بازجویی از: بهمن منشط
متن سند:
بازجویی از: بهمن منشط
س ـ آقای بهمن منشط هویت سرکار محرز میباشد برنامه گروه خود را در مورد خودسازی افراد بنویسید و یا ذکر نمایید که تهیه برنامه به عهده چه کسی بوده و افراد چه کارهای عملی برای آماده کردن خود مینمودند؟
ج ـ همانطور که قبلاً گفتهام ما ابتدای تشکیل گروه به علت نداشتن تجربه اصلاً از خودسازی و این حرفها سرمان نمیشد و همان روزی که گروه تشکیل شد بلا فاصله کارمان را شروع کردیم بعد از مدتی ما به رادیو بغداد گوش کردیم و آنجا برنامهای داشته به نام انقلابیون ایران چگونه مبارزه را به پیش میبرند. از طریق این برنامه لزوم خودسازی و آماده کردن خود پی بردیم. کارهایی که ما برای خودسازی میکردیم عبارتند از: تفکر ـ غیبت نکردن ـ دروغ نگفتن ـ صبحها ورزش کردن ـ هفتهای یکبار کوهنوردی ـ مطالعه ـ خواندن قرآن ـ نهجالبلاغه ـ اندوه ـ حرف لغو نزدن ـ کمک به بیچارگان ـ خشوع در نماز ـ روزه ـ این برنامه خودسازی را ما خودمان درست کرده بودیم و بیشتر من آن را تنظیم کردم البته همهمان در تهیه آن نیز دست داشتیم چیزی که یادم رفت بیان کنم این بود که بعضی اوقات همدیگر را شکنجه میدادیم1 (دو سه بار) بعضی اوقات هم که با همدیگر بودیم با هم کشتی میگرفتیم که اینجا البته عبادالله خدارحمی تعلیم میداد. در مسجد هم بعضی اوقات که خلوت بود و کسی نبود این کار را میکردیم این برنامه از عید به این طرف که شروع به درس خواندن کردیم تقریباً قطع شد. برنامه دیگر که بیارزش بود تنهایی بود میگفتیم سعی کنیم تنها باشیم تا بهتر بتوانیم به خود و به خدا فکر کنیم. مطلب دیگری که از همان برنامه رادیو بغداد یاد گرفتیم این بود که به سه دسته سه تایی تقسیم شدیم و معمولاً هر سه نفر با هم این کارها را میکردیم. من و آورزمانی و کرمعلی باهم ـ خدارحمی و ولیالله سیف و روحالله سیف و کشفی و ماشاءالله سیف و حجتالله عبدلی هم با هم بودیم.
س ـ تقسیمبندی گروهها را با ذکر اسامی مشخص نمایید؟
ج ـ ما به سه گروه تقسیم شده بودیم که اینها اسم نداشتند. من و رضا کرمعلی و حجتالله آورزمانی باهم بودیم و ولیالله سیف و عبادالله خدارحمی و روحالله سیف با هم بودند. ماشاءالله سیف و حجتالله عبدلی و ولیالله کشفی هم با هم بودند. البته این دستهبندی هم از عید به این طرف خاصیت خود را از دست داد و درس شروع شد.
س ـ کارهای عملی که شخصاً در آن شرکت داشتهاید ذیلاً و برنامههای آن را مشخص نمایید؟
ج ـ من در شب اول تشکیل گروه در آتش زدن یک اتومبیل جیپ شرکت تعاونی شرکت داشتم و جریان آتش زدن آن را در بازجویی جلسه سوم مشروحاً به عرض رساندهام.
2 ـ در جریان سرقت از منزل دوخامحمود که به قتل او منجر گردید من شرکت داشتم.
3 ـ در جریان انفجار خانه زنان نیز من شرکت داشتم.
س ـ با افرادی که به کوه یا بیابان میرفتید مشخص نمایند و یا ذکر نمایید چه مذاکراتی انجام میدادید؟
ج ـ من با تمام 8 نفر اعضای دیگر گروه به کوه رفتهام. حرفهایمان معمولاً در اطراف مسائل سیاسی دور میزد با جهانفر ـ سید آقایی ـ و حمید یعقوبی نیز به کوه رفتهام و درباره مسائل سیاسی صحبت کردهام البته با 8 نفر اعضای گروه درباره وضع گروه و اینکه بعد از اتمام درسها زودتر شروع به کار کنیم نیز صحبت میشد.
