تاریخ سند: 25 خرداد 1354
بازجوئی از احمد کروبی فرزند محمود خان
متن سند:
س ـ هویت شما محرز است بنابراین لازم است اهم فعالیتهای خود را در این
چند روزه اخیر که منجر به سخنرانی شما در مدرسه فیضیه گردید مشروحا
مرقوم بفرمائید؟
ج ـ بنده بقرآن محرکم قرآن است از اینجا حضرت عبدالعظیم بقم مشرف گردیدم تا روز 15 خرداد
قم مشغول به سخنرانی بوده ام 15
خرداد روز شهادت امام صادق را
در شهرستان الیگودرز هم که
بوده ام قیام به این وقایع می شوم
ولیکن بسخنرانی بنده مورچه
اذیت نگردیده تشخیص خودم
چنین بوده است از زمان پدرش و
وقایع مسجد گوهرشاد که دامنه
زنها بوجود آوردند از عقیده و
تشخیص خودم بوده است به قرآن
مجید هر چه را سئوال فرمائید اگر
با اعدام و نیستم حتی تمام نوه های
بی گناه و پسران هر کدام به حدود
خود مسئولند از افق کسی قوت
نگرفته ام حتی حضرت آیت اله
العظمی آقای سید روح اله خمینی
اگر همراه نباشد کاری ندارم اگر لعن نماید لعن پسر می نمایم او را به عقیده و ایده خود عمل
می کنم و هر چه را سئوال فرمائید بلا کذب بیان مینمایم مگر خدای نکرده بخواهید بفرمائید این
نحو بگویند می گویم و میگویم بخدا دروغ است.
احمد کروبی
س ـ پس از ورد به قم با چه کسی ملاقات کردید بنام معرفی کنید؟
ج ـ کسی را که میشناسم منزل آیت اله العظمی آقای طباطبائی رفتم نسبت به همه علماء نصایح
کردم و مدرسه فیضیه این که چهار روز بودم روز 15 خرداد سخنرانی نمودم ابتدا مغرب مسجد
آیت اله العظمی بروجردی رفتم پس از نماز به کسیکه دعوت کرده بود گفته بود کوچه برابر منزل
دارم شیخ و آقائی که غیر سید بود شیخ بود گفت آقا شما یا نامش یا اسم فامیل او را یا اسمش را
بگوئید به آن ظالمان می رسانم گفتم نمیدانم اسمش چی است گفت اگر مراد شما آنست که منزل
بنده بریزید حاضرم برای پذیرائی شما به قرآن مجید اسم این شخص را هم نمیدانم.
احمد کروبی
س ـ آقای کروبی برای آخرین بار بشما تذکر داده میشود که از حاشیه پردازی
خودداری و سئوالات مطروحه پاسخ لازم بدهید و از اضافه گوئی بپرهیزید؟
ج ـ بخدا اضافه گوئی ندارم هر چه را سئوال فرمایند جواب میدهم.
احمد کروبی
س ـ انگیزه شما از سخنرانی در روز 15 خرداد ماه جاری در مدرسه فیضیه چه
بوده مشروحا قید نمائید؟
ج ـ به عقیده خودم یک مرد یکصد
و بیست ساله هستم که دین دار
بوده ام به این عقیده که طرفدار
قرآن و انبیاء عظام و خاتم انبیاء
قسم به دوازده نفر اوصیاء و
خلفائش که اول آن امیرالمؤمنین
علی و آخر آن محمدبن حسن
عسگری است.
احمد کروبی
س ـ مجددا از شما
سئوال مینمایم انگیزه شما از
سخنرانی در روز مذکور چه
بوده است مشروحا قید
نمائید؟
ج ـ مطابق عقاید و ایده ام کارهای
این رژیم و دستگاه را نمیتوان
حمل با عدالت اجتماعی بشر بدانم به مخالفت اقدام کرده ام زیرا که مردی یکصد و بیست ساله
هستم باید خویش اگر اقدام نمی کردم خود را مسئول خدا می دانستم.
