تاریخ سند: 22 اسفند 1350
متن سند:
شماره: 14842/ ه
موضوع: گفتگوی روحانیون در مراسم حج
در مدینه که دکتر سجادی و شیخ مرتضی
خلیلی و جزایری به دیدن سید محمد
لواسانی1 نماینده روحانیت شیعه های مدینه
رفتند در بین صحبت های معموله، موضوع
ساختمان مهدیه به میان آمد که از طرف
دولت سعودی ادامه ساختمان آن متوقف
شده، جزایری پرسید به چه علت از ادامه
عملیات جلوگیری کردند؟ لواسانی گفت مگر
دولت ایران همه موقوفه ها را ضبط نکرد و
زمین های مردم را بین زارعین تقسیم نکرد؟
دکتر سجادی اظهار داشت صاحبان املاک
خودشان راضی به این امر بودند.
لواسانی گفت
کجا مردم راضی بودند به زور از آنها گرفتند.
در این موقع محمد هاشمی رفسنجانی2 و حاجی
مهاجرانی نیز نزد لواسانی آمدند و مهاجرانی مبلغ یکصدریال سعودی و صدریال ایرانی به
لواسانی داد به عنوان کمک به سادات.
بعد آقای لواسانی به نماز مغرب و عشا در حسینیه ایستاد
و همگی به او اقتدا کردند.
پس از نماز مجددا موضوع ساختمان مهدیه به میان آمد.
مهاجرانی
گفت چرا مهدیه را تمام نمی کنید و موضوع ساختمان قبور ائمه بقیع را نیز سئوال کرد و اضافه
نمود دولت ایران که با این امر موافق است، لواسانی گفت دولت ایران حرف می زند موافق نیست
اگر می خواست درست شود وقتی که بحرین را می خواست استقلال دهد بایستی از انگلستان
می خواست که در قبال استقلال بحرین دولت سعودی با ساختمان بقیع موافقت کند و شیعه ها
در تبلیغات آزاد باشند نه این که در قبال استقلال بحرین خواستار سه جزیره بشود.
مهاجرانی
گفت شاه مایل است که بقیع درست شود شما بخواهید این کار انجام خواهد شد.
لواسانی اظهار
داشت تصادفا او نمی خواهد البته من نمی گویم بلکه مردم این طور می گویند.
بعد لواسانی از
شیخ محمد هاشمی رفسنجانی پرسید شیخ علی اکبر رفسنجانی که در زندان است چه نسبتی
با شما دارد؟ وی گفت پسر عموی من است لواسانی گفت حتما حرف بر خلاف زده، هاشمی
اظهار داشت در حسینیه ارشاد و دانشگاه
صحبت هائی نموده لواسانی اظهار داشت
حسینیه ارشاد که مرکز وهابیت است چطور
آقای رفسنجانی آنجا منبر رفته؟ بعد هاشمی
گفت دکتر شریعتی که با کاروان حسینیه
ارشاد به مکه آمده خیلی بد صحبت می کند و
در یکی از منابر این موضوع را عنوان کرده که
ما اخباری نداریم که پیغمبر علی را به خلافت
معرفی کرده باشد و الکل را هم می گوید پاک
است.
لواسانی گفت اینها مزدور هستند
مملکت سعودی به حسینیه ارشاد کمک
می کند و دولت ایران هم همین طور، اینها در
مقابل باید این طور حرف بزنند.
جزایری گفت
امسال آقای فلسفی به حسینیه ارشاد نرفت و
آقای خوانساری می گفتند که رفتن به
حسینیه ارشاد را حرام کرده است بعد موضوع مراجع تقلید به عمل آمد.
لواسانی گفت آقای
شریعتمداری که درباری است آقای نجفی هم شیخ نامه نویس است.
هاشمی گفت من وقتی در
قم نامه نوشتم به شریعتمداری که تو سازمانی هستی و نامه را به او دادم شریعتمداری نامه را
خواند و به من گفت حواله ات می کنم تا روز قیامت و آنجا از تو بازخواست می کنم و اضافه نمود
شریعتمداری به من گفت این حرف ها را دکتر بقائی به تو یاد داده؟ من گفتم اصلاً دکتر بقائی را
نمی شناسم.
