تاریخ سند: 6 تیر 1342
موضوع: ملاقات سید ضیاءالدین طباطبایی با آیتالله شریعتمداری
متن سند:
تاریخ:6 /4 /1342
موضوع: ملاقات سید ضیاءالدین طباطبایی با آیتالله شریعتمداری
بنا به اظهار آقای مبینی عضو جبهه ملی آقای سیدضیاءالدین طباطبایی1 در تهران با آیتالله شریعتمداری ملاقات و به ایشان پیشنهاد نموده است که نامبرده حاضر است با عدهای در حضرت شاه عبدالعظیم[(ع)] تحصن تا روحانیون بازداشتی را آزاد نمایند. هنوز از نتیجه مذاکرات و اتخاذ تصمیم نهائی آنها اطلاعی به مشهد نرسیده است و طبق یک خبر تأیید نشده این خبر بهوسیله نامه به اطلاع آیتالله میلانی رسیده است.
به مرکز تلگراف شد. ـ 6 /4 /42
توضیحات سند:
1. سیدضیاءالدین طباطبایی، فرزند سید علی یزدی در سال 1271ش. در شیراز به دنیا آمد. ابتدا تحصیلات خود را در تبریز شروع و بعد از پایان تحصیلات علوم قدیمه با تأسیس چاپخانه روشنایی و تجارت فرش فعالیت خود را شروع کرد. در دوران سلطنت احمدشاه قاجار ابتدا مدتی روزنامه ندای اسلام را در شیراز و سپس روزنامههای شرق و برق را در تهران منتشر و بعدازآن امتیاز روزنامه رعد را اخذ و مشغول انتشار آن گردید. چون پدرش نمایندگی مردم یزد را در مجلس شورای ملی به عهده داشت در دورۀ چهارم قانونگذاری نیز سید ضیاءالدین بهجای پدر از یزد انتخاب شد. سی سال داشت که با رضاشاه همکاری نمود و در جریان سوم اسفند سال 1299 و اشغال تهران به دست سردار سپه نقش مهمی به عهده داشت. سه روز بعد از کودتا به فرمان احمدشاه نخستوزیر و کابینۀ نودروزه خود را تشکیل داد که به علت بازداشت عده زیادی از رجال و مدیران جراید، آن کابینه ملقب به (دولت سیاه) گردید. بعد از سقوط کابینۀ سید ضیاء، رضاشاه که در آن زمان وزیر جنگ و فرمانده کل قوا بود، نخستوزیر شد. به امر ایشان سید ضیاءالدین از ایران تبعید گردید، تبعید وی به فلسطین درواقع یک مأموریت بود چون سید در فلسطین مأمور بود که زمینهای فلسطینیان را بخرد و به یهودیان بفروشد. وی 23 سال در خارج از کشور اقامت گزید. سید ضیاءالدین در سالهای 1320 و 1321 برای ورود به کشور به فعالیت پرداخت و طرفدارانش نیز در تهران مشغول فعالیت شده و زمینه را آماده ورود وی کردند. مظفر فیروز، مدیر روزنامه رعد امروز، به فلسطین رفت و با سید مصاحبه مطبوعاتی نمود و سید ضیاءالدین نیز آمادگی خود را برای بازگشت به ایران اعلام کرد. قبل از بازگشت او به ایران انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی شروع شده بود، وی با کمک علی سهیلی نخستوزیر و سید محمد تدین وزیر کشور وقت، به نمایندگی مجلس از یزد انتخاب و به ایران مراجعت نمود. زمان طرح اعتبارنامهاش در مجلس، مورد مخالفت دکتر محمد مصدق، که نمایندگی تهران را داشت، ازیکطرف و فراکسیون پارلمانی حزب توده (دکتر رادمنش، دکتر کشاورز، ایرج اسکندری، مهندس فریور) از طرف دیگر قرار گرفت. بهطوریکه در صورت مذاکرات مجلس شورای ملی منعکس است، وی در چند جلسه به اعتراضات مخالفین پاسخ داد و در جلسه شانزدهم اسفندماه 1322 بهتفصیل از خود دفاع و طریقۀ امرارمعاش خود را در مدت 23 سالی که خارج از ایران بوده، بیان که سرانجام با رأی مخفی، اعتبارنامهاش با اکثریت ضعیفی به تصویب رسید. متعاقب آن، همکاری خود را با مظفر فیروز ادامه داد و روزنامه رعد امروز بهطور هفتگی و سپس بهطور روزانه که مخارج