احمد کروبی
س ـ شما چون طبق گفتارتان کارهای این رژیم و دستگاه برخلاف عدالت
اجتماعی است بنابراین اقدام به سخنرانی در مدرسه فیضیه کرده اید؟
ج ـ بلی.
احمد کروبی
س ـ بنابراین با توجه به اظهارات فوق حضرتعالی با رژیم سلطنت مخالفید؟
ج ـ به عقیده خودم چون مطابق قانون اساسی عمل شود عالم مسلمان آنچه را بنظرش می رسد
باید بگوید قبلاً هم به شما آقایان اظهار کرده ام خیال میکنم اگر اظهار نمیکردم فردای قیامت
مسئول خدا و انبیاء میباشم به این طریق اقدام کردم.
احمد کروبی
س ـ با توجه به قانون اساسی و اینکه اول مملکت رهبری سیاست مستقل ملی را
اعمال می نماید و شما که مخالف رژیم هستید انجام چنین اقداماتی از طرف شما
مخالفت با ایشان است بنابراین صریحا بفرمائید مخالفت رژیم سلطنت
می باشید؟
ج ـ بلی.
احمد کروبی
س ـ آقای کروبی شما چه
حکومتی را مورد تائید قرار
می دهید ؟
ج ـ حکومت اسلامی.
احمد
کروبی
س ـ مطالبی را که در روز 15
خرداد ماه جاری در مدرسه
فیضیه جهت طلاب علوم
دینی عنوان نموده اید بطور
مشروح قید نمائید؟
ج ـ گفته ام این دستگاه و این رژیم
میخواهند دین را عارض مقام
سلاطین قرار دهد حتی آقای حاج
سید جمال الدین اسدآبادی1 که
معروف به افغانی است آن مرد
بزرگی است که حتی محمدرضا
شاه بقلم خودش اظهار می کند که از نوابغ دنیا است.
چرا که از طرف ناصرالدین شاه به شوروی
فرستاده شد املاکی که قاجاریه به رشوه داده بودند پس گرفت آن شاه و ملکه تسلیم گردیدند
اتابک اعظم گفت این مغز حکومتی صدر اسلام و خلفاء حق را بوجود میآورد و آن سلطنت بار
می شود و بال نیست که عیاشی و کیافی بنمائیم ماموریت انگلستان را به او بدهد سالم برنمیگردد با
سیاست انگلستان را هم تسلیم نمود و خلاصه دامن زدن اتابک اعظم کار را به آنجایی رسانید که
یک عده مامورین رذل سید جمال الدین را از حرم حضرت عبدالعظیم روی برف می کشیدند و
می گفتند سید نیست این مرد مسیحی است و بهائی شده است می بریم او را ختنه کنیم و زن و مرد
تهران میگفتند قربان شاه که میخواهد این سید را بکشد یکی میگفت اخباری است تحت الحنک
دارد عمامه زیر ریش انداخته است یکی میگفت سبیل کلفت دارد یکی میگفت از چشمانش معلوم
است خونریز است با اینکه چشمان نمکین سیاه جذاب دارا بوده است...
