صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : جلسه هفتگی عده ای از روحانیون

تاریخ سند: 5 خرداد 1350


موضوع : جلسه هفتگی عده ای از روحانیون


متن سند:

از : 20 ه 3 به : 312 شماره : 16214 /20 ه 3 از ساعت 0700 الی 0900 روز پنجشنبه 30 /2 /50 جلسه ای با شرکت نجم الدین اعتمادزاده، شیخ فضل اللّه مهدیزاده محلاتی، شیخ مهدی موحدی کرمانی، شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی، شیخ محمدرضا مهدوی کنی، شیخ حسین کاشانی، شیخ جعفر شجونی، سید علی غیوری1 و شیخ محمدحسن طاهری اصفهانی2 در منزل انصاریان تشکیل گردید.
شیخ محمدرضا مهدوی یک جلد تقویم بغلی بانک بازرگانی ایران را نشان داد که سال از روز نوزدهم اسفند شروع شده بود و بعد روزهای فروردین مثل سایر تقویم ها چاپ گردیده بود مهدوی اظهار نمود این یک نوع تبلیغ به نفع بهائیان است زیرا اول سال بهائیان روز نوزدهم اسفند می باشد به همین علت در اصفهان بازرگانان حساب خود را در بانک مذکور بسته اند.
کاشانی جواب داد ممکن است بر حسب تصادف و اشتباهی این تقویم چاپ شده باشد و بی جهت ما نباید موسسه ای را تحویل بهائیان بدهیم چون هر کس را که ما طرد کنیم آنها از خودشان می دانند هاشمی نیز اضافه نمود فعلاً در خارج این مسئله را نباید عنوان کرد.
شجونی اظهار داشت از منزل نیک نام خبر داده اند که آب و برق را می خواهند قطع کنند و ما پول نداریم محلاتی گفت من در این ماه پانصد تومان به آنها داده ام و مبلغ یکهزار تومان هم برای انواری در زندان فرستاده ام تا بین زندانیانی که وضع خوبی ندارند تقسیم کند.
هاشمی نیز اظهار نمود مروارید مبلغ هفتصد تومان به کروبی بدهی داشت من دادم.
غیوری عنوان نمود برای کلانتر هم پول فرستادم ولی کلانتر خیلی بدرفتاری می کند و هر روز با مأمورین در می افتد و یکنوع ناراحتی درست می کند و هیچ نتیجه ای هم ندارد سپس محلاتی اظهار داشت سید محمد صادق لواسانی که به نجف رفته است موقع ورود بطور مخفیانه یک شب منزل خمینی بوده و بعد از نجف خارج شده و به کربلا و سایر امکنه رفته و دو هفته در بصره نزد خواهرش بوده است.
بعد مجددا به نجف برگشته وانمود کرده است که تازه آمده و عده ای از علماء از او دیدن کردند.
موحدی گفت من شنیده ام دولت عراق از موقعی که اطلاع پیدا کرده که در ایران گفته می شود عراقیها می خواهند خمینی را بکشند3 دو نفر مأمور محافظ برای وی گذاشته است.
محلاتی جواب داد این حرف دروغ است و آن را جائی نقل نکنید.
شنبه نظری ندارد.
نظریه یکشنبه : یکشنبه نظری ندارد.
آسای نظریه چهارشنبه : نظری ندارد

توضیحات سند:

1ـ آیت الله سیدعلی غیوری، در 1309 ش متولد شد.
تحصیلات حوزوی را تا مرحله خارج فقه و اصول ادامه داد.
وی که از جمله شاگردان حضرت امام (ره) بود.
در سال 1352 به مدت 3 سال به سیرجان تبعید گردید.
سمت های وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عبارتند از نماینده ولی فقیه در شهرری و هلال احمر، نماینده ولی فقیه در اتاق بازرگانی، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارزه تهران ونماینده تهران در چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی.
2ـ حجه الاسلام محمدحسن طاهری ریزی معروف به طاهری اصفهانی فرزند نادعلی در سال 1307 در اصفهان متولد شد.
وی در سال 1342 ش به اتهام ایراد مطالب به اصطلاح بی رویه در منبرش توسط ساواک دستگیر و به مدت 70 روز در بازداشت به سر برد.
3ـ اشاره به شایعه ترور امام خمینی (ره) است در این زمینه حجه الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی در خاطرات خود نوشته اند : «پس از آنکه مهره آمریکا تیمور بختیار ـ فرماندار نظامی تهران پس از کودتای 28 مرداد 32 و نخستین رئیس ساواک ایران ـ طی عملیاتی کاملاً سری (رجوع کنید به خاطرات تیمسار فردوست، ج 1، ص 415) به وسیله ساواک و در حالی که از سوی حزب بعث عراق به شدت محافظت می شد در شکارگاهی در کشور عراق کشته می شود، معاون ساواک قم به منزل آقای اشراقی ـ داماد حضرت امام ـ می آید تا به گفته خودش پیغام بسیار مهمی را از ساواک مرکز به اطلاع من و داماد امام برساند.
وی بیش از یک ساعت صحبت کرد خلاصه پیغامش این بود:«بدنبال کشتن آقای بختیار! دولت عراق قصد دارد آقای خمینی را در نجف ترور کند و به گردن ما ـ دولت ایران ـ بیندازد! شما موضوع را به اطلاع آقای خمینی برسانید.
» وی هنگام رفتن گفت اگر خواستید موضوع را به اطلاع مردم نیز برسانید، مانعی ندارد! پس از رفتن او من به آقای اشراقی گفتم: ساواک هدف خاصی دارد و مایل است این موضوع را شایع کند.
من موضوع را به امام منتقل کردم اما به کس دیگری نگفتم.
سکوت ما باعث شد تا ساواک به آقای فلسفی، واعظ مشهور مراجعه و همین مطالب را به ایشان بگویند، آقای فلسفی که بر ماهیت قضیه وقوف نداشتند موضوع را در منبر خود اعلام می کنند.
امام خمینی برداشتشان از این پیغام آن بود که رژیم بدین وسیله ایشان را تهدید کرده است و در واقع خواسته اند بگویند : «ما بختیار را با آنکه از سوی دولت عراق محافظت می شد کشتیم، شما که اصلاً محافظت ندارید!».

منبع:

کتاب آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری به روایت اسناد ساواک صفحه 214

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.