آن توسط سید ضیاءالدین تأمین میگردید، منتشر شد. در سالهای 24 و 25 حزب اراده ملی را که به جهاتی به حلقه معروف گردید، تأسیس و سرسختانه مبارزه با حزب توده را شروع نمود. در سال 1325 که قوامالسلطنه نخستوزیر شد مظفر فیروز همکاری خود را با سید ضیاءالدین قطع و درنتیجه معاون سیاسی و پارلمانی احمد قوام گردید و روی اختلاف قبلی که قوام با سید ضیاءالدین داشت حزب اراده ملی بهوسیله فرمانداری نظامی تهران تعطیل شد. ناچار سید ضیاءالدین با دارودستۀ آقای جمال امامی که رهبر حزب عدالت بود، پیوند خورد. بدین ترتیب دوستی بین جمال امامی و علی دشتی، مدیر روزنامه شفق سرخ (سناتور)، و سید شروع شد. در انتخابات دوره پانزده مجلس شورای ملی شرکت نمود، لکن قوامالسلطنه وی را شکست داد و نگذاشت انتخاب شود. سید ضیاءالدین که به طرفداری از سیاست انگلستان معروف بود مورد مخالفت حزب توده قرار داشت و روزنامههای ارگان حزب مزبور (رهبر، ظفر، مردم و رزم) که بهطور علنی منتشر میشد هرروز سید را به باد انتقاد میگرفتند و چند مرتبه تروریستها، که معلوم نبود به وسیلۀ حزب توده یا اشخاص دیگری تحریک شده بودند، قصد جان سید ضیاءالدین را نمودند. سید ضیاءالدین در اثر عدم توفیق در انتخابات دورۀ پانزدهم از صحنۀ سیاست کنارهگیری کرد، ولی جلسات هفتگی در منزل خود را ادامه داد. در سال 1330 که موضوع نفت در کار و دکتر مصدق نخستوزیر بود و بازار سیاست داغ بود، سید ضیاءالدین مجدداً در صحنۀ سیاست ظاهر شد و این بار روزنامههای طرفداران دکتر مصدق (شاهد، اصناف، شورش، باختر امروز) و تعداد دیگری از جراید یومیه و هفتگی، بهشدت سید ضیاءالدین را موردحمله قرار داده و او را عامل مستقیم سیاست انگلستان در ایران خواندند. بعد از اتمام دورۀ شانزدهم قانونگذاری، سید ضیاءالدین در دورۀ هفدهم خود را کاندیدای تهران نمود و همراه دکتر سید حسین امامی، امامجمعه تهران و جمال امامی در انتخابات شرکت و قریب دو هزار رأی نیز به دست آورد اما چون موفق نگردید، برای نخستوزیری تلاش کرد و چند نفر از نمایندگان دوره هفدهم را که مصدق آنها را انتخاب کرده بود، با خود همراه ساخت و طرفداران سید ازیکطرف و طرفداران قوامالسلطنه در خارج، ائتلاف کردند و در اثر این عمل، کابینۀ دکتر مصدق منجر به شکست شد که حوادث سیام تیرماه 1331 به وقوع پیوست. سید ضیاءالدین پس از آخرین تلاش، برای همیشه از سیاست کنارهگیری نمود و در سعادتآباد تهران مشغول دامپروری و کشاورزی گردید. روابط وی با دربار حسنه بود. سید روزهای چهارشنبه هر هفته حضور شاه شرفیاب!! میشد. سید ضیاءالدین سه مرتبه ازدواج نمود. نامبرده جلسات خصوصی داشت که اغلب در سعادتآباد هفتهای یکبار برقرار بود و با چای نعناع و گاهی شبدر که از مختصات وی شده بود از حضار پذیرایی میکرد.
سید ضیاءالدین بقول و اعتراف اکثر صاحبنظران سیاسی جاسوس انگلیس و آلمان و حتی روسها بود و به خاطر مهارت برجستهای که در ایجاد سازش و تفاهم میان افراد داشت، در مواقع بحرانی نقش میانجی خوبی را ایفا میکرد. وی پس از کودتای 28 مرداد 1332 مشمول لطف و محبت محمدرضا بود و اگرچه پست مهمی به او واگذار نگردید، لیکن از محارم او به شمار میرفت و هر هفته حداقل یک روز نهار را با شاه صرف میکرد. سیدضیاء در سال 1348 درگذشت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 02 صفحه 258