تاریخ سند: 6 شهریور 1357
سیدمحمدعلی ضمن مذاکره با نوقانی اظهار داشت صفاری1 به سمت نیابت تولیت عظمی
متن سند:
از: مشهد تاریخ: 6 /6 /2537[1357]
به: 312 شماره: 7647/ه1
1. سیدمحمدعلی ضمن مذاکره با نوقانی اظهار داشت صفاری1 به سمت نیابت تولیت عظمی و استاندار خراسان منصوب و به اتفاق سناتور مسعودی2 به مشهد وارد خواهد گردید و مستقیماً به ملاقات شیرازی خواهد رفت و اضافه نموده آیندگان، کیهان و اطلاعات در نظر داشتهاند با شیرازی مصاحبه و نظر ایشان را استفسار نمایند. شیرازی ضمن مذاکره با شریعتمداری این ملاقات را موکول به بررسی اقدامات عملی دولت در آتیه نموده، زیرا شریعتمداری گفته است نمیتوانیم هیچ نظری بدهیم و باید با احتیاط رفتار کرد.
2. شخصی به نام حبیب طاهر یا طاهری، به نمایندگی دولت قصد ملاقات با شیرازی را داشته، ولی موافقت نشده است.
3. از طرف خمینی اعلامیه صادر و خطاب به آیات قم نوشته شده است گول حرف مقامات را نخورید، فقط مهرهها عوض شدهاند. گول کد 66 را با این مانورها نخورید و قیام خود را ادامه دهید. قرار است این اعلامیه تکثیر و قریباً توزیع شود.
شیخان
توضیحات سند:
1. محمدعلی صفاری، ـ منظم السلطنه ـ فرزند محمدحسین معین الدیوان در سال 1280 ﻫ ش در لاهیجان به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی را در مدارس تربیت تهران و آلیانس فرانسه به پایان رساند و از مدرسه نظام فارغ التحصیل شد و به استخدام ارتش درآمد. وی در نظام به عنوان رئیس دارالانشاء جنگ، فرماندار نظامی گرگان و رئیس شهربانی کل کشور (سه بار) به کار پرداخت. عمده فعالیت وی در مشاغل سیاسی و اداری بود. محمدعلی صفاری به دلیل ارتباط نزدیک با دربار پهلوی و مجامع و محافل وابسته به غرب به ویژه انگلیسی در مسئولیتهای مختلف از جمله؛ ریاست املاک رضاخان در مازندران، ریاست اداره غله و نان، ریاست منع احتکار، فرماندار شهسوار، معاون شهردار تهران، مدیر کل وزارت کشور، استاندار استانهای اصفهان، آذربایجان شرقی و مازندران، رئیس بانک بازرگانی، نماینده سه دورۀ مجلس شورای ملی (18-19-20) از لاهیجان و سناتور انتخابی شاه در مجلس سنا فعالیت کرد.
صفاری در مشاغل گوناگون به زد و بند و اختلاس و دریافت رشوه و پست فروشی شهرت داشت و به لحاظ اخلاقی شرابخوار، قمارباز و دارای روابط نامشروع و افسار گسیخته معرفی شده است. وی رابطه نزدیکی با دربار داشت و زنش ندیمهی تاجالملوک، مادر محمدرضا پهلوی بود. وی به دلیل به قتل رساندن ناصر فخرآرایی، ضارب شاه در دانشگاه تهران بارها مورد تقدیر قرار گرفت. دریافت نشانهای 2 تاجگذاری و 1 همایون از آن جملهاند. وی همچنین رئیس حسابداری مخصوص دربار شاهنشاهی بود و در هیئت مدیره شیر و خورشید و هیئت امنای مدرسه عالی پارس عضویت داشت.
صفاری در صحنه احزاب و گروههای سیاسی نیز فعال بود و در احزاب اتحاد ملی (سید ضیاء الدین طباطبائی)، حزب دموکرات قوامالسلطنه، حزب ملیون، حزب ایران نوین و شورای مرکزی حزب رستاخیز عضویت داشت. ساواک در ارزیابی خود، وی را فردی رفیقباز، لجباز، کینهتوز، بیگذشت و فاقد مناعت طبع معرفی کرده است. وی در تصرف املاک مردم در گیلان و ظلم و ستم به آنان شهرت زیادی داشت که تظلم خواهی اهالی کشجان بالا شاده و گرکه و کیاس از جملهی آنها میباشد. محمدعلی صفاری در تشکیلات فراماسونری در لژهای کوروش، اسکاتلند، فارابی، دانش، سحر و نور عضویت داشت. صفاری در سال 1367 در تهران درگذشت. وی رمانی به نام «خان گیلان» نوشته است. (اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
2. عباس مسعودى، فرزند حاج محمدعلى (متولد 1280 ﻫ ش، تهران) پس از خاتمهی تحصیلات مقدماتى و متوسطه در تهران، به دلیل شرایط سخت زندگی، قادر به ادامه تحصیل نبود و به حروفچینى و کارگری سادهی مطبعه در چاپخانههای تهران روی آورد و پس از 4 سال به تدریج مصحح روزنامهی «اقدام» و «شفق» و خبرنگار روزنامههاى «ایران» و «کوشش» شد. در سال 1300 ش مرکز کوچکى به نام مرکز اطلاعات در تهران دایر کرد و اخبار خبرگزاریهاى «رویتر» و «هاواس» را از دوایر مطبوعاتى این دو سفارتخانه مىگرفت و با دادن مبلغ مختصرى اجازهی ترجمه و نشر آن را در تهران میگرفت. مسعودى در تیرماه 1304 امتیاز روزنامهی اطلاعات و در واقع امتیاز روزنامهای را که متعلق به فردى به نام على اکبر سلیمى بود با نیرنگ و فشار پلیس وقت اخذ کرد. بعدها اطلاعات داراى مؤسسات فنى و نشریات دیگرى مانند: اطلاعات کودکان، مجله اطلاعات هفتگى، مجله اطلاعات ماهانه، مجله بانوان، جوانان، تهران ژورنال و اطلاعات هوایى شد. اشتغالات دولتى مسعودى از سال 1314 شروع شد و در آن حال به وکالت دورهی دهم مجلس شوراى ملى از حوزهی انتخابیهی تهران رسید و تا پایان دورهی پانزدهم، شش دوره متوالى همچنان وکیل بود. او از 1328 تا 1351 سناتور تهران بود. مسعودی به زبان انگلیسى و فرانسه آشنا بود. ساواک در سند بیوگرافى او آورده است: «او فردى متخصص در فن، اهل زدوبند، خوش مشرب، محافظهکار، حقهباز، هنرهاى هزار رنگ، جاسوس صفت، علاقهمند به افزایش ثروت، غیرقابل اعتماد و مورد تنفر عامه مردم مىباشد.»
وی با تمام حوادث بعد از دههی 20 سازش داشت، نوکر رضاشاه بود و به مخالفین او نیز نزدیک بود. در سال 1320 پس از حادثهی سوم شهریور سلسله مقالاتى علیه رضاشاه نوشت. در سال 1321 در ماجراى 17 آذر، علیه قوامالسلطنه شرکت کرد و پس از 17 سال براى اولین بار روزنامهی او توقیف شد و به زندان افتاد. از اواسط سال 1330 روزنامهی او طرفدار مصدق شد و در 25 مرداد سال 1332، شدیدترین حملات علیه شاه و حکومت را انجام داد. با حزب توده، حزب اراده ملى و هر سیاست و گروهى نزدیک بود و سازش مىکرد. بعد از ورود به امور روزنامه نگارى، به سیاست انگلستان و عامیون نزدیک شد و ترقی کرد. مسعودى عضو جمعیت فراماسونرى لژ ایران و از افراد مؤثر در تشکیل کلوپ روتارى و عضو کلوپ تهران بود.
بنیانگذار و مدیر مؤسسهی اطلاعات سرانجام در سن 73 سالگى در سال 1353 در دفتر کار خود درگذشت.
ر.ک: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مسعودیها، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 14 صفحه 76