موجود است به نظر بد
نگاه کردن چنین است ولیکن سید با آن حالت که شلوارش را بیرون میآوردند مطالبی بحضرت
آیت اله شیرازی بزرگ و سایر علماء و حجج اسلام عنوان میفرمایند در جمیع اعصار این سلاطین
ظالمین زمان عَلَمها و هویداها و علماء و حجج اسلامی که مایل به تبعیض هستند کار ما را به اینجا
رسانیده اند راجع به شخص محمد خاتم النبیین(ص) که ابوسفیانها و ابوجهل و ابولهب ناراحت
بودند که آنان پیغمبر خاتم بلند
میفرمودند که نوبت بلال و سلمان
و ابوذر است که بنشیند خطاب به
پیغمبر(ص) میفرماید خدا که اگر
چنین نمیکردید برای تألیف از
آنان احترام می کردید و حال آنکه
محال بود که پیغمبر این کار را بکند
هر آینه از ظالمین محسوب
می شدی و بموجب فلان آیه دو
چندان ترا عذاب میکردم عبداله
مکتوم اعمی نابینا بر پیغمبر اسلام
در مسجد وارد گردید بلا اطلاع که
رؤسا و رجال ابوسفیان ابولهب
ابوجهل پیشنهاد به پیغمبر (ص)
کرده اند که اگر در مجالس ما بلال و
عبداله مکتوم لیاقت همجنسی
نداشته اند عبداله مکتوم اعمی سائلی محتاج بود سئوال کرد چهره پیغمبر (ص) و یا چهره آنان
گرفته شد فورا عبداله مکتوم درک نمودند از مسجد خارج گردید آثار روحی بر پیغمبر ظاهر گردید
زیرا که از خویش خارج میگردید این سوره نازل گردید.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
عبس الی آخر که این یک نابیناء به همه آنان برتری دارد و مولوی مثنوی می گوید احمدا در پیش
ما این یک عزیر بهتر از صد قیصر است و صد امیر.
احمد کروبی
س ـ نتیجه سخنرانیهای شما چه بوده و هرگونه اظهاراتی درباره 15 خرداد ماه
42 عنوان کردید بیان کنید؟
ج ـ چون بنده یکصد و بیست سال از عمرم می گذرد از خوانین سلاطین حتی در زمان مرحوم
حاجی میرزا حسن شیرازی بزرگ مطالعه کردم چگونه ظلمهای ناروای غلامشاه خان
حشمت الدوله و سایرین با مردم معامله می کردند و میفرمودند از این قلمدان که به کنار گذاردم
ناصرالدین شاه عزل گردید آیا آسانتر است مملکت ما را از شوروی از امپراطوری انگلیس پس
گرفت اتابک اعظم نگذاشت تا آن خواری از حضرت عبدالعظیم او را بیرون کشیدند که سید نیست
ارمنی میباشد می خواهیم ببریم او را ختنه نماییم اظهار کردم آقایان همان علَمها و هویداها با کار را
به اینجا رسانیده اند ایکاش همین
آقا که حضرت آیت اله العظمی
حاج سید روح اله خمینی است
رئیس بود [تا ]ما این بدبختیها را
نمیدیدیم مرا شورای امنیت
بفرستند با کمال قدرت می گویم که
این آدم که یکصد و بیست سال از
عمرم می گذرد نمیتوانم بر حسب
وظیفه دینی ترک مرام انبیاء عظام
از آدم صفی اله الی خاتم انبیاء
بنمایم شما اگر عدالت اجتماعی
بشری را می خواهید قوانین که شما
وضع می کنید در برابر قوانین الهی
درستی ندارند عرض میکنم آنان ما
بین احدی تبعیض قائل نبودند
حکومت اسلامی نمیخواهم بگویم
مانند مصدق امثال هم طلب می کردند اگر راست می گفت میگفتند از شخص اول مملکت که
زمامدار است و یکنفر سرباز متساوی باشد ممالک روی خوشبختی و سعادت می رفت گیرم این
زمامدار را نابود و معدوم نمایند دیگر اکنون این یگانه پرچمدار اسلام که بنام حضرت آیت اله
العظمی آقای حاج سید روح اله موسوی خمینی را می شناسم و در این قیام و نهضت همگان
حجج اسلام و علماء اعلام بوده اند این روز تاریخ را زنده کنید تا به هر قیمت است عدالت
اجتماعی بشری انبیاء و عظام و ائمه هدی را بدست بیاورم آقای بازپرس بخدا قسم سکوت را
جرم و گناه میدانم از روی کتب انبیاء عظام و ائمه هدی حاضرم که به مملکت آمریکا بفرستیم فاتح
گردیم بر نفع استقلال جهان کار کرده ام مرا معدوم نمودند اداء وظائف دینی نموده ام بخدا قسم
اظهار کردم که در صورتی که آن شخصی که حضرت آیت اله العظمی خمینی است از این حکم
سرپیچی باشد همه خلق خدا مخالفم باشد خودم تنها جان را نثار دین و عدالت بنمایم زیرا که ما
مطالعه کردیم عمر عبدالعزیز بهترین عدالت جاری است.
