تاریخ سند: 30 اردیبهشت 1342
برابر اطلاع از طرف آیتاله خمینی به کلیه طلاب و وعاظی
متن سند:
[از:] ساواک اصفهان تاریخ: 30 /2 /1342
[به:] ریاست شهربانی شهرستان یزد
شماره: 42 ـ 1125 /7
برابر اطلاع از طرف آیتاله خمینی به کلیه طلاب و وعاظی که جهت ایام سوگواری به شهرستانها، قراء و قصبات عزیمت مینمایند، دستور برای تبلیغ و تحریک داده شده است.1 خواهشمند است دستور فرمائید ضمن در نظر گرفتن موارد2زیر، اینگونه عناصر محرک را شناخته، دستگیر نمایند و از پخش هرگونه اعلامیه و عکس نامبرده بالا، جداً جلوگیری شود.
1. به کلیه صاحبان مجالس تذکرات لازم داده شود، کسانی را که برای روضهخوانی و وعظ دعوت مینمایند، از اشخاصی باشند که فقط در موارد سوگواری – ذکر مصیبت – امور دینی – تربیتی و اخلاقی وعظ نمایند و به هیچ وجه حق اظهار مطالب سیاسی یا کنایه و حمله به دولت را ندارند.
2. صاحبان مجالس صورت اسامی وعاظی را که دعوت مینمایند، قبلاً به شهربانی تسلیم و شهربانی نیز به هریک از آنها موارد بالا را جداگانه تذکر دهند.
3. در صورتی که واعظ یا روضهخوانی روی منبر مطالب اهانتآمیز یا مواردی علیه لوایح ششگانه 3 یا دولت و غیره بیان نماید و مأمورین انتظامی در محل قدرت کافی ندارند، عکس العمل نشان داده نشده، بلکه در موقع مناسب بازداشت و به ساواک اعزام دارند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت استان دهم4 محمود صدقی5
توضیحات سند:
1. در روز 11 اردیبهشت 1342، زمانی که آقای علی نخعی، مشهور به افصحالمتکلمین که با دربار هم رابطه داشت، به قصد ایجاد سازش به دیدار امام خمینی(ره) آمد، گزارشی از فرمایشات ایشان برای دربار تهیه کرد که در بخشی از آن آمده است: «ایام ماه محرّم، موقع مناسبى، به جهت تبلیغ است. تصمیم دارم مکاتیبى براى اهل منبر و وعاظ خوزستان و شیراز و لرستان و تبریز و یزد بنویسم؛ و متکلمینى هم بفرستم، ماه محرّم مردم را مستبصر و روشن کنند...»
2. در اصل: مواد
3. رژیم شاهنشاهی که از شکست در جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به سختی مفتضح شده بود، هنوز
چند صباحی از این مسئله سپری نشده بود که طرح به رفراندوم گذاشتن مواد ششگانهی موسوم به اصلاحات ارضی را در 19 دی ماه سال 1341 اعلام کرد. در جریان این حرکت جدید رژیم شاهنشاهی، حضرت امام خمینی در دیداری که با مرحوم آیتالله کمالوند و برخی از علمای قم داشت، خطاب به آنان گفت:
«آقایان توجه داشته باشند که با وضعى که پیش آمده، آینده تاریک، و مسئولیت ما سنگین و دشوار مىباشد. حوادثى که اکنون در جریان است، اساس اسلام را به خطر نابودى تهدید مىکند. توطئه حسابشدهاى علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است. باید توجه داشت که این حادثه را نمىتوان با غائله «تصویبنامه» مقایسه کرد و به همان ملاک، نسبت به این ماجرا برخورد نمود.