هاشمی در ادامه صحبت گفت من شبی به منزل سیدمحمد صالحی کرمانی در قم
بودم او به من گفت امشب برو بالای پشت بام بخواب من رفتم و چون حساس شده بودم شب را
نخوابیدم منتظر شدم ببینم چه خبر است؟ حدود یک بعد از نصف شب دیدم آقای
شریعتمداری و دکتر بقائی آمدند منزل صالحی من از پشت بام آمدم پائین و پشت در پنجره
نگاه کردم دیدم اینها دست انداخته اند گردن یکدیگر و قرآن گذاشته اند وسط و قسم می خورند
که دیگر به یکدیگر بد نگوئیم فردا صبح که شد من به صالحی گفتم دیشب خواب دیدم سگی و
روباهی در منزل شما به یکدیگر پریدند.
صالحی گفت چه خواب خوبی است این موضوع از یک
مطلب پشت پرده سرچشمه می گیرد.
لواسانی که موضوع را به دقت گوش می داد گفت خیر،
این حرف ها دروغ است آقای شریعتمداری
این طور هم نیست که با دکتر بقائی برای
آشتی کردن نصف شب بیاید منزل صالحی و
درباری بودن وی برای پیشرفت کارهای
خودش است.
بعد صحبت خمینی به میان
آمد هاشمی گفت خمینی هم رفته عراق
راحت نشسته، لواسانی گفت به خاطر خمینی
سازمان امنیت مدینه مرا احضار کرد
سئوالاتی در مورد بستگان من که با خمینی
مربوط هستند نمود و من پاسخ دادم ما از
کوچکی با خمینی مربوط هستیم ولی کاری با
او نداریم و اضافه نمود پسر خمینی در مدینه
به منزل من وارد شد به او گفتم اگر می خواهی
سر و صدا راه بیندازی صلاح نیست منزل من
باشی و اگر یک فرد حاجی هستی اشکالی
ندارد و قول داد که کاری با سیاست بازی نداشته باشد لذا در منزل من ماند.
بعد که از منزل لواسانی خارج شدیم، در بین راه دکتر سجادی گفت به نظر من مهاجرانی
سازمانی است من ضبط صوت او را دیده ام که در بغلش بود و هاشمی هم جریان را می داند و به
من گفت که جلوی او حرفی نزنیم.
نظریه شنبه: آقای لواسانی کلیه اشکال تراشی ها که درباره ساختمان مهدیه و ساختمان بقیع
به عمل بیاید را از طرف شاه می داند و هاشمی قبل از خارج شدن از منزل لواسانی خصوصی با او
صحبت و به او گفت مهاجرانی سازمانی است، دیگر جلوی او حرفی نزن.
نظریه یکشنبه: مراتب جهت درج در سوابق نامبردگان گزارش گردید.
نظریه دوشنبه: با توجه به دسترسی منبع، گزارش اظهارات نامبردگان مورد تایید است.
توضیحات سند:
1ـ آیت الله لواسانی: در سال 1280 ه ش (1324 ه ق) در نجف به دنیا آمد.
مقدمات علوم حوزوی را در همین شهر
طی کرد و بعدها به ایران آمد و در اراک مستقر شد.
ایشان با هجرت آیت الله العظمی حایری یزدی از اراک به قم، عازم این
شهر شد.
آیت الله لواسانی در مدرسه دارالشفای قمقم، 7 با حضرت امام خمینی «ره» آشنا شد و این دوستی تا پایان عمر این
بزرگوار ادامه داشت.
در طول 25 سال تحصیل و تدریس، اداره مدارسی چون فیضیه و دارالشفاء را نیز به عهده داشت.
ایشان پس از عزیمت به تهران نماینده و وکیل تام الاختیار حضرت امام «ره» بودند.
همکاری و پشتیبانی ایشان از حضرت امام «ره» باعث شد که در سال 1351 توسط رژیم شاهنشاهی بازداشت شده و
مدتی در زندان انفرادی به سر برند.
بار دیگر در سال 1353 سه سال به تالش تبعید شدند.
آیت الله سیدمحمّد صادق
لواسانی از روحانیون مبارز و زاهد زمانه خود بودند.
پس از انقلاب اسلامی نیز گمنام در خانه محقر خود زندگی کرد تا این
که در سال 1369 به دیدار معبود خود شتافت.
2ـ شیخ محمّد هاشمیان رفسنجانی صحیح است.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 383