قبل از خلافت به بهترین وجه زندگانی میکرد حتی نعل کفشهایش طلا بود پیراهن های حریر را رد
میکرد قبلاً امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود کسی از بنوامیه باریکه خلافت قرار می گیرد که
مورد رحمت تمام مردم اهل زمین قرار می گیرد امام زین العابدین در مسجد مدینه تشریف دارد و
همین شخص عمر عبدالعزیز وارد
گردید یکی از صحابه و خواص
شیعیان امام سجاد عرض کرد آقا
ملاحظه فرمائید این جوان چقدر
جاهل و جلف است حضرت امام
سجاد فرمود عنقریب این مرد
خلیفه مسلمین خواهد گردید آن
شخص صحابی خالف کرد
حضرت امام سجاد فرمود چنان
تربیت شده و مشی می کند که مورد
رحمت تمام اهل زمین قرار گیرد
به مقام خلافت که رسید به تمام
زنان مخصوصا زن رشید به نام
فاطمه داشت گفت امروز همه خلق
مملکت کلفت من است پیراهن
عوض کرد از عنبر و مشک
استشمام نمیکرد که مسلمین ریختند حتی شبی مهمان داشت غلام شخصی را بیدار نکرد چراغ
روغن نماید مهمان خواست بلند شود اظهار فرمود محال است دو بیت دارد عالی و دانی مجوس
و یهود و مسیحی کافر و مسلمان را اجازه عامه داده بود که بر ایشان وارد شوند دستور خلیفه است
به یهود که شما وارد شوید در محضر من در حضور همه علماء اسلام وارد کرد گفت ایهاالامیر من
امروز برای خواستگاری دختر شما آمده ام که به پسرم لطف فرمائید خلیفه فرمود که اگر علماء و
حجج اسلام مطابق شریعت خاتم الانبیاء و قرآن کریم جایز بدانند مانعی ندارد صدای جوش
علماء به عمر عبدالعزیز بلند شد که شما از عدالت تجاوز و تعدی می خواهید بنمائید یهودی با
کمال قوت و قدرت گفت پیغمبر شما دختر به کافر داده است علماء گفتند کدام کافر گفت یهود،
علی ابن ابیطالب عمر عبدالعزیز از وقت حسن استفاده فرمود عمامه غضب آلوده به زمین زد که
دیگر هرکس که علی را به بدی یاد کند زبانش را از پی سرش بیرون می کشم امام محمد باقر را
خواست که حدود املاک فدک جده ات زهرا را معین فرمایند حضرت برای اظهار این که ائمه همه
حق را جاری می فرمودند فرمودند من المشرق الی المغرب گفت تا آن اندازه طاقت ندارم
حدودات فدک را تعیین فرمودند مسترد به امام باقر(ص) فرمودند املاک فدک عزیز صدای علماء
بلند شد که تو ثابت نمودید که خلفاء شیخین ابابکر و عمر ظلم نمودند گفت بلی چنین است دیگر
کسی که بنت الحسین می فرماید تا
عمر عبدالعزیز باریکه خلافت
مستقر است آل محمد (ص) به
اجلال و اعزاز بسر می برند نهایت
آرزوی بنده است که تمام اهل
کتاب را توجه به مکتب الهی بدهم
مخصوصا شورای امنیت مسیحین
از همه مذاهب زیاده دارای
حجاب بوده اند.
احمد کروبی
حتی مریم کبری را به خدا بشری
مس نکرد که یهود نانجیب نسبت به
یوسف نجار میدهند زنانی که از
طرف پیغمبر (ص) از مکه معظمه
امر به جعفر طیار فرمود که هجرت
به حبشه نماید سلطان مسیحی
خدا پرست است با شصت خانواده وارد حبشه گردیدند.