آن غائله، به حسب ظاهر به دولت مربوط مىشد، طرف حساب ما دولت بود؛ شکست نیز به پاى دولت محسوب گردید و شکست یک دولت حتى سقوط دولتى در یک حکومت چندان اهمیت ندارد، اساس رژیم را بر باد نمىدهد و حتى گاهى براى تحکیم رژیم و حفظ آن از خطر، به سقوط دولت مبادرت مىشود؛ لکن در اینجا، آن که روبروى ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما مىباشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگى قرار گرفته و چنانکه خود اظهار داشته، عقبنشینى او در این مورد به قیمت سقوط و نابودى او تمام خواهد شد. بنابراین او مأمور است که این برنامه را به هر قیمتى است به مرحله اجرا بگذارد و نه تنها عقبنشینى نمىکند و دست از کار نمىکشد، بلکه با تمام قدرت و با کمال درندگى با هرگونه مخالفتى مقابله خواهد کرد. بنابراین نباید مثل غائله گذشته، عقبنشینى دستگاه را انتظار داشت؛ و در عین حال، مخالفت و مبارزه با آن از وظایف حتمیه و ضروریه ما مىباشد، زیرا خطرى که اکنون عموم مردم را تهدید مىکند بزرگتر از آن است که بتوان از آن چشم پوشید و در قبال آن بىتفاوت ماند.
دستگاه حاکمه براى اغوا و اغفال ملت، دام وسیعى گسترده و به یک سلسله اعمال ظاهرفریب و گمراهکننده دست زده است. و ما اگر در مقابل به بیدار کردن و متوجه ساختن توده مردم اقدام نکنیم و از افتادن آنها به دام استعمارى که براى آنان گستردهاند جلوگیرى ننماییم، ملت اسلام در معرض فنا و نیستى قرار خواهد گرفت؛ فریب خواهد خورد و منحرف خواهد شد؛ و در آن صورت علماى اسلام و جامعه روحانیت علاوه بر آنکه خواه ناخواه خود نیز راه نیستى و انحراف را خواهد پیمود و خداى نخواسته از میان خواهد رفت، پیش خداوند تبارک و تعالى نیز مسئول و مؤاخذ خواهد بود که چاه را دیده و نابینایان را از افتادن در آن بر حذر نداشته است. ما اگر بتوانیم در مقابل این دسیسه و توطئههاى شاه، فقط مردم را بیدار و آگاه سازیم و نگذاریم که گول بخورند و تحت تأثیر برنامه فریبنده او قرار بگیرند، حتماً او را با شکست مواجه خواهیم ساخت و درمانده خواهیم کرد. ما که نمىخواهیم به جنگ توپ و تانک برویم که مىگویید از ما ساخته نیست، چه کار مىتوانیم بکنیم و مشت با درفش مناسبت ندارد؛ بزرگترین کارى که از ما ساخته است بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهید دید که داراى چه نیروى عظیمى خواهیم بود که زوال ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمىشود. در عین حال، چنانکه گفتم راه دشوار و خطرناکى در پیش داریم و آنها که وظیفه خود را مقابله مىدانند، باید جوانب امور را بسنجند؛ عواقب امور را ملاحظه کنند و ببینند که در برابر شداید و مصایبى که ممکن است در این راه به آنان وارد آید تا چه درجه تاب مقاومت و استقامت دارند....» صحیفه امام، ج 1، ص 134.
4. در آن زمان، مجموعاً 9 شهرستان و فرمانداری مستقل یزد تحت نظر ساواک اصفهان بود.
5. محمود صدقی: در سال 1297 ش در تهران به دنیا آمد. بعد از پیوستن به ارتش، در سال 1320 افسر پیاده شد. در سال 1323 به کردستان و در سال 1328 به رکن 3 ارتش منتقل گردید. در سال 1335، همزمان با تأسیس ساواک، به این سازمان آمد و در سال 1338 به ریاست ساواک اصفهان منصوب شد که در این سمت، تا سال 1344 باقی ماند. مشارالیه در این سال، به ارتش بازگشت و پس از بازنشستگی، به فعالیتهای اقتصادی روی آورد. محمود صدقی در تاریخ 17 /11 /58 به اتهام ایجاد اختناق و جلوگیری از قیام مردم اصفهان و تلاش در جهت تحکیم رژیم شاهنشاهی پهلوی و... دستگیر و زندانی شد، ولی پس از چندی، مورد رأفت نظام مقدس جمهوری اسلامی واقع شد و مورد عفو قرار گرفت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 1 صفحه 14