س ـ چه اعلامیهها، تراکت، کتب جهت مطالعه اخذ و یا در اختیار سایر افراد گروه گذاشتهاید؟
ج ـ جزوه دفاعیه مهدی رضایی را خواندهام و به نجاران دادهام و خودم برای سید آقایی و حمید یعقوبی خواندهام و به ولیالله سیف دادهام. کتابهای دیگر کلاً از کتابهایی بوده که در کتابخانهها هست. مثل کتابهای دکتر شریعتی، کتابهای قطب2 و امثال اینها یک کتاب هم به نام انقلاب تکاملی اسلام را که ولیالله سیف از تهران خریده بودند مطالعه کردهام. کتابهایی که میخواندیم معمولاً یا از کتابخانه مهدیه میگرفتیم و یا از تهران خریداری میکردیم کتاب مسائل آمریکای لاتین و جغرافیای کم رشدی را هم از کتابخانه گرفته و مطالعه کردهام.
س ـ مسافرتهایی که با دوستان به شهرستانها نمودهاید یا اسامی نفرات را مشروحاً بنویسید؟
ج ـ من دوبار به همدان و دو بار به قم رفتهام. دو بار قم مسافرتی برای گروه بوده که جریان آن را مشروحاً گفتهام که با رضا کرمعلی و دفعه دیگر با روحالله سیف به قم رفتیم و چه شد. به همدان یک بار با طالبیان رفتهام و دو بار دیگر با ولیالله سیف با طالبیان که رفتیم برای این بود که او میخواست پشم بخرد به من گفت بیا با هم برویم گردشی هم بکنیم. آنجا گفت من رفیقی دارم برویم به او هم سری بزنیم وقتی رفتیم دیدیم آقای اکرمی است که من قبلاً او را در نهاوند دیده بودم آنجا صحبتهای معمولی و تعارفات و اینها شد و من نشنیدم که حرفی درباره مسائل سیاسی بزنند البته رودربایستی بودم. دکتر حرف میزد،2 بار دیگر به اتفاق ولیالله سیف به همدان رفتیم من میخواستم کمرم را که درد میکرد و چند بار نهاوند پیش دکتر رفته بودم و دکتر قوامی نشانی پزشکی را در همدان داد که بروم و عکسبرداری کنم نشان بدهم. ولیالله سیف هم میخواست تصدیق موتور را بگیرد در ضمن میخواستیم نتیجه امتحانات را هم بگیریم زیرا همکلاسی ما که میدانستند ما میخواهیم به همراه برویم این تقاضا را از ما کردند در همدان من عکسبرداری کردم سیف هم تصدیق گرفت و نتیجه را هم نداده بودند و برگشتیم.
س ـ هرگونه مأموریتی جهت خرابکاری با افراد گروه دادهاید مشخص نمایید؟
ج ـ من هیچگونه مأموریتی ندادهام همانطور که قبلاً به عرض رسیده با هم مینشستیم و تصمیم میگرفتیم.
س ـ انگیزه خود را از گوش کردن به صدای عراق بنویسید؟
ج ـ ابتدا همینطور چون حرفهایی که ما خوشمان میآمد میگفت گوش میکردم ولی کمکم انگیزهام به فراگیری مطالبی از آن تبدیل شد البته به علت مشکل بودن این کار خیلی کم رادیو را میگرفتم و این بود که درست نمیتوانستم استفاده کنم.
س ـ در مورد تهیه ماشین تحریر و استنسیل چه اقداماتی نمودهاید؟
ج ـ ما تصمیم داشتیم چنین ماشینی را به دست بیاوریم و چون یکی در دبیرستان ابن سینا بود گفتیم آن را بیاوریم ولی برای اینکه به ما مشکوک نشوند این کار را نکردیم.
س ـ در مورد انفجار خانه زنان که در منزل طالبیان اجتماع نموده بودید مشروحاً بنویسید چه افرادی شرکت داشته و چه مذاکراتی نمودید؟
ج ـ در مورد انفجار سازمان زنان اصلاً طالبیان خبر نداشت که ما آن کار را کردیم و بعد از انجام کار فهمید البته درست یادم نمیآید که آیا قبل از انفجار با طالبیان هم صحبتی در این مورد کردیم یا خیر تنها این را میدانم که او به هیچوجه در تصمیمگیری برای این کار شرکت نداشته و چیزی اطلاع نداشت.