قریشیها به توسط ابوسفیان و سایرین به
تعقیب آمدند با هدایا و رشوه های فراوان تمام درباریان و خلفاء نصاری را مساعد خود کردند
ابتدا مهاجرین را به خواری تمام اظهار یاد دادند جعفربن ابیطالب فرمود از این مردم پرسش
فرمائید مالی از شما سرقت کرده ایم به نوامیس شما خیانت کرده ایم خلاصه گفتند یک نفر پیدا
شده می گوید پیغمبر خاتم انبیاء من هستم پادشاه نصرانی اراده خویش را جاری فرمود گفت
درباره مسیح چه می گوید جعفربن ابیطالب شروع به قرائت سوره مریم نمودند سلطان نصرانی
روی خاک افتاد سجده خدا را نمودند ایمان به پیغمبر خاتم آوردند برای آنکه آقای بازپرس
می فرمایند تعجیل فرماید از آیات خودداری کردم ولیکن این دو شعر مثنوی را می نویسم.
صورتی کو یوسف ار دیدی عیان
دست از حیرت بریدی چون زنان
هین مگو لا حول عمران زاده ام
من ز لا حول آنطرف افتاده ام
موقعیکه جبرئیل آن نصف روحی که در بدن آدم دمید دریچه پیراهن و یا در دهان مریم کبری این
است که در قرآن خدا می فرماید این مثل عیسی که مثل آدم از روی که به پیروی انبیاء عظام و
اولیای کرام در دنیا و در آخرت انتقال نمایم آقای بازپرس از توجه و پذیرایی شما آقایان است و
چهار سال قبل ژاندارمری زندگانی مرا کاهیده است بیشتر حالت گفتار ندارم بخدا قسم است
انگیزه جز دین نداشتم و گفتارم
چنین بوده است لله الحمد بدواء و
غذای شما حالتی خوش دارم
چنانچه خدا خواست که از دنیا
بروم مرا به نجف اشرف برسانید
مزید تشکر است آمریکا هم
بفرستید نهایت آمال است
بازداشت هم صلاح میدانید تشکر
و امتنان دارم غیر از خدا منظوری
ندارم سخنرانی بنده این بوده است
که هفت میلیون جمعیت از ظهور
سلطنت پدر شاه دامنه زنها بوجود
آورده اند این آن پانزده خرداد هم
است که این مدرسه از خون
جوانان مردان بی گناه خونین
گردیده است البته بررسی لازم بل
واجد شرایط است که سی هزار نفر سیاسی از زن و مرد در زندان دارید که می باید محترم باشند
حتی از نماز هم جلوگیری می شوند نه تنها با ایران سر سخنم می باشد از هر مملکت عراق و مصر
هر کجا باشید نه باید تجاوز و تعدی نمایند اگر سلطنت محمد(ص) و علی (ع) است قصاص
جایز نیست اگر سلطنت از عمربن خطاب است سیاسی بازداشت و محترم است بکوشید تا
عدالت اجتماعی و پرچم قرآن و عدالت را مورد بررسی نمایند تا از رئیس پرچم ظلم و ستم و
ستمگری پهلوی رهائی حاصل نمایند بتوسط رادمردی که میتواند انجام دهد یگانه پرچم داری
است که بنام حضرت آیت اله العظمی آقای خمینی است درود بر خمینی لعن و سب بر دشمن
عدالت اجتماعی همت کنید تنها مرا شورای امنیت ببرند و جمیع علماء ادیان و رؤساو سلاطین و
زمامداران را جمع نمایند زیرا که دارای انصاف و وجدان می باشد به چیزی بستگی ندارم جزء
حزب اسلام و پیروی از انبیاء گرامی و اولیاء عظام فاتح خواهم بود در صورتی که تمام شما هم با
بنده نباشید تنها به عقاید خودم مستحکمتر و برقرارم و از خدای منان می خواهم به استقامت با قیم
دارد که در نزد خدای و رسول شرمنده و منفعل نباشم از عذاب قبر و قیامت خواهم بخدا از روی
عقیده باطن اظهار میکنم بخدا می خواهم خدا و انبیاء از بنده رضایت داشته باشد اگر انتظامات
اقدامی بخواهند بکند خواهم گفت در این چند سال نهضت همین رویه را داشته ام و مانند اباذر
حاضرم جان خود را فدای دین و
عقیده نمایم و از جانب خدا به
گفتارم در این چند سال اذیت
نشده است و تا مشغول سخنرانی
بودم للّه الحمد کسی اذیت نشده
است اگر برای عملم آقای بازپرس
اعدام میدانید حاضرم اگر حبس و
زندان میدانید حاضرم اگر
بفرستادن خارج کشور میدانید
حاضرم اگر به تهران می فرمائید
پیرمرد یکصد و بیست ساله ام باشم
حاضرم همه روزه بخواهید
ملاقاتم کنید حاضرم از خدای
بترسید استخلاص نمائید نزد
خدای اجر و پاداش خواهید دید.
