صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: پرویز نعیمی

تاریخ سند: 24 خرداد 1350


موضوع: پرویز نعیمی


متن سند:

از: 2/ ﻫ تاریخ:24 /3 /1350
به: 312 شماره: 1932/ ﻫ
موضوع: پرویز نعیمی

ساعت 8:00 روز 15 /3 /50 آقای پرویز نعیمی که نام اصلی او صمد است و به نام مستعار پرویز مشهور است در مغازه قربان زنگانه با شیخ عبدالنبی احمدی ملاقات و اظهارداشت تا تشکیل جشن‌های 2500 ساله در ایران انقلاب میشود. انشااله این حکومت و رژیم تا بهآخر پیش نخواهد رفت و همیشه دنیا بهکام اینها نخواهد بود البته این موضوع در تهران زیاد شنیدهمیشود درحال حاضر جم1 را خانه‌نشین کردند مبصر2 را بردند زندان ضرغام3 و آریانا4 را از کار برکنار نمودند این وضع بزرگان کشور آن وضع حوزه علمیه قم و آنهم وضع دانشگاه و بازار تهران تمام اینها بهصورت تحولی برعلیه یارو بروز خواهدکرد.
نظریه شنبه. از اظهارات یادشده بالا چنین استنباط میگردد که مشارالیه بدبین بوده و انتظار دارد در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی حوادثی رخ دهد.
نظریه یکشنبه. ضمن تائید نظریه شنبه منظور آقای پرویز نعیمی از کلمه یارو شاهنشاه آریامهر می‌باشد. قابوس
نظریه گ10. نظریه یکشنبه تائید میشود.
آقای مجتبوی: ارائه شود.
در ساعت 12 روز 28 /3 /50 به بخش 312 واصل گردد.

توضیحات سند:

1. فریدون جم، فرزند محمود در سال 1292 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات نظامی را در ایران، در دانشکده‌ی نظام به پایان رساند و پس از طی دوره‌ی نظامی در دانشکده‌ی نظامی سن سیر پاریس لیسانس نظامی گرفت. وی در سال 1313 به استخدام ارتش درآمد و به عنوان فرمانده‌ دانشکده‌ی افسری، معاون فرمانده ارتش یکم، رئیس سازمان بهبودی توانایی رزمی نیروی زمینی، جانشین ستاد ارتش و رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و وزیر به رژیم پهلوی خدمت کرد و در سال 1352 با درجه‌ی سپهبدی بازنشسته شد.
وی که پدرش وزیر اقتصاد و دارایی حکومت احمدشاه بود، با روی کار آمدن رضاخان به دلیل ارتباط با انگلیسی‌ها از همان ابتدای جوانی با سفارتخانه بریتانیا در تهران و عوامل اطلاعاتی و جاسوسی آن مرتبط شد و با سفارش آنها در دوران حاکمیت پهلوی اول جزو خاندان حکومتی به حساب ‌آمد و به دلیل همین ارتباطات در سال 1316 فریدون جم با شمس پهلوی دختر رضاخان ازدواج کرد. این وصلت در سال 1323 به طلاق انجامید و وی به عنوان سفیر به اسپانیا فرستاده شد. نامبرده به لحاظ اخلاقی فاسد و در مصرف مشروبات الکلی افراط می‌کرد و درزمان فعالیت نظامی در مهاباد به مصرف مواد مخدر و ارتباط با زنان مشهور بود و در زدوبندهای مالی و اخذ رشوه نیز دست داشت. وی در زمان ریاستش در ستاد ارتش با اخذ رشوه از «جعفر اخوان» رئیس شرکت سهامی آریا و شاهین دستور خرید ماشین‌های آریا و شاهین را برای ارتش صادر کرد. فریدون جم به دلیل خدماتش به رژیم پهلوی از طرف محمدرضا پهلوی نشان درجه یک همایون دریافت کرد. شاه بارها دستور کمک مالی به نامبرده را به دربار صادر کرده بود. فریدون جم در سال 1357 توسط دولت بختیار چند بار برای عضویت در هیأت دولت دعوت شد ،اما به دلیل نداشتن اختیارات کافی در وزارت دفاع حاضر به پذیرش این پست نشد. او بیانیه‌ی بی‌طرفی ارتش در 22 بهمن 1357 را از لحاظ حقوقی خلاف موازین می‌دانست. فریدون جم در 4 خرداد 1387 در سن 94 سالگی در شهر لندن درگذشت. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2. محسن مبصر، فرزند عبدالعلى در سال 1296 ﻫ ش در تبریز به دنیا آمد. در سال 1315 دبیرستان نظام را در تبریز به پایان رسانید و پس از طى دانشکده افسرى در سال 1317 با درجه ستوان دومى رسته توپخانه وارد ارتش شد. او فعالیت اطلاعاتى خود را به عنوان افسر رکن 2 ستاد لشکر 2 آغاز کرد و سپس افسر دایره تجسس ستاد ارتش شد. مبصر به عنوان یک افسر فعال اطلاعاتى در همین سال‌ها مورد توجه سرویس جاسوسى انگلستان و عوامل آن در ارتش قرار گرفت و راه تصدى مشاغل حساس به رویش گشوده شد. ابتدا رئیس رکن 3 ستاد لشکر 19 (اهواز) و سپس رئیس بازرسى صنایع نظامى شد و پس از آن در پست حساس ریاست تجسس و اطلاعات رکن 2 ستاد ارتش قرار گرفت. او در کودتاى 25 ـ 28 مرداد 1332 از مهره‌هاى مؤثر بود و طبق گزارش ساواک، از طریق شعبه تجسس رکن دوم ارتش به دستگیرى و شکنجه مبارزان مى‌پرداخت و اوامر را مستقیما از مستشاران آمریکایى دریافت مى‌کرد. او در چند نقطه تهران، چندین مرکز شکنجه مخفى ایجاد کرد و جهت گرفتن اعتراف از زندانیان و ترفیع درجه و انعام، از هیچ‌گونه شکنجه‌اى مضایقه نمى‌کرد. در سال 1347 بنا به دعوت محرمانه پلیس رژیم صهیونیستى از آن کشور بازدید کرد و در زمان تصدى ریاست شهربانى، به ساخت زندان قزل حصار اقدام کرد. پس از کودتا به ریاست ستاد فرماندارى نظامى تهران و راه‌آهن رسید و در کنار تیمور بختیار در سرکوب نیروهاى ضد رژیم نقش فعال داشت. در تاریخ 8 /7 /1335 به ساواک مأمور شد و ریاست حفاظت ساواک را به عهده‌دار گرفت. مبصر به عنوان رئیس هیأت وابستگى‌هاى نظامى ایران در کشورهاى عربى به بغداد رفت و تا بهمن 1337 در این پست بود. در بازگشت به تهران پس از مدتى رئیس پلیس تهران و سپس معاون شهربانى کل کشور شد و پس از نصیرى به ریاست شهربانى کل کشور رسید. مبصر حدود شش سال (1343 لغایت 1349) در این سمت بود. در پى بروز اختلاف بین او و نصیرى و درخواست اشرف پهلوى، مبصر از شهربانى کنار گذاشته شد. پس از برکنارى، در خرداد 1351 به معاونت نخست وزیر و سرپرستى سازمان دفاع غیر نظامى منصوب و در 29 /6 /1352 بازنشسته شد. مبصر به اخاذى، سوءاستفاده‌هاى مالى، قاچاق مواد مخدر و فساد اشتهار داشت. وى در جریان انقلاب اسلامى به طور قاچاق به ترکیه رفت و از آنجا راهى انگلیس شد. مبصر در سال 1375 در سن 79 سالگی درگذشت. وی خاطراتش را با نام: خاطرات سپهبد محسن مبصر رئیس شهربانی کل کشور منتشر کرده است.
ر. ک : ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، خاطرات حسین فردوست، ج 2
3. اکبر ضرغام، فرزند نصراله در سال 1292 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در دبستان تربیت و متوسطه را در دبیرستان ثروت و نظام تهران به پایان رساند. در مهر ماه 1311 وارد دانشکده افسری شد و بعد از دو سال به درجه ستوان دومی نایل آمد. خدمات نظامی خود را در واحدهای نظامی ارتش شروع کرد تا اینکه در 1328 از دانشکده جنگ فارغ‌التحصیل شد. وی دو سال بعد در فرمانداری نظامی تهران مشغول خدمت شد و در 1331 به عنوان مأمور خدمت به وزارت دارائی انتقال یافت که در همان آغاز مدیریت کل قند و شکر را به عهده گرفت و چندی بعد آجودان مخصوص شاه شد. در سال 1333 به مدیریت کل گمرک کشور منصوب و بعد از یک سال خدمت، به درجه سرتیپی نایل گردید. ضرغام در فروردین 1336 وزیر گمرکات و انحصارات و در آذر 1338 وزیر دارایی کابینه اقبال، در شهریور 1339 وزیر دارائی کابینه شریف امامی و در سال 1341 مدیر بانک اصناف ایران شد و چند سال بعد در 1349 مدیریت موسسه انحصار دخانیات ایران را به عهده گرفت. سرلشگر ضرغام در اوایل سال 1340 به جرم فساد مالی مدتی بازداشت و سپس آزاد شد. از اوایل سال بعد فعالیت‌های سیاسی خود را شروع و جمعیت نیروهای ملی را بنیان نهاد و رهبری آن را به عهده گرفت. ضرغام را از پایهگذاران کانون ناسیونالیست‌های ترقیخواه وابسته به جناح آمریکایی هیأت حاکمه و عضو شاخه نظامی حزب «آریا» معرفی کردهاند.
نک: ضرغام، علی اکبر، «سیگارت سازی در ایران »سالنامه دنیا، شماره 26، سال 1349
قریشی، حسن، چهرههای آشنا، تهران، سازمان چاپ و انتشار کیهان، 1344
4. حسین منوچهرى، معروف به بهرام آریانا، فرزند صدرالدین در سال 1285 ﻫ ش در تهران بدنیا آمد. نسب مادرى او به منوچهرخان معتمدالدوله والى اصفهان مى‌رسد که به حمایت از على محمد باب مشهور بود و در سرکوب ایلات و عشایر جنوب به ویژه ایلات بختیارى و ممسنى، به عنوان یکى از کارگزاران قسى‌القلب دوران قاجاریه شهرت داشت. آریانا در سال 1304 به دانشکده افسرى رفت. او با خسرو روزبه دوستى صمیمانه داشت. در جنگ جهانى دوم به نازیسم و هیتلریسم گرایش پیدا کرد و به همکارى با حزب کبود حبیب‌الله‌ نوبخت پرداخت و به همین دلیل در زمان اشغال ایران توسط متفقین به همراه فضل‌الله‌ زاهدى، حسن بقایى و نادر باتمانقلیچ مدت کوتاهى بازداشت شد. بعد از شهریور 1320 وى که از وابستگان حسن ارفع و از اعضاى حزب او (مهمترین پایگاه انگلستان در ایران) به شمار مى‌رفت، به ریاست رکن یکم ستاد ارتش رسید. آریانا که به علت گرایش های شدید باستانگرایانه در سال 1329 نام و شهرت خود را از حسین منوچهرى به بهرام آریانا تغییر داده بود، در ارتش استفاده از واژه‌هاى عربى را منع کرد. او به صراحت نسبت به اسلام و قرآن اهانت مى‌کرد و شاهنامه فردوسى را کتاب آسمانى مى‌دانست. وى در دوران حکومت مصدق به عنوان وابسته نظامى به فرانسه رفت و پس از کودتاى 1332، به عنوان فرمانده عملیات سرکوب شورش عشایر فارس، انتخاب شد و با شیوه‌هاى خشن از جمله بمباران هوایى منطقه، این مأموریت را به انجام رساند و مورد توجه گراتیان یاتسویچ ـ افسر اطلاعاتى سیا در ایران ـ قرار گرفت، در سال 1344 به ریاست ستاد ارتش رسید و تا سال 1348 در این سمت، باقى ماند. آریانا که در سال 1357 در اوج حرکت‌هاى مردمى، براى مقابله با انقلاب اسلامى، از دست‌اندرکاران تظاهرات حمایت از قانون اساسى بود، پس از پیروزى انقلاب اسلامى به پاریس گریخت و با حمایت سازمان‌هاى جاسوسى غرب، به فعالیت علیه انقلاب اسلامى مشغول شد. وى با گرفتن یک میلیون دلار از شاپور ریپورتر، به سازماندهى ارتشیان فرارى اقدام کرد و ابتدا در شهر یارولى عراق در نزدیکى مرزهاى ایران به خرابکارى پرداخت و پس از شروع جنگ تحمیلى این پایگاه را به نزدیکى دریاچه وان در کشور ترکیه منتقل کرد. بهرام آریانا که به پوچى تلاش‌هاى خود پى برده بود، پس از چندى به پاریس بازگشت و در سال 1365 در آن شهر درگذشت.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب1 صفحه 235

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.