س ـ کلیه مسافرتهای خود را با ذکر منطقه به شهرستانها بنویسید؟
ج ـ من یکبار به تهران رفتم برای شرکت در کنکور و یک بار به مشهد رفتم که یک مسافرت خانوادگی بود.
س ـ هرگونه اطلاعاتی در مورد کشتن پاسبان قم دارید بنویسید و یا ذکر نمایید طراح قتل پلیس چه کسی بوده است؟
ج ـ پاسبان قم قرار نبود کشته شود تنها ما 9 نفرمان همانطور که قبلاً به عرض رسید در خانه ما اجتماع کردیم و رضا کرمعلی نیامده بود و تصمیم گرفته شد که آن سه نفر برای آوردن اسلحه بروند و به من در جریان بازجویی فهمیدم که پاسبان مزبور کشته شده است.
س ـ چه اطلاعاتی در مورد عباسی که برای کشتن وی عباد انتخاب گردیده بود دارید؟
ج ـ ما نقشهای برای او کشیدیم. تنها شنیده بودیم که یک سرلشکر به نام عباسی میخواهد به نهاوند بیاید ما با خود گفتیم که این شخص مناسب است برای ترور. بعداً به علت اینکه گفتیم در نهاوند به ما مشکوک میشوند از این کار منصرف شدیم و اتفاقاً او هم تا آنجا که ما اطلاع داریم نیامد و این تنها یک حرفی بود که ما با هم زدیم.
س ـ هرگونه اطلاعی در مورد تهیه مواد منفجره دارید بنویسید و بازگو نمایید چه کسی مواد مورد نیاز گروه را تهیه مینمود؟
ج ـ ما هیچ مواد منفجرهای نداشتیم تنها همان دینامیت ماهیگیری بود که طریقه تهیه آن قبلاً بیان شده است. به این ترتیب که من در بازجویی جلسه سوم فهمیدم که ولیالله کشفی دینامیت را از کفاشی به نام حسن سیف خریده و فیتیله را هم کسی به نام مجید علی عربی معروف به قارونی. البته دو نفر مزبور به خیال ماهیگیری آنها را فروخته بودهاند. در مورد دو مسافرتی که به قم رفتهام
جریان اینطور بود که شیخ فاکر وقتی بعد از تمام شدن منبرهایش میخواست به قم برود به من که تا آن موقع با او صحبتی نکرده بودم درباره مسائل سیاسی گفت اگر آمدید قم سری هم به ما بزنید. بعد طالبیان گفت که من به او گفتهام که عدهای در نهاوند هستند و آماده مطالعه کتابهای خوب و بعد مرا به او معرفی کرده بود. من و کرمعلی رفتیم به قم و شیخ فاکر گفت که بروید هفته دیگر بیایید هفته دیگر که رفتیم گفت کتابهایی که میخواستم برایتان گیر بیاورم پیدا نکردم. شما نیز بروید و درس بخوانید تا دیپلمتان را بگیرید و بعد شروع به مطالعه کنید و ما هم برگشتیم البته بار دوم من و روحالله سیف رفتیم.
س ـ مشروحاً بنویسید که منظور از تهیه موتور چه بوده است؟
ج ـ ما در روزنامهها خواندیم که کارهای خرابکاری معمولاً با موتور انجام میشدند. و این بود که این موتور را خریدیم و منظور دیگرمان این بود که در موقع فرار که ممکن بود یک روز پیش بیاید معطل نمانیم.
س ـ هرگونه مأموریتی که سرکار یا دوستانتان در مورد تهیه پول و یا اسلحه نمودهاید ذیلاً بنویسید؟
ج ـ مطلب بسیار مهمی که همین حالا به خاطرم آمد در مورد تهیه پول بود که من یکبار خودم تنها به قم رفتم و به خراسانی گفتم که مقداری پول به من بده برای کارهای خیر و این پول را از سهم امام بدهید البته به او گفتم که این کار خیر از چه نوع بوده است. ما مقداری قرض داشتیم میخواستیم آن را بدهیم. خراسانی گفت من از سهم امام یا جای دیگر پولی ندارم کمک کنم و من هم آمدم در مورد تهیه اسلحه من مسافرتی نکردهام. دیگر دوستانم همانطور که گفتم یکبار طالبیان و ولیالله سیف به قم رفته و از آنجا به اصفهان رفته بودند، ربانی که اظهار مخالفت کرده بود البته نمیدانم آیا اینها از او تقاضای پول و اسلحه کرده بودند یا نه. در اصفهان هم شخص مورد نظر که در بازجویی فهمیدم فضلالله صلواتی نامی بوده پیدا نکرده و برگشتند دیگر اطلاع ندارم آیا باز مسافرتی کردهاند یا خیر؟
س ـ احمد سیدآقایی، احمد جهانفر، حمید یعقوبی به دستور سرکار تعدادی کتب و پول خورد سرقت و سپس جهت مخفی کردن به چاه ریختهاند هرگونه اطلاعاتی در این مورد دارید با ذکر جزیی ات بنویسید؟
ج ـ به خدا قسم من چنین دستوری ندادهام فقط میدانم که جهانفر و نجاریان به من گفتند مقداری کتاب و پول خرد گیر آوردهایم. گفتم چه کتابهایی بودهاند گفتند کتبی مثل کلیله دمنه و اینها من گفتم بریزید دور بعد فهمیدم در چاه ریختهاند ولی باور کنید این یک دستور یا امثال آن نبود و در ضمن سیدآقایی و یعقوبی هم نبودند.
س ـ اظهارات خود را چگونه تأیید مینمایید؟
ج ـ توسط امضا
توضیحات سند:
1 ـ قبل از انقلاب، همه انقلابیون جهت آمادگی برای تحمل شکنجههای ساواک یک سری سختیها و شکنجهها را بر خود وارد میکردند تا در مقابل شکنجههای وحشیانه ساواک مقاومت خود را از دست ندهند.
2 ـ سید قطب نویسنده مسلمان و مبارز مصری در 1906 میلادی در یکی از روستاهای نزدیک شهر اسیوط به دنیا آمد. پس از پایان دوره تحصیلات ابتدایی در اسیوط عازم قاهره شد و دوره دبیرستان و دانشگاه خود را در این شهر به پایان رساند. او ابتدا با گرایش به چپ فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی خود را شروع کرد. اما آشنایی او با حسن البناء، بنیانگذار سازمان اخوانالمسلمین، و همکاری نزدیکش با وی سبب گردید که مسیرش عوض شود و به آغوش اسلام بازگردد.
سید قطب علاوه بر تحصیلات جدید به آموختن علوم اسلامی پرداخت. و به جرگه اعضای اخوانالمسلمین پیوست. او چندی بعد به عنوان نظریه پرداز این سازمان معروف شد. سید قطب با زبان و قلم به نشر افکار و اندیشههای اسلامی پرداخت و آثار ارزندهای از خود به یادگار گذاشت. از جمله معروفترین آثار ارزشمند وی که به فارسی نیز ترجمه شده است میتوان از ما چه میگوییم، ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، عدالت اجتماعی در اسلام، آینده در قلمرو اسلام، اسلام و صلح جهانی، فاجعه تمدن و رسالت اسلام... نام برد.
سید قطب سفری هم به آمریکا کرد و از نزدیک با اوضاع و احوال و ماهیت سیستم حکومتی و اجتماعی آمریکا آشنا شد و در بازگشت کتابی به نام آمریکایی که من دیدم نوشت و در آن چهره غیر انسانی امپریالیسم را ارائه داد و پرده از ماهیت ناهنجار وضد انسانی نظام حکومتی آمریکا برداشت سید قطب که مدتها سردبیر نشریات و مدیر تبلیغات جمعیت اخوانالمسلمین بود و در سال 1954 به جرم فعالیتهای سیاسی توسط رژیم جمال عبدالناصر دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. سید قطب پس از 8 سال محکومیت آزاد شد، اما پس از آزادی به اتهام شرکت در یک توطئه براندازی مجدداً توسط رژیم ناصر دستگیر شد و در 27 اوت 1966 همراه دو نفر از مسلمانان همفکرش به دار آویخته شد.
ر. ک: مشاهیر سیاسی قرن بیستم، احمد ساجدی، ص 322 و 323
منبع:
کتاب
گروه ابوذر نهاوند صفحه 103