احمد کروبی
س ـ با توجه به اظهارات شما مبنی براینکه مردی که میتواند حکومت اسلامی را
پیاده کند و عدالت اجتماعی را در ایران اجرا نماید شخص آیت اله خمینی است
بنابراین صریحا مرقوم بفرمائید معتقد به خمینی هستید و یکی از طرفداران او و
با واسطه خمینی مطالبی را که جنبه تشویق و تحریک طلاب بوده عنوان نمائید.
ج ـ بلی آنچه را مرقوم فرموده اید صدق است ولیکن عقیده و ایده خودم این است که در صورتی
که آن آقا عمل ننمایند با او نیست.
احمد کروبی
س ـ آقای کروبی بنابراین شما یکی از طرفداران خمینی در ایران بوده و با افکار
او که مخالفت با حکومت فعلی است موافقید؟
ج ـ چنین است.
احمد کروبی
س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی مینمائید؟
ج ـ به وسیله امضاء گواهی می نمایم احمد کروبی
توضیحات سند:
1ـ سید جمال الدّین اسدآبادی،
سیاستمدار انقلابی و مسلمان
ایرانی که در سال 1255 هجری
قمری دیده به جهان گشود و به
سال 1314 هجری قمری دار
فانی را وداع گفت.
در تمام
کشورهای اسلامی به عنوان
یک نابغه سیاسی و یک انقلابی
مسلمان پیشرو از او یاد
می شود.
پس از پایان
تحصیلاتش در همدان، به
کشورهای مختلف اسلامی سفر
کرد و بر علوم اسلامی، تاریخ و
ادبیات عرب تسلّط کامل یافت
و با دیدن وضع مسلمانان،
آرزوی تشکیل یک حکومت
اسلامی مقتدر اندک اندک در
اندیشه او پدیدار گشت.
در
1287 فعالیّتهای سیاسی او در
مصر به قیام ارتش علیه
«اسماعیل پاشا» منجر گشت.
بعدا از مصر تبعید شد و به هند
رفت و اولین رساله خود را در
ردّ طبیعیون انتشار داد.
پس از
آن به پاریس رفت و مبارزه را
در آنجا ادامه داد و در آنجا
روزنامه «عروۀ الوثقی» را
انتشار داد و بعد به لندن رفت.
در 1303 به ایران برگشت و
چند ماهی زندان رفت و بعد از
آزادی عازم بصره شد و در
رهبری حوادث سیاسی آن
منطقه دخالت داشت.
در 1309
به استانبول رفت و مهمان
پادشاه عثمانی بود و در 1314
درگذشت و عده ای معتقدند که
سلطان او را مسموم کرد.
او در
بیداری مردم منطقه و ایران و
دامن زدن انقلاب مشروطیت
سهمی مؤثر داشت.
ر.ک :
سیمای نامداران ، حسام الدین
امامی ، صص 235 ـ 234
منبع:
کتاب
ملا احمد کروبی به روایت اسناد ساواک صفحه 155