تاریخ سند: 24 آبان 1349
سازمان ضداطلاعات مرکزی
متن سند:
شماره: 12 /2 /61/ک 7 م3 تاریخ: 24 /8 /1349
از: سازمان ضداطلاعات مرکزی
به: تیمسار ریاست شهربانی کل کشور (ضداطلاعات)
اطلاع واصله حاکیست که:
1 . روز 17 /7 /49 آقای شیخ حسین رحمانی1 ساکن بیجار در مسجد جمعه در اطراف شخصیت امام زمان در مسجد قائم در بیجار سخنرانی نمود.
2 . آقای امام جمعه بیجار از موضوع ناراحت و شیخ ناصر مکارم ساکن تهران که یکی از روحانیون است برای نیمه اول شعبان[به] بیجار دعوت، نامبرده برای مدت سه روز در بیجار سخنرانی نمود.
3 . سخنرانی وی فقط در اطراف تسنن و تشیع و همچنین در مورد (مینیژوپ و هروئین) بوده و در خاتمه بدون اینکه برای بقای اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و خاندان جلیل سلطنت دعا کند برای سلامتی علماء و روحانیون دعا کرد.
(این مورد باعث خشم و تنفر و انزجار اهالی بیجار گردید.)
ارزیابی خبر . خبر صحت دارد.
آقای مجتبوی. چگونگی از ساواک محل استعلام شود.2 28 /8
فیش به نام حسین رحمانی بررسی و ارائه شود. 28 /8
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام حسینعلی رحمانی فرزند محمدکریم در سال 1305ش به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی، به تحصیل علوم دینی روی آورد و در سنگر تبلیغ و تدریس مشغول خدمت گردید.
او که از روحانیون مبارز شهرستان بیجار و منشأ خدمات فراوانی بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تأسیس نهادهای انقلاب در بیجار تلاش نمود و ریاست کمیته شهر را به عهده گرفت. به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد و نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی شد. در دورههای اول و دوم مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم بیجار و گروس انتخاب گردید. ایشان دارای تألیفاتی نیز میباشد که از آن جمله است: « تهذیب الاستبصار فی تنقیح الاخبار»
پایگاه دانشنامههای انقلاب اسلامی و تاریخ آن
2. ساواک کردستان در پاسخ به این استعلام، در گزارشی به شماره 11863 /12 ﻫ – 16 /10 /49 نوشته است: «نامبرده بنا به دعوت هیئت انصار در تاریخ 23 /7 /49 به بیجار وارد و در شبهای 24 و 25 /7 /49 در مسجد قلعه حلوائی و در روز 25 /7 /49 در مدرسه علمیه امامیه به منبر رفته و درباره شخصیت حجتبنالحسن بیاناتی ایراد لیکن مطالبی درباره تسنن و تشیع و مینیژوپ اظهار ننموده و دعائی هم برای سلامتی شاهنشاه آریامهر نکرده و ساعت 1400 روز 25 /7 /49 به قم مراجعت نموده است.» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 445