تاریخ سند: 16 خرداد 1342
تلگراف وارده
متن سند:
از: سمنان تاریخ: 16 /3 /1342
به: تهران شماره: 3219
تلگراف وارده
از نظر پیش بینی و جلوگیری از حوادث احتمالی و اوضاع محلی منطقه استحفاظی، وسیله ساواک گرگان از فرماندهی لشکر آن شهرستان تقاضا شد تعدادی سرباز در شاهرود و سمنان زیر نظر رئیس حوزه محل متمرکز تا در صورت ضرورت، به تقاضای کتبی روسای شهربانیهای شاهرود. سمنان. دامغان نیروهای شهربانیهای محل را تقویت نمایند. در ساعت 16 جاری 24 نفر سرباز، دو نفر درجهدار و یک نفر افسر به سمنان وارد و در شهربانی مستقر گردیدند. تاریخ ورود سربازان در شاهرود متعاقباً به استحضار خواهد رسید.1
لحسائی
161- 16 /3 /42
به سابقه ضمیمه شود
332- 17 /3
توضیحات سند:
____
1. با آغاز نهضت امام خمینی (ره) در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و شکست مفتضحانه دولت اسداله علم و عقبنشینی رژیم، محمدرضا پهلوی ضمن طرح اصول ششگانه اصلاحات ارضی در چهارم بهمن ماه سال 1341ش به قم رفت و در سخنرانی خود، ضمن توهین به حوزههای علمیه و علماء، گفت: «ما بساط مفتخوری را در ایران برچیدیم ... از ارتجاع سیاه، بیش از مخربین سرخ کینه دارم...»
و در ادامهی این حرکت، در فرودین ماه سال 1342ش، مدرسه فیضیه قم مورد حمله قرار گرفت و طلاب علوم دینی و روحانیون مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند. امام خمینی(ره) در عصر روز سیزدهم خرداد ماه که مصادف با روز عاشورا بود، در مدرسه فیضیه به منبر رفت و در پاسخ به این هتاکیها فرمود:
«... آقا! من به شما نصیحت مىکنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مىکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند مىکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى، همه شکر کنند. من یک قصهاى را براى شما نقل مىکنم که پیرمردهایتان، چهل سالههایتان یادشان است، سى سالهها هم یادشان است. سه دسته- سه مملکت اجنبى- به ما حمله کرد: شوروى، انگلستان، امریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا مىداند که مردم شاد بودند براى اینکه پهلوى رفت. من نمىخواهم تو این طور باشى؛ نکن. من میل ندارم تو این طور بشوى، نکن! این قدر با ملت بازى نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست مىگویند که شما مخالفید، بد فکر مىکنید. اگر دیکته مىدهند دستت و مىگویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود، بدون فکر، این حرفها را مىزنى؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ درنظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو مىگویى؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را مىبوسد؟ دست حیوان نجس را مىبوسد؟ چرا تبرک به آبى که او مىخورد، مىکنند؟ حیوان نجس را این کار مىکنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار] خدا کند که مرادت این نباشد؛ خدا کند که مرادت از اینکه «مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احترازکند»، مرادت علما نباشند و الاّ تکلیف ما مشکل مىشود و تکلیف تو مشکل مىشود. نمىتوانى زندگى کنى؛ ملت نمىگذارد زندگى کنى. نکن این کار را؛ نصیحت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال دارى، بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یک قدرى تفکر کن، یک قدرى تأمل کن! یک قدرى عواقب امور را ملاحظه بکن! یک قدرى عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن این طور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیون؛ بشنو از علماى مذهب؛ اینها صلاح ملت را مىخواهند؛ اینها صلاح مملکت را مىخواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردى؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردى آقا؟ چرا این قدر مردم را اغفال مىکنید؟ چرا نشر اکاذیب مىکنید؟ چرا اغفال مىکنى ملت را؟ والله، اسرائیل به درد تو نمىخورد، قرآن به درد تو مىخورد...» صحیفه امام. ج 1. ص 246
در این روز، مردم تهران، خصوصاً اصناف و بازاریان نیز در اجتماع بسیار عظیمی به راهپیمایی دست زدند و عکسهایی از امام خمینی(ره) را بر در و دیوار چسباندند و در مقابل کاخ مرمر، مدتی توقف کرده و شعارهای مرگ بر دیکتاتور سر دادند. روزشمار تاریخ ایران. باقر عاقلی. ج 2. ص 155
دو روز پس از سخنرانی امام خمینی (ره)، در ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد ماه سال 1342ش، تعدادی کماندو و چترباز و سرباز گارد شاهنشاهی به منزل امام (ره) یورش بردند و ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کردند. متعاقب این اقدام، شهر قم تعطیل شد و دیگر شهرهای کشور، از جمله تهران دستخوش ناآرامی و اعتراض به این حرکت گردید. تصمیم به تقویت نیروهای انتظامی در شهرهای شاهرود، سمنان و دامغان در راستای این حرکت صورت گرفته بود.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 1 صفحه 8