای، حجت‌الاسلام رفسنجانی و شهید قدوسی از اعضای تشکل بودند اساسنامه تشکل لو رفت و اعضا تحت تعقیب قرار گرفتند و ما هم متواری شدیم وقتی اوضاع سرد شد به قم برگشتیم و فعالیت‌های علمی را ادامه دادیم. بعد از آن در مدرسه حقانی به اتفاق آقای جنتی و شهید بهشتی و شهید قدوسی (هیئت مدیره) کار می‌کردیم، به من هم چندی عضو هیئت مدیره بودم و هم حدود ده سال فلسفه و معارف قران تدریس کردم اراده خداوندی بر این بود که بسیاری از سران حکومت امروز از کسانی باشند که در آن مدرسه بودند. بعد مدارس مشابهی دایر کردیم که مؤسسه در راه حق یکی از اینها بود و بعد از انقلاب، گزارش کاری مؤسسه را خدمت امام دادیم. و عرض کردیم که در حوزه از نظر کمی و کیفی باید تحولاتی انجام و ایجاد شود تا نیاز‌های یک نظام اسلامی را پاسخ دهد، امام با حسن نظری که داشتند فرمودند: «شما اینجا را توسعه بدهید و من تا زنده هستم خودم بودجه اینجا را تأمین می‌کنم.» این واقعه مربوط به اواخر سال ۵۸، و در حضور آقایان محمدی گیلانی، یزدی و مظاهری بود.

منبع:

کتاب شهید آیت‌الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی صفحه 422



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.