تاریخ سند: 31 شهریور 1346
متن سند:
شماره : 167 /315
از اول تا پانزدهم ماه اردوی تابستانی کنفدراسیون در یکی از زیباترین
شهرهای ساحل آدریاتیک در ایتالیا برگزار شد.
در طی این اردو سمیناری نیز
برگزار شد که می توان آن را بهترین سمینار فرهنگی کنفدراسیون نامید.
در سطور
زیر سعی می کنم تا آنجا که یادداشتها و افکار مرا همراهی می کنند شمه ای از این
سمینار را به اطلاعتان برسانم.
گفتم و باز هم می گویم یکی از جالبترین
سمینارهای کنفدراسیون
سمینار آخری بود.
دلیل
جالب بودن آن این بود که
نیروهای مختلف سیاسی
دارای موضع روشن بودند و
دیگر برخلاف سمینارهای
قبلی احتیاجی به بحثهای
خارج از سمینار نبود.
هر
کس بدون پروا صحبتهای
خود را می گفت و یا جواب
دیگران را می داد ـ رفقای
طرفدار کمیته مرکزی که با
رسالات متعددی از
شهرهای گراتس و برلن
آمده بودند تا اندازه ای مجهز
بودند.
تجهیز آنها در این
مورد بود که آنها می خواستند قالبی را که اخیرا برای کنفدراسیون در نظر گرفته
شده و تا سال آینده فرم کامل آن روشن خواهد شد رد کنند ـ مسئله این است که
رهبران فعلی کنفدراسیون که (ائتلافی بین جبهه ملی و گروه انقلابی است)
بنیانگذار این چنین سمینارهایی هستند، دیگر حرف از کنفدراسیون صنفی
نمی زنند.
آنها کنفدراسیون را صنفی سیاسی می دانند و این مسئله تا اندازه قابل
توجهی در داخل سازمانهای شهری نشر نموده و مخالفتی از گروهی غیر از
رفقای طرفدار مسکو نشده است.
این سمینار نیز در دنباله خواست های رهبران
کنفدراسیون می بایست قدمهای بزرگتری را در این راه بردارد، بنابراین لبه تیز و
برنده بحثها به طرف رفقای طرفدار کمیته مرکزی بود.
این خط اصلی سمینار بود.
حال به خصوصیات و رساله ها می پردازیم.
رساله اول توسط اردشیر فرید از
کمیسیون فرهنگی مونیخ بود، موضوع رساله عبارت بود از فرهنگ استعماری ـ
در این رساله فرید با زبان ساده ای کوشش کرده بود که شرح کلیه [ناخوانا]
مختلف استعمار را نشان داده و تاریخچه آن را و خصوصیات این نوع فرهنگ را
در ایران نمایان سازد.
از فرهنگ فئودالی صحبت کرد، تطابق آن را با ایران با
مهارت کاملی انجام داد.
دخالت امپریالیزم در تعلیم و
تربیت کشورهای دنیای
سوم و در حال خصوصی
ایران.
از کتابها و رمانها و
انحراف افکار نسلهای جوان
در ایران صحبت کرد و
نتیجه گیری جالب آن
فرهنگ استعماری را
محکوم و یگانه راه حل را
فرهنگ توده ای اعلام کرد.
البته از خصوصیات فرد
توده ای زیاد صحبت نکرد
ولی در سمینارهای آینده
چگونگی کامل آن را شاید
به بحث آورد.
رساله دوم
توسط خسرو شاکری1 خوانده شد.
شاکری در رساله 70 صفحه ای خود راجع به
فرهنگ استعماری در ایران صحبت کرده بود.
رساله او به طور دقیق از سه
قسمت تشکیل شده بود.
قسمت اول اوضاع ایران در زمان قبل از رضاشاه و
دوران او، قسمت دوم اوضاع فرهنگی ایران در زمان شاه فعلی و تشکیلات
ارتش و بودجه کشور در خدمت آن ـ قسمت سوم مدارس و نوآموزان و
دانش آموزان در ایران ـ البته شاکری آمار زیادی بدست آورده بود و کلیه
تحقیقات او با ذکر آمار همراه بود.
البته آماری را که او ذکر می کرد اکثرا از
روزنامه های اطلاعات و کیهان و یا مجلات داخلی گرفته بود ـ رساله شاکری
کمی خسته کننده بود، ولی رویهم رفته مسائل جالبی را می گفت و در بعضی مواقع
نیز باعث خنده شرکت کنندگان می شد.
مثلاً به فاصله یک ماه ارقامی را که وزیر
فرهنگ راجع به تعداد مدرسه و نوآموز و معلم گفته بود با ارقام دیگری که
نخست وزیر در موقعیت دیگری یاد کرده بود آنقدر متفاوت بودند که باعث خنده
می شدند.
البته همانطور گفته شد او این ارقام را از مطبوعات خارجی نگرفته بود
بلکه کلیه آن از روزنامه های داخلی بود.
نتیجه گیری شاکری در آن رساله حالت
خصوصی نداشت، او به طور
عمومی از فرهنگ در ایران
صحبت کرد و عامل اصلی
آن را رژیم کود تا نامید.
رساله سوم از انگلستان ـ
رساله حسن جداری راجع
به سپاه دانش بزرگترین
وانمود فرهنگ استعماری
ایران صحبت می کرد.
جداری با لهجه ترکی خود
که بسیار شیرین بود از سپاه
دانش و افتضاحاتی که آنها
در دهات به بار می آورند
صحبت کرد و به طور کلی
مقصود او این بود سپاه دانش
در ایران با فرم و محتوی
فعلی به هیچ عنوان قادر به مبارزه با بیسوادی نیست و نخواهد بود.
با ذکر آمار
کمی بودجه ارتش و فرهنگ را مقایسه کرد و در نتیجه گیری آخری ذکر کرد که
بودجه سپاه دانش از آن جهت به وزارت فرهنگ تحمیل شده که زیرا مخارجات
ارتش آنقدر روزافزون است که دیگر امکان نگهداری و تحمل مخارج
دیپلمه های مشمول را ندارد.
البته جداری با یک نوع سپاه دانش توافق داشت،
آن سپاه دانشی است که مثلاً در کوبا توانست در طی 4 سال 75 درصد بیسواد را
به تنها 6 درصد بیسواد تبدیل کند و آن نیز در چهارچوب رژیم فعلی
امکان پذیر نخواهد بود.
رساله چهارم توسط ذره از طرفداران کمیته مرکزی
خوانده شد موضوع او مناسبات اقتصادی و فرهنگ استعماری بود.
ذره از
دوستان گراتس در رساله خود خیلی عمومی صحبت می کرد، اول از زیربنای
اجتماعی و مناسبات اقتصادی در سطح عمومی صحبت کرد و سپس در روی بنا
از فرهنگ توده ای و فرهنگ استعماری سخن گفت.
نوشته او اگر کسی دقت
می کرد کپیه ای بود از روزنامه مردم و مجله دنیا و مسائل بین المللی.
او مرتب
می گفت مارکس چنین گفت لنین این طور تعریف کرد و غیره.
او در نتیجه گیری
آخری باز هم به طور
عمومی فرهنگهای
استعماری را ناشی از زیر
بنای اقتصادی دانست و
بنابراین مبارزه با این نوع
فرهنگ را مبارزه ای طبقاتی
نام برد و یگانه راه حل را
واژگون کردن زیربنای
پوسیده اجتماع دانست.
قبل از اینکه از رساله های
دیگر صحبت کنم لازم است
بگویم که تمهای سمینار
توسط دبیران کنفدراسیون
انتخاب شده بود و در این
سمینار، تمها سه گروه بودند
اول فرهنگ استعماری،
گروه دوم موضع کنفدراسیون در امور میهنی و بین المللی.
گروه سوم رویدادهای
دوران ما.
تمهای گروه اول به پایان رسید و در مورد گروه دوم نیز کسی تمی را
انتخاب نکرده بود، لذا دبیر تشکیلات کنفدراسیون سخنرانی جالبی کرد و طی
سخنان خود از کنفدراسیون در مورد اتهاماتی که به آن زده بودند دفاع می کرد.
اتهامات وارد به کنفدراسیون بسیار روشن است که چگونه و به چه صورتی
می توان آن را تعبیر کرد.
از مدت زمانی روزنامه مردم به طور مستقیم و غیر
مستقیم به رهبری کنفدراسیون حمله کرد و اتهامات ناروایی به او زده شد، البته
علت این حمله و اتهامات به خاطر آن است که رهبری کنفدراسیون موضع حزب
توده را موضعی منحرف وانمود می نمایند و به هیچوجه حاضر نیستند که
طرفداران حزب توده در تشکیلات کنفدراسیون مسئولیتی دارا باشند، دیگر
آنکه دبیران کنفدراسیون معتقدند که فعالیتهای کنفدراسیون نمی تواند سیاسی
نباشد و باید چهره سیاسی و انقلابی خود را حفظ نماید.
در حالیکه طرفداران
کمیته مرکزی بر آن عقیده اند که سازمانهای دانشجویی باید از یک حزب جدا
باشند و فقط فعالیت صنفی بنمایند.
البته در سطور آینده در مورد اتهامات که
موضوع بسیار مهمی است و
باید به آن توجه کرد بیشتر و
واضح تر خواهیم نوشت.
در
دنباله صحبتهای پهلوان دبیر
تشکیلات سمینار کار خود
را با گروه سوم تمها ادامه داد.
تم گروه سوم عبارت بود از
همانطوری که قبلاً اشاره
کردم رویدادها و ویژگیهای
دوران ما.
رساله پنجم از وکیلی بود که
او آن را به علت تکمیل
نبودن به انتها نرسانید و قرار
شد که در آخر سمینار آن را
بخواند، بعلت تصادم عقاید
شدید او از خواندن رساله
خود صرفنظر کرد.
همین کار در مورد زرشناس2 رئیس گروه طرفداران کمیته
مرکزی انجام شد او بطور کلی با وجودی که اسمش در لیست کسانی بود که باید
رساله ای قرائت کنند از خواندن آن سرباز زد.
رساله ششم توسط فرهاد فرجاد3
خوانده شد او نیز از طرفداران کمیته مرکزی در شرح مفصلی که از رویدادهای
کنونی داد، مبارزه اصلی را بین سوسیالیسم و امپریالیزم دانست، یعنی بین
اردوگاه سوسیالیزم و کشورهای کاپیتالیستی و در رأس آن آمریکا، در حالیکه
در رساله بعدی توسط فرخ باور دبیر فرهنگی فدراسیون ایتالیا در حالیکه از
رویدادهای کنونی مثل جنگ ویتنام، جنگ خاورمیانه، جنگهای پارتیزانی
آمریکای لاتین و غیره صحبت می کرد مبارزه اصلی را میان کشورهای دنیای
سوم و امپریالیزم معرفی کرد.
البته او از طرفداران جبهه ملی است و ارزیابی او در
این زمینه به سهم خود انقلابی است.
بعد از پاور نوبت به سازمان رم رسید.
سازمان رم در کمیسیون فرهنگی خود رساله بسیار جالبی راجع به رویدادهای
کنونی تهیه کرده بود، در آن موضع گیری دولت شوروی را نسبت به مسائل ویتنام
و خاورمیانه محکوم کرد.
فروش اسلحه و کمکهای اقتصادی شوروی را به
دولتهای کشورهای سوم
محکوم کرده بود، ولی قبل از
خواندن این رساله کمیسیون
فرهنگی از خواندن آن
رساله از آنجا که تقریبا کار
یک حزب را کرده بود و
موضع انقلابی روشنی به
طرفداری از مائو گرفته بود،
آنطور تصمیم گرفته شد که
رساله خوانده نشود و
سخنگوی کمیسیون پیروز
فولادی اعلام کرد که
رساله ای از طرف سازمان رم
خوانده نخواهد شد.
در اینجا
قسمت خواندن رسالات تمام
شد، البته هر گروه از تمها که
تمام می شد.
چند ساعتی راجع به مسائل خوانده شده صحبت می شد از آنجا که در
حدود یکصد و شصت 160 دانشجو و غیر دانشجو در سمینار شرکت کرده بودند
وقت بسیار کم بود و هر کس گاهی اوقات بیش از 3 دقیقه نمی توانست صحبت کند،
ولی با تمام این حرفها ستارگان سمینار یعنی دبیران کنفدراسیون و حسن قاضی و
اسداللّه طیورچی و پیروز فولادی و حسن جداری ـ اردشیر فربدـ (سلامتیان از
فرانسه) ـ (فرازی از مونیخ) خسرو شاکری و راسخ از فرانکفورت (برادر دکتر راسخ
مشهور فرانکفورت) از یک طرف و از طرف دیگر زرشناس ـ فرجاد
وکیلی ـ ذره4 ـ پور مهدی ـ رحمت همدانی (تماما از گراتس) و سلیم خانی از
برلن از طرف دیگر سخنان خود را زدند.
طرفین موضع گیری سیاسی خود را
روشن کردند گروه اول موضع گیری انقلابی و گروه دوم طرفداران رونیزیونیزم
شوروی.
منتهی یکی از تکیه های جالب سمینار این بود که البته تاکسی به
فعالیتهای کنفدراسیون آشنا نباشد نمی تواند این برداشت را داشته باشد که
طرفداران کمیته مرکزی به دو نفر از فعالین کنفدراسیون اتهام میزدند که آنها با
سازمان جاسوسی آمریکا همکاری می کنند.
آن دو نفر عبارت بودند یکی
مرحوم توکلی که می گفتند با «سیا» همکاری می کرده و دیگری راسخ.
البته
حسن قاضی که می توان آن را نمونه کامل از استدلال و منطق دانست و در سطح
آگاهی با نیکخواهها همطراز است، قطعنامه ای به امضاء بیش از 90 نفر از شرکت
کنندگان رساند که هر اتهامی را در صورتی باید طرح کرد که مدرکی در دست
باشد.
این مدارک باید به نظر هیئت دبیران رسیده و اتهامات را وارد و یا نا وارد
قضاوت کنند.
البته کمیته مرکزیها مدرکی در دست نداشتند، ولی صحبتهایی که
در خارج از سمینار با آنها شد گفتند مدرک کافی از راسخ و عده ای دیگر در
دست دارند و به موقع خود آن را نشان خواهند داد.
البته قطعنامه قاضی با کف
زدنهای حضار قرائت شد و کمیته مرکزیها دست و پای خود را جمع و دیگر
حرفی نزدند.
این مسئله قابل توجه است که در خارج از سمینار صحبتها در مورد
چکهایی بود که از بانکهای سوئیس رد شده بود و ادعا چنین بود که اخبار آن از
ایران می رسد.
این اخبار را البته رفقای کمیته مرکزی پخش می کردند.
قبل از
اختتام سمینار رساله ای دیگر توسط پاشایی و کاظمی سعید از مونیخ خوانده شد
که در آن شرح کامل فعالیت های سازمانهای دانشجویی ویتنام را داده بودند.
در
آخر سمینار هر گروه از تمها به کمیسیون مخصوص خود رفت ولی چون در مورد
تم دوم رساله ای خوانده نشد بود تنها دو کمیسیون یکی برای جمع بندی و
نتیجه گیری از رسالات فرهنگ استعماری و دیگری راجع به رویدادها و
ویژگیهای دوران تشکیل شدند.
در لیست آخری هر کمیسیون نتیجه کار خود را
که همان جمع بندی رسالات بود در یک صفحه قرائت کرد.
سخنگوی کمیسیون فرهنگ استعماری خسرو شاکری بود و سخنگوی
کمیسیون رویدادها فولادی، هر دو جمع بندی دارای روحیه کاملاً انقلابی بود.
وظائف کنفدراسیون را چنان طرح ریزی می کردند که تنها خط مشی انقلابی
می تواند به جنبش رهایی بخش ملت ایران کمکهای با ثمری بنماید و هر خط
مشی صلح طلبانه و رویزیونیستی راهی اشتباه و خائنانه است.
برای گروه دوم هم به خاطر آن که صحبتی
شده باشد دبیر فرهنگی کنفدراسیون شروع به صحبت کرد و در طی نیم ساعت حرفی که زد از موضع
کنفدراسیون در مورد مسائل میهنی دفاع کرد، به حزب توده ایران حمله شدیدی کرد و گفت که موضع
حزب توده 25 سال اشتباه بود، دلائل آن هم ارزیابی اشتباه آنها در مورد دکتر مصدق و مسائل آن زمان
بوده است ـ سمینار با خواندن اشعار انقلابی جداری به پایان رسید و تا آخر اردو جلسات عصرانه و
میزگردهای شبانه برقرار بود.
رفقای گراتسی بین طرفداران مسکو بعد از سمینار حرکت کردند و در
جلسات بعدی شرکت نمی کردند، البته جلسات بعدی ربطی به سمینار نداشت و تنها بحث آزاد بود.
در این
بحثها تنها کسانی می توانستند شرکت کرده و واقعا بهره مند شوند که از مارکسیست، لنینیسم کاملاً با اطلاع
بوده و انقلاب فرهنگی چین را نیز بشناسند، در غیر این صورت بحثها برای افرادی که به اسلحه تئوری
مجهز نبودند بی فایده بود.
خوشبختانه سازمان رم و بقیه سازمانها مخصوصا مونیخ بچه های سمینار دو
مشی دارد و کلیه صحبتها به توافقهای کلی می رسد (زنده باد خط مشی انقلابی پیروز باد جنبشهای رهایی
بخش ملل سه قاره آسیاـ آفریقاـ آمریکای لاتین)ـ نوشته ها و رسالات این سمینار در آینده چاپ و پخش
خواهد شد.
سازمان رم هم کنفرانس آخری خود را درباره کتاب انقلاب سفید چاپ و در سمینار پخش
کرد، بسیار مورد توجه دانشجویان و علاقمندان قرار گرفت.
محل سمینار در خانه مردم متعلق به حزب کمونیست ایتالیا بود سالن بسیار بزرگ و مجهزی بود
خوابگاههای دانشجویان هم در هتلهای مربوط به حزب بود و کنفدراسیون توانسته بود تمام تسهیلات را
برای شرکت کنندگان در اردو فراهم آورد.
بعد از سمینار عده ای از دوستان و فعالین مقیم آلمان به شهرهای فلورانس و رم آمدند، مهمانداری عده ای
از آنها به عهده علی رضایی و عبداللّه صلیایی بود، مخصوصا راسخ با نفر دوم بیشتر دیده می شد.
گفتگوهای آنها در مورد چگونه آشنا کردن سازمانهای دانشجویی با مسائل سمینار بود.
در جلسه
سازمان رم در روز 23 عده زیادی شرکت کرده بودند.
همگی در مورد سمینار صحبت کردند و دبیر
فرهنگی کنفدراسیون اشاره کرد که دوستانی بودند که می خواستند قالب دیگری برای کنفدراسیون
بسازند (منظور طرفداران کمیته مرکزی و فعالیت صنفی کردن است) در حالیکه مبارزه ما همراه با مبارزه
ملت ایران در راهی است که حلقه های استعمار و استثمار را شکسته و عمال داخلی امپریالیزم را رسوا
خواهیم کرد.
مبارزه ما به موازات مبارزات دانشجویان آمریکای لاتین ـ آفریقا و آسیای شرقی اوج
خواهند گرفت.
توضیحات سند:
1ـ خسرو شاکری ـ فرزند
مصطفی ـ متولد 1317، تهران
برابر اسناد ساواک نامبرده یکی
از فعالترین دانشجویان ایرانی و
از گردانندگان جبهه ملی در
اروپا بوده که در کشورهای
مختلف چون آمریکا، انگلیس،
آلمان، ایتالیا و فرانسه اقامت
داشته است.
او در ایتالیا گردانندگی بنگاه
انتشاراتی مزدک را در شهر
فلورانس به عهده داشته است.
برابر یکی از گزارشات واصله
از جانب سرویس اطلاعاتی
فرانسه به ساواک، نامبرده
دارای پاسپورت کوبائی بوده،
بعضا خود را لبنانی معرفی کرده
و با مأموران KGBارتباط
داشته است.
(اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی)
2ـ کیومرث زرشناس فرزند
احمد، متولد 1315، آمل :
نامبرده در سال 1331 به
عضویت سازمان جوانان حزب
منحله توده در آمده و تا سال
1335 در آن سازمان فعالیت
داشته است و سپس از سازمان
کناره گیری و در روزنامه
اطلاعات مورخه 4 /4 /1325
ضمن اعتراف به عضویت در
حزب منحله توده از حزب اعلام
انزجار نموده است.
او در سال
1343 به اتهام تظاهرات برعلیه
سفیر ایران در اطریش، در آن
کشور بازداشت شد و به همین
علت مقدر می گردد که از
اطریش اخراج گردد، ولی
متعاقبا به علت عذرخواهی و
درخواست عفو در حکم صادره
تجدید نظر شده و کماکان در
اطریش سکونت می نماید.
وی
بعدا از حزب توده جدا و به
طرفداران سیاست چین
می پیوندد.
اطریش همچنین
سرویس در خصوص نامبرده
فوق گزارشی به شرح زیر به
ساواک ارائه داده است :
«نامبرده در سال 1964 در
تظاهراتی که در گراتس برعلیه
سفیر ایران انجام گردیده بود
شرکت جسته و در سال 1970
نیز در تظاهراتی که علیه اقامت
شاه در اطریش انجام گرفت
شرکت نمود.
وی در همین سال
در تظاهراتی که سازمان
دانشجویان سوسیالیست در
حمایت از کشور کامبوج برگزار
نمود نیز شرکت نمود.
مشارالیه
همین به عنوان کاردار سازمان
دانشجویان ایرانی مقیم در
گراتس حداقل 7 بار در کنگره
کنفدراسیون شرکت نموده است.
او در حال حاضر نیز و در شهر
گراتس سکونت دارد و یکی
از افراد کمونیستی می باشد که
خود را سوسیالیست می داند».
(اسناد ساواک ـ پرونده های
انفرادی)
3ـ فرهاد فرجاد آزاد، او در
آلمان غربی سکونت داشت و از
جمله جوانانی بود که در اروپا
برای حزب فعالیت می کرد و
یکی از گردانندگان سازمان
جوانان و دانشجویان حزب در
اروپای غربی بود.
پدرش یک
پزشک متمول به بود و خانواده
آنها عموما توده ای بودند.
بعد از انشعاب مائوئیستی و جدا
شدن عده زیادی از سازمان
حزب در اروپای غربی او
همچنان پایدار و فعال در حزب
باقی مانده و به شدت با
مائوئیستها نبرد می کرد و از
میان توده ایها او بود که علیرغم
توهین ها در جلسات فدراسیون
آلمان و کنفدراسیون شرکت
می کرد و از مواضع حزب دفاع
می کرد.
در پلنوم هفدهم که در
سال 1360 در ایران برگزار شد
به عنوان عضو مشاور کمیته
مرکزی انتخاب شده و مدتی به
عنوان دبیر سازمان جوانان و
بعد مسئول اداره سازمان حزب
در اصفهان فعالیت داشت و پس
از ضربه بهمن 1361 به خارج
رفت.
پس از دستگیری رهبران
حزب توده و انحلال آن بعد از
انقلاب، به اتفاق ایرج
اسکندری و چند نفر دیگر به
مقابله با رهبری رسمی بقایای
حزب توده در خارج اقدام و
سرانجام گروه جدیدی به نام «حزب
دمکراتیک مردم ایران» را تأسیس
نمودند که در فرانسه و آلمان
فعالیت داشت.
(خاطرات نورالدین
کیانوری، موسسه تحقیقاتی و
انتشاراتی دیدگاه، ص 440،
441، 556، 561، 562)
4ـ احمد ذره، فرزند شکراله
متولد 1318، آمل.
نامبرده در
سال 1338 جهت ادامه تحصیل
عازم اطریش گردیده و تا سال
1963 در وین و سپس در
گراتس اقامت و به تحصیل
اشتغال داشته است.
وی در
اغلب جلسات انجمن گراتس
شرکت جسته و از نظر افکار
متمایل به حزب توده معرفی
شده است.
او در سال 1967 از
دانشگاه گراتس در رشته
پزشکی فارغ التحصیل گردیده و
پس از فارغ التحصیلی فعالیت
چندانی نداشته است.
(اسناد
ساواک ـ پرونده های انفرادی)
منبع:
کتاب
چپ در ایران - حزب توده در خارج از